eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
969 دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
11 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
[🌞🌼] بِسمِ‌اللهِ‌اَلرَحمنِ‌اَلرَحیم...:) ♥️✨به‌نام‌خداوند‌بخشنده‌مهربان♥️✨ ✨••| اولین‌پست‌روز،عرض‌ارادت‌به"‌اُم‌المَصائِب‌خانم زینب‌کبری(س)" السَّلامُ‌عَلَیْکِ‌یاسَیِّدَتی‌یازَیْنَبُ،یابِنْتَ‌رَسُولِ اللهِ،یابِنْتَ‌فَاطِمَةَالزَّهرَاء.
◍⃟🌱○° 🌸◍⃟ زیاࢪت شھدا🌱^^ 🌸◍⃟‌ هࢪصبح‌سلامےبہ‌شھیدان‌:)♡ 🌸◍⃟ #با_هم_بخوانیم☁️ ❥↬•@Shbeyzaei_313
◍⃟🌱○° 🌸◍⃟ دعاۍسلامتۍامام‌زمان‹عج› 🌸◍⃟‌ بھ عشق مولا :)♡ 🌸◍⃟ #با_هم_بخوانیم☁️ ❥↬•@Shbeyzaei_313
🏴🕌 جا مانده های زیارت اربعین دلتون برای مولا تون تنگ شده ؟! مُحمّد بن مُسلم رحمه الله گوید: ‍از کوفه به طرف مدینه راه افتادم وقتی به مدینه رسیدم به علّت طولانی بودن مسیر و خستگی تمام بدنم درد می‌کرد. می‌خواستم به دیدن مولایم بروم امّا دیگر تاب و توان راه رفتن نداشتم. خدمتکار امام علیه السّلام از راه رسید. در دستش شربتی عطرآگین بود و روی آن را با روپوشی پوشانده بود به دستم داد و گفت: این شربت را بنوش و آقایم مرا امر نموده تا این شربت را ننوشیده ای از کنارت نروم و آقایم فرمود: زمانیکه آن را نوشیدی نزد من بیا. محمّد بن مُسلم گوید: شربت را نوشیدم چه شربتی بود؟! شربتی با طعمی عالی گوارا و خنك!! همین که شربت را نوشیدم اثری از درد و خستگی در بدنم باقی نماند. به طرف خانه‌ی امامم راه اُفتادم همین که وارد خانه شدم گریه امانم نمی‌داد و از گریه به هِق هِق افتادم. سلام نموده و دست و سر حضرت را بوسیدم امام پرسید: «مُحمّد !! چرا گریه می‌کنی؟!» گفتم: آقاجان فدایت شوم!! گریه‌ام از برای دوری از شماست؛ راهم دور است؛ دلم برای شما تنگ می‌شود و نمیتوانم زیاد پیش شما بمانم و شما را زیارت کنم. 🌹امام صادق علیه السّلام فرمود: امّا خستگی و ناتوانی ات از برای این است که خدا در دار دُنیا برای دوستان ما چنین خواسته است. و امّا غریب بودنت مؤمن در این دنیا غریب است تا به رحمت خدا نائل شود و امّا دوری راه پس برای توست به أبی عبدالله امام حسین علیه السّلام اُسوه ‌؛ زیرا امام حسین علیه السّلام هم در سرزمین فرات دور از ماست. و امّا اینکه ما را دوست‌ میداری و دوست داری ما را ببینی و زیارت کنی و قادر بر آن نیستی خدا می‌داند که در قلب تو محبّت ما هست لذا تو را خودش جزاء و پاداش می دهد... 📚 کامل الزّیارات ص: 276📚 این حدیث شریف و زیبا طولانی است مقداری از آن را یادآور شدیم.
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍🌹 ⭕قشنگ نیست نمازامون.... نماز باید چجوری باشه که تا عرش خدا بره؟ 👤 استاد دانشمند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤲 😍👌 ❥︎---🦋✨-----•° 🔰نشر حداکثری با شما
مے‌گفت: در‌زندگے‌آدمے‌موفق‌تر‌است؛ کہ‌در‌برابر‌عصبانیت‌دیگران‌صبور‌باشد ‌و‌ڪار‌بے‌منطق‌انجام‌ندهد! و‌این‌رمز‌موفقیت‌او‌در‌بر‌خورد‌هایش‌بود!シ 🌱💚
~°~ بزرگان🌸 منتظࢪ نباش یڪ شیࢪینے خاصے دࢪ زندگےات پیدا شۅد تا لذت ببࢪے؛ ڪاࢪے ڪن از همین زندگے عادے ات خیلے نشاط پیدا ڪنے! هࢪ ڪاࢪ سادھ اے ࢪا هم بہ‌ خاطࢪ خدا انجام بدھ تا از آن لذت ببرے! 💛🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادمان نمی رود شیر مردان و شیر زنانی را ک جان خود را دادند اما خاک میهن را ن هفته دفاع مقدس گرامی باد . . .
هوالمحبوب 🕊رمان قسمت 🍀داناے ڪل🍀 محرم به سرعت آغاز شد حال و هوای خانواده عطایی فرد خیلی عجیب بود که از اتفاق جدید زندگیش خبر میداد پدر که هرشب بهش میگفت : _التماس دعا آقا مادرکه هربار به قد و قامت حسین نگاه میکرد میگفت: _فدای حضرت بشی ایشالا و حسین همه دغدغه اش آماده کردن ‌ برای اون اتفاق بود حالا از هرنوع که بود.. این میان دوحادثه سخت به پیکر و روح زینب وارد شد.. که دومی سخت تر ازاولی 🕊خبر تفحص 100شهیددفاع مقدس وقتی توخونه عطایی فرد پیچید پدر غمگین از جاموندگی وخوشحال از بازگشت رفیقاش و جمله ای که حال زینب رو بد کرد.... فیلم ورود پیکر شهدا پخش میشد که حسین گفت: _خدایا یعنی میشه یه روزی بعد سی سال بعد پیکر منم از سوریه وارد ایران بشه.. زینب برای فرار از جمله پدر و مادرداشت به اتاقش پناه میبرد که با جمله حسین وسط راه از حال رفت.. وشب مجبور شد توبیمارستان بمونه... جالب بود بین این 100شهید یک سری از شهدا شناسایی شدن که یکیش پسرخاله توسکا 🌷محمدزمانی🌷 بود... که این اتفاق واکنشات عجیبی داشت.. ادامہ دارد... نام نویسنده ‌؛ بانو مینودری