eitaa logo
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
966 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
13 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
صبحتون را بانام مولا شروع کنید😍🌸 خوشا صبحی که با نام مولا شروع گردد (تمام فعالیت های امروز به نیابت از شهیدهمت است ) 🌼💐
🌸ذکر روز دوشنبه🌸 🍃صد مرتبه🍃 ✨🌙یا قاضی الحاجات 🌙✨ ♥️ 🌸『@mahmoodreza_beizayi
🌸زیارت ائمه در روزدوشنبه 🌸 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ🌼، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ،❄️ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ، وَآتَيْتَ الزَّكَاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً، وَجَاهَدْتَ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ،🍃 فَعَلَيْكَ السَّلامُ مِنِّى مَا بَقِيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ، وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ؛أَنَا يَا مَوْلَاىَ مَوْلىً لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، 💐مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ، لَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ تَعالىٰ مِنْهُمْ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ،🌸 يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما، فَأَضِيفانِى وَأَحْسِنا ضِيَافَتِى، 🌺فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا، وَأَنَا فِيهِ مِنْ جِوارِكُما فَأَجِيرانِى، فَإِنَّكُمَا مَأمُورانِ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ، فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكُمَا وَآلِكُمَا الطَّيِّبِينَ. ♥️ 🌸『@mahmoodreza_beizayi
رفیقش مۍگفت👀'': : درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌مۍگفت: هرآیه‌قرآنۍ‌که‌شمابراۍشهدامۍخوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومۍ‌دهند📖'' ونورۍهم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود..✨'' : 🌱
🌸گور به گورشده🌸   *🌴♥️در منطقه جایی كه ما بودیم بچه ها اغلب برای خودشان چاله ای كنده بودند و در آن نماز شب می خواندند.* 🌴💜گاهی پیش می آمد كسی اشتباها در محلی كه دیگری درست كرده بود نماز می خواند و صاحب اصلی قبر را سر گردان می كرد. *🌴💙 یك شب این وضع برای خود من اتفاق افتاد. فردای آن روز كسی كه گویا من در جای او ایستاده بودم مرا دید و گفت:فلانی،دیشب خوب ما را گور به گور كردی!*😅😅 🌴💚 پرسیدم:منظورت چیه؟ گفت: *هیچی می گویم یك خرده بیشتر حواست راجمع كن و ما را مثل كولیها خانه به دوش نكن.*😂😂 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ‍ *🌹خاطرات طنز شهدا🌹* *✅ خاطره شماره :* ۴۵۱ 🔹🔸🔹🔸🔸🔹🔹 *گروه طنز جبهه🙃🤪*
رمان زیبا وهیجانی 🍃 فدای بانوی دمشق🍃 گفت :قراره تا حالا هرچی یادگرفتن رو ازتون بپرسم کسی که تپق بزنه یا اشتباه جواب بده باید جریمه بشه😎😐 من با شنیدن این قسمت(باید جریمه بشه) شیطونیم گل کرد😈😈 یواش به آسیه و فاطمه گفتم که یکاری کنیم که یکی از آقایون جریمه بشه تا ما بخندیم🤭🤣 فاطمه گفت:اونای دیگه درسته اشنان اما نا محرمن برای همین من نقشه رو روی داداشم (امیرعلی) پیاده میکنم😈😂🤣 با این حرفش موافق بودم😉😂😂 فرمانده شروع کرد به سوال پرسیدن و اول از همه از من پرسید🤦‍♀😵 میدونستم چرا اول از من پرسید چون میخواد تلافی دیر امدنمو در بیاره 👻 خانم حسینی بفرمایید دوشکا چیه؟ 🧐 یا حضرت عباس یادم نیست😧🤧😱 فاطمه که دید مِن مِن میکنم سریع گفت:فرمانده اجازه هست یه چیزی بگم؟ فرمانده گفت :مگه نمیدونید وسط پرسش نباید حرف بزنید اما این دفعه موردی نداره بفرمایید 🤦‍♂ فاطمه گفت :حاج آقا،امیرعلی میخواد به این سوال جواب بده 😁😉 با این حرفش توی دلم غش کردم از خنده چون میدونستم نقشه است🤣 آقا امیر علی تا قبل از این با غرورخاصی نشسته بود وقتی اینو شنید به سرفه کردن افتاد🤣🤣🤣 آقایونی که اونجا بودن زدن زیر خنده ما هم داشتیم میترکیدیم😂🤣 بعد از مدت کمی امیر علی بلند شد فرمانده رو به من گفت:این سوالو امیرعلی جواب میده سوال بعدی رو شما جواب بده و الانم به جواب امیرعلی خوب دقت کن تا یاد بگیری😐🤦‍♂ منم یه چشم کوچیک گفتم😅 امیرعلی که خیلی هول شده بود گفت:فرمانده دروغ چرا، بلد نیستم 🤦‍♂😔 فرمانده گفت:خسته نباشی اقا امیرعلی 😒 جریمه ی شما اینه که سرویس بهداشتی رو بشوری بعد هم 50تا بشین پاشو 😠 امیرعلی سرشو انداخت پایین و نشست 😔 ما ولی اینجوری بودیم👈🏻😝🤪 بعد از پرسیدن فرمانده گفت:یک ماموریت جدید دارین البته زیادی آسونه منم همین سه خانم و امیرعلی ومحسن و علیرضا محمدحسین رو انتخاب کردم🙂👏🏻 ادامه دارد.. 😍 🌸به قلم سیده بیضایی🌸
