7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلی گم کرده ام میجویم او را ...
وقتی مادر شهید علی آقازاده
از نشونیه فرزندش میگه..💔
#شهدا۰۱۲۰
#پاسخ_سخت
#قاسم_بن_الحسن
╭🦋
╰┈➤ https://eitaa.com/barayehusayn
دستور عقب نشینی در عملیات کربلای ۴ صادر شد، ولی کسی جرأت برخواستن نداشت.
جلیل متهورانه از جا بلند شد. نخست تیربارچی عراقی را زد. بعد هم با شجاعت به سوی سنگر او دوید، دهانه تیربار را به سمت بعثی ها گرفت و تعداد زیادی از آن ها را روی زمین ریخت.
به این ترتیب به نیروهای تحت فرمان خود، فرصت داد تا عقب نشینی کنند.
وقتی همه گردان او به مقر بازگشتند؛ تیر(قناسه) به صورتش خورد و جلیل دلیر به شهادت رسید و پیکرش همانجا ماند تا در عملیات کربلای ۵ به عقب بازگشت.
برگرفته از کتاب میعاد در شلمچه
خاطرات شهید جلیل ملک پور
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴وقتی مجاهدی به شهادت میرسد، زنی دوباره شهید میشود
وقتی مجاهدی میرود، زنی مجال میباید تا دوباره عاشقتر شود.
زنی دوباره مجال مییابد بدون ترس از دست دادن، از سالها سختی که برای اعتلای دین و پرستاری و یاری یک مرد مجاهد کشیده است بگوید.
بانو، با وقار ایستاده و در عین شکوه میگوید شهید آرام خوابیده است.
اما نمیگوید من نیز سالها بیقرار خوابهای نداشتهاش بودم .
بانو آرام است چون یارش آرمیده است. اما در دلش شعلهای روشن شده است به نام درد فراق که تا بهشت او را خواهد برد.
این شکوه و آرامش در هنگام جدایی را فقط میشود در مکتب زنان زینبی و مردان علوی یافت.
تقدیر و تشکر ویژه دارم 👇👇👇👇🌹🌹🌹
از شما عزیزان گرانقدرکه تازه به جمع ماپیوستین ممنون بابت حضورسبزتون وازاعضای قدیمی هم واقعا سپاسگزارم ازهمراهی گرم وصمیمیتون.🌺✨
از شما عزیزان فعال گروه ممنونیم بابت ارسالی های نابتون و تشکر بابت وجودسبزوارزشمندتون در گروه 🌺🍃🍃
سپاسگزارم از همراهی صمیمانتون 🌺🍃
ارسالی هاتون قابل تحسین هزاااااااران احسنت و تشکر هست
مرحبااااااااا برشما و انتخاب های نابتون
خسته نباشید🍃🍃🍃🍃🍃💐💐💐💐💐
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام دوستان این کلیپ توسط اینستا حذف شد نشر بدید به همه ی گروههاوکانالهاتون عاقبتتون بخیرhttps://eitaa.com/barayehusayn
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی
«در ماه رجب ملتمسانه از خدا بخواه ...»
#ماه_رجب
آیت الله العظمی #جوادی_آملی
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#مرام_علوى
🌷به خاکریزى رسیدم که دو نفر از نیروهای عراقی در آنجا بودند. همین که چشمشان به من افتاد دستهای خود را روی سرشان گذاشتند و به طرف ما آمدند. خیلی تشنه بودم، یک قمقمه آب برداشته بودم برای موقع ضروری، خواستم بخورم، آن دو نفر عراقی همینکه چشمشان به آب افتاد دست را به طرف دهان بردند و گفتند: ماء … ماء.
🌷درحالیکه خودم، حلقم از تشنگی خشک شده بود آب را به یکی از آنـان تعـارف کردم آب را گرفت و به دیگری تعـارف کرد آن دو نفر آب را تمام کردند. یکی از آنان مجروح بود و قادر به حرکت نبود، خواستم او را بگذارم و بروم دیدم خیلی التماس میکند. یک مقدار فشار به آن آوردم که حرکت کند دیدم باز خواهش میکند، به این نتیجه رسیدم که هر دو برادرند. آنان را به پشت جبهه انتقال دادم....
#راوی: سردار شهید فرمانده کاظم فتحیزاده
شادی روح شهدا صلوات