هدایت شده از ⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
سلامی به گرمای نگاه محمودرضا 😍🌱
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً
حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا... 🍂🌻
آغاز صبحی دیگر با ذکر صلوات... 🌼✨
♥️|@mahmoodreza_beizayi
هدایت شده از ⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
❤️ذکر روز چهارشنبه❤️
🍁یا حَیُّ یا قَیّومُ 🍁
🌾ای زنده، ای پاینده🌾
ذکر روز چهارشنبه به اسم موسی بن جعفرو علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمداست. روایت شده در این روز زیارت این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه موجب عزت دائمی میشود.🌺🌙
#التماسدعا 💥
#بخوانیم 🕊
♥️|@mahmoodreza_beizayi
📚چرا ما دعا میکنیم؟
در حالی که خداوند از خواسته های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را میداند.
پاسخ آقای دکتر الهی قمشه ای:
دعا بسیج نیروهای درونی ما است، تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در این کار از حق و حقیقت که همان خداست یاری میگیریم... یک قانون فیزیکی ميگه که:
هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژي به سمت مشخصی است.
انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است.
اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره..
نکتهٔ جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت می کنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان.
در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی".
یعنی انرژی ما از زمان عبور ميكند...
پس بهترین دعاها را به همدیگر بکنیم🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
#تو_شهید_نمیشوی📚 قسمت هفتاد و هفتم🌱 | کوثرِ محمودرضا | وقتی تماس می گرفت،بعد از دو سه کلمه احو
#تو_شهید_نمیشوی 📚
قسمت هفتاد و هشتم🌱
| ادامه ی کوثرِ محمودرضا |
ماشین را خاموش کرد.لپ تاپش را از کیفش بیرون آورد و عکس های کوثر را یکی یکی نشانم داد.
درباره ی بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می زد زیر خنده.
شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر،در منزل پدر خانمش جلسه ای بود.
چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آنجا حاضر بودند.
یکی از همان برادران به من گفت:((محمودرضا رفتنش این دفعه با دفعات قبل فرق داشت.خیلی عارفانه رفت.))
فضای جلسه سنگین بود،برای همین ادامه ندادم.
بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا.
توی ماشین،قضیه ی عارفانه رفتن محمودرضا را از ایشان پرسیدم.
گفت:((وقتی داشت می رفت،پیش من هم آمد و گفت فلانی این دفعه از کوثر دل بریده ام و می روم.دیگر مثل همیشه شوخی و بگو بخند نمیکرد و حالش متفاوت بود.))
@Shbeyzaei_313