eitaa logo
فروشگاه برکت🇵🇸
130 دنبال‌کننده
831 عکس
78 ویدیو
1 فایل
🍀عرضه مستقیم محصولات سالم 🌟با کیفیت و قیمت مناسب علت قیمت های بسیار مناسب ما حذف واسطه هاست. جهت سفارش محصول🔻 @ff_1374
مشاهده در ایتا
دانلود
روسری های قشنگمون پست شدند، رسیده به اصفهان ولی هنوز به دست من نرسیده.. بنظرم امروز چشم مون ب جمالشون روشن بشه😜
✅ ترکیب گوشت بره (۴۰۰ گرم) + بوقلمون(۴۰۰گرم) + دنبه (۲۰۰ گرم) ✅ چرخ شده ✅ کیلویی ