"فرشته ای برای نجات"
#پارت_ پنجاه و پنجم
--من عاشقش شده بودم حامد.
با شنیدن اون حرفش میخواستم سر خودمو و ساسانو باهم به دیوار بکوبم.
--یه روزم دلو زدم به دریا و به بابام گفتم.
حامد هیچ وقت سیلی که اون لحظه از بابام خوردم رو یادم نمیره.
اون روز از فکر و خیال بچگی و عاشقی اومدم بیرون و واقعیت رو باور کردم.
باور واقعیت، منو خراب کرد!
اون روز وقتی از نمایشگاه ماشین بابااومدم بیرون، بی هدف توی خیابون رفتم و رفتم.
حواسم به زمان نبود، و همون زمان لعنتی منو برد اونجا!
صداش میلرزید
--حامد من نمیخواستم برم!
اون منو برد! همون کامران عوضی!
خلاصه که از اون روز به بعد، من شدم باعث و بانی تمام مشکلات بابام.
تا اینکه دووم نیاورد و دق کرد!
درست یک هفته بعد از چهل بابا، مامان شهرزاد سکته کرد و مُرد.
یقمو گرفت تو مشتش
--حامد بخداااا من نتونستم! حالم دست خودم نبود!
یه دفعه حالش بد شد و خواست بیفته که بازوشو گرفتم.
به صورتش ضربه زدم و هرچی صداش زدم فایده نداشت!
مونده بودم چیکار کنم.
تازه یاد یاسر افتاده بودم و نمیدونستم کجاس.
ساعت ۱۲ شب بود و هیچ کس توی کوچه نبود.
تب ساسان خیلی بالا بود و میترسیدم اتفاقی واسش بیفته.
با دیدن یاسر که از ته کوچه میومد خوشحال شدم و خدارو شکر کردم.
جلوی من ایستاد و دستاشو گذاشت رو زانوهاش و نفس نفس میزد.
--یاسر خوبی؟
عصبانیت از سر و روش میبارید.
به ساسان اشاره کرد
--این چشه؟
--نمیدونم داشت حرف میزد یه دفعه حالش بد شد الانم تب داره.
اومد نزدیک و تبشو چک کرد.
--اوووو چه تبش بالاس.
پاشو زیر کتفشو بگیر.
دوتایی زیر کتفاشو گرفتیم و بردیمش توی ماشین.
یه دفعه یاد شهرزاد افتادم.
--حامد؟
--یاسر چیزه میگم....پس شهرزا....
حرفمو قطع کردم
یعنی شهرزاد خانم چی میشه؟
خندید
--برو بهش بگو بیاد.
از خجالت کم مونده بود آب بشم.
دویدم توی کوچه و با سرعت خودمو به خونه ی شهرزاد رسوندم.
با تردید زنگ زدم و منتظر موندم.
باصدای خش داری که حاصل گریه بودجواب داد
--صبر کنید، الان میام.
در رو باز کرد و حاضر و آماده اومد بیرون.
--بریم.
--شما از کجا فهمیدید؟
--همه ی حرفاشو شنیدم.
خجالت زده سرشو انداخت پایین.
با دستم به روبه رو اشاره کردم.
--بفرمایید.
همین که من و شهرزاد سوار شدیم، یاسر با سرعت حرکت کرد.
جلوی بیمارستان، با برانکارد ساسانو بردن و من و یاسر و شهرزاد هم رفتیم دنبالشون.
یاسر رفت پیش دکتر و باهاش صحبت کرد.
--چیشد یاسر؟
--دکترش میگه چیز خاصی نبوده و فشار عصبی بهش وارد شده که خداروشکر رفع شده.
روشو کرد طرف شهرزاد
--خانم وصال شما باید واسه پاسخ به چند تا سوال برین به این کلانتری.
کارتی که آدرس روش بود و داد به شهرزاد.
--حامد توهم باید هرچی که از کامران میدونی رو بگی.
--باشه.
همین که نشست رو صندلی موبایلش زنگ خورد و بلند شد رفت بیرون.
دوباره من و شهرزاد تنها شده بودیم و این من بودم که داشتم از درون میسوختم.
با صداش به خودم اومدم.
--آقای رادمنش؟
--بفرمایید.
--شرمنده این همه مزاحمتون شدم.
--نه خواهش میکنم.
پرستار اومد
--ببخشید همراه آقای وصال شمایید؟
بلند شدم ایستادم
--بله.اتفاقی افتاده؟
--نه به هوش اومدن میخوان شمارو ببینن.
شهرزاد هم ایستاد.
--ببخشید میشه من ببینمش؟
--بله.
کنار هم اما با فاصله، همقدم شدیم و رفتیم پیش ساسان.
ساعد دستشو گذاشته بود رو پیشونیش و چشماش بسته بود.
شهرزاد نشست رو صندلی و صداش زد
--ساسان؟
چشماشو باز کرد و به شهرزاد لبخند زد
--خوبی؟
--اره خوبم.
--خداروشکر.
--حامد یاسر نیومد؟
--چرا اومده رفت بیرون.
موبایلم زنگ خورد و با گفتن ببخشید اومدم بیرون.
--الو؟
--الو حامد؟
--سلام بابا جون.
--سلام حامدکجایی بابا؟
--سرشب که رفته بودیم با یاسر و ساسان هیئت.
بعدش ساسان حالش بد شد آوردیمش بیمارستان.
--عه چرا چیشد؟
--دکتر میگه فشار عصبی بهش وارد شده.
--انشاالله که زودتر خوب بشه.
--انشاالله. آرمان و مامان کجان؟
--تازه رسیدیم خونه.
آرمان خوابیده بود مامانت بردش تو اتاق.
--باشه بابا بهشون سلام برسون.
--حامد؟
--جانم بابا؟
--اومدی خواب بودم، فردا یه تکه پا بیا کارخونه کارت دارم.
--چشم بابا.
--فعلا خداحافظ......
رفتم اورژانس و نشستم پیش یاسر.
--عه کجا بودی تو؟
--بابام زنگ زده بود.
--اهان.
--یاسر؟
--بله؟
--کامران چی شد امشب؟
--هیچی بچها گرفتنش. ببین حامد!
کلافه به من خیره شد
--ببین حامد، شهرزاد در خطره.
ناباورانه گفتم
--یعنی چی؟
--از اونجایی که من میدونم، دار و دسته غلام یکی و دوتا نیستن.
از اونجاییم که شهرزاد یه مدت با کامران بوده...........
"حلما"
🚫کپی حرام
❥↬•@Shbeyzaei_313
#معرفیشهید
شهید ناجا: سربازشهید علیرضا زارعپور
تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۴
محل تولد: میبد،یزد
تاریخ شهادت: ۲۶ آبان ۱۳۷۶
محل شهادت: نهبندان،خراسانجنوبی
نحوه شهادت: شرکت در عملیات و ماموریتهایمختلف
محل مزار شهید: گلزارشهدای میبد
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
سهم شما ۵ صلوات🌹
*﷽*
سلام دوستان
آغاز میکنیم چله توسل به شهدا
🌀 * بیست و ششمین روز توسل*
❤️ شهید علیرضا زارع پور❤️
🎁 *بسته هدیه به شهید بزرگوار
۱ _ فاتحه
۲ _ آیت الکرسی
۳ _ سلام بر امام حسین علیه السلام
۴ _ ۱۴ صلوات
ان شاءالله مورد شفاعت شهید واقع شوید
❤صلوات برای سلامتی مولا جانم یادتون نره❤
💠🔹💠🔹💠🔹💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
او را در میانِ سربازانش بجوی!
.
#استوری
#شهید_محمودرضابیضائی
هدایت شده از مشتاقان نماز شب
حضرت علی (ع)فرمودند: اگردر هر مجلسی که وارد میشوید این ذکر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد رابگوید ملکی به زمین فرستاده میشود و اجازه نمیده در آن مجلس غیبت شود
🔥
آیت الله بهاءالدینی فرمودند:
اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند, دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید.
و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود:
☀ در درون قبر
☀ در برزخ
☀ در قیامت
🔥و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند.
کپی با ذکر صلوات
آیتاللہمجتھدی:
گاهی وضو بگیروروبہقبلہبنشین
و تسبیح روبردار؛صدباربگومـن #چہڪسیهستم؟!!
امامعلی(ع)میفرمایند:
تعجبمۍڪنمازڪسۍڪہبہدنبال گمشدهۍخودشمۍگردد،ولـــی به
دنبالخودشنمیگردد!!
هدایت شده از در سمت توام 🕊
🌡گناه مثل سم میمونه
این سمم یه کوفتیه که برا همه مضره😅🤕
👈🏻 ینی هر ادمی رو زمین برای سلامتی و حال خوبشم که شده باید گناه نکنه....حتی اگه بی دین و کافر باشه...بازم فرقی نداره....متاسفانه خیلیا اشتباهی فکر میکنن که گناه برا ادم دیندار بده در حالی که گناه کلا برا جنس آدمیزاد بده بهسیستم بدنش نمیخوره و برای قلب و مغز🧠،معده و تک تکه سلولای بدنش مضره....دقیقا مثل همون سم که به سیستم هیچ بنی بشری نمیخوره و برا هرکسی مضره
👈🏻👤استاد پناهیان به جمله ی خیلی قشنگ داشت تو این مایه ها که میگفت:کسی که دین نداره با مبارزه با نفس زندگیش خوب میشه کسیم که دین داره دنیا و اخرتش خوب میشه😍...ینی کلا برا هر سلیقه ای مبارزه با نفس و گناه نکردن مفید و کاربردیه😎
پس فکر نکن اونیکه دیندار نیس گناه کنه اشکال نداره...نه عزیز....گناه نکردن کلا یه رفتاره منفعت طلبانس...و هرکسی که به فکر منفعتش باشه نباید طرفش بره✖️🏃♂
😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
➥𝒅𝒂𝒓_𝒔𝒂𝒎𝒕𝒆_𝒕𝒐𝒐◕͟◕
Panahian-Clip-BozorgTatinKomakBeEmamZaman-64k.mp3
1.63M
🔻پاسخ به یک پرسش پرتکرار:
➖ ما چه کاری میتونیم برای امام زمان(عج) انجام بدیم؟
➖ امروز بزرگترین کمک به امام زمان(عج) چه کاری است؟
#کلیپ_صوتی
Mahmoodrza_beizayi