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 فرمانده گفت :ماموریت شما ایندفعه توی راهیان نور هستش شما آقایون مسئول بخش آقایون هستید وشما خانمها مسئول بخش خانمها👏🏻👏🏻😉 خانم حسینی ومحسن مسئولان اصلی هستن🍃 خانم حسینی به نمایندگی از خانمهایی که میرن راهیان نور اگر کاری یا مشکلی بود میان به محسن میگن و محسن مسئوله اون مشکل رو برطرف کنه☝️🏻 وهمینطور برعکس👤 متاسفانه چون برادر خانم حسینی مسئولیت دیگه ای دارن نمیتونم محمدحسین رو مسئول اصلی بزارم که خانم حسینی راحت باشن خب سوالی نیست؟! 🧐 علیرضا پرسید حاج آقا چند اتوبوس هستن؟ واینکه چه تاریخی؟🤨 فرمانده گفت :سه اتوبوس خانم وچهار اتوبوس آقا که هر کدومتون مسئول یک اتوبوس هستین اما کار خانم حسینی ومحسن بیشتر و سختره😊😄 تاریخ هم شنبه همین هفته😐 امیرعلی گفت:وااای چرا زودتر نگفتین سه روز بیشتر وقت نداریم آماده بشیم که🙁😩 فرمانده گفت :خُوبه خُوبه فعلا برو جریمتو انجام بده😈 رفتیم توی حیاط نشستیم و راجب این ماموریت حرف میزدیم که یهو آسیه گفت: _زینب +بله _زرنگیااا😁 +چطور مگه؟ 😐 _حاج آقا تورو با آقا محسن انداخته😈😂 با این حرفش فاطمه و آسیه دوتایی زدن زیر خنده 😂😂😂🤣 منم کم نیاوردم و گفتم :ساکت بی ادب به من چه 😒😒 واقعا از این حرفتون ناراحت شدم آخه این چه حرفیه میزنین همین شما فاطمه خانم خودت میگی نباید با نامحرم اینجور بود اونجور بود بعد الان میخندی؟ اونا هم حرفمو قبول کردن و معذرت خواهی کردن ادامه دارد... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی 🌸
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق🍃 یهو صدای سطل آب اومد بر گشتیم سمت صدا که دیدیم آقایون محترم ایستادن و دارن به امیرعلی هر هر میخندن😂🤣 صدای خنده ی مردانشون پایگاه رو برداشته بود😐🤦‍♀ امیرعلی سرویس ها رو شست و 50تا جریمه روهم رفت و لباساشو عوض کرد و همه آماده ی رفتن شدیم 🚶‍♀🚶‍♂ گوشی مو در آوردم که به بابا مهدی زنگ بزنم بیاد دنبال که بعد از سه تا بوق برداشت _سلام بابایی😍 +سلام دختر گل بابا، خوبی؟ _آره باباجون خوبم، بابایی میگم میای دنبالم؟ 😁 +بابا جان راستش الان با مرتضی واحمد بیرون کار داریم به فاطمه خانم بگو که توو آسیه خانم رو با داداشش برسونه خونه🙂 _چشم بابا جون 🙃 +راستی، آسیه خانم رو ببر خونه ی خودمون چون مادرش خونه نیست وگفت بیاد خونه ی ما _چشم کاری با من ندارین؟ 🧐 +نه گل بابا برو به سلامت _خداحافظی 😄 رفتم سمت فاطمه و بهش گفتم:آبجی بابام میگه نمیتونن بیان دنبال منو آسیه میشه به داداشت بگی مارو برسونه☺️😇 _آره حتما یک لحظه واستا😈 امیرعلی دادااااش بیا زینب خانم کارت داره 😈🤪 _باشه اومدم شما برو تو ماشین🤦‍♂ داشتم از خجالت آب میشدم🙄😬 اومد سمتم و گفت: _بله کاری با من داشتین؟ 🧐 +آقا امیرعلی بابا تماس گرفتن گفتن اگرکه مشکلی نیست شما زحمت بکشین مارو برسونید خونه 😓 (فاطمه حسابتو میرسم💣🗡) _بله حتما بفرمایین سوارشید +تشکر ادامه دارد.. 😍 🌸به قلم سیده بیضایی 🌸
 🥀 توحید و عدل ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﻫﻢ ﻧﻴﺎﺭﻱ، ﻭ ﻋﺪﻝ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﻧﺴﺎﺯﻱ. 📚👈🏻 حکمت ۴۶۲ 🌿 | @mahmoodreza_beizayi
🥀 شجاعت و ثروت ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﺁﻓﺖ، ﻭ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﺷﺠﺎﻋﺖ، ﻭ ﺯﻫﺪ ﺛﺮﻭﺕ، ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﺳﭙﺮ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﭼﻪ ﻫﻤﻨﺸﻴﻦ ﺧﻮﺑﻲ ﺍﺳﺖ، ﺭﺍﺿﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺧﺮﺳﻨﺪﻱ! 📚👈🏻 حکمت ۴۷۴ 🌿 | @mahmoodreza_beizayi
 🥀 غیبت ﻭ ﺩﺭﻭﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻏﻴﺒﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﺗﻼﺵ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ 📚👈🏻 حکمت ۴۵۳ 🌿 | @mahmoodreza_beuzayi
🥀 رازداری ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺭﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ, ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ. 📚👈🏻 حکمت ۱۵۳ 🌿 | @mahmoodreza_beizayi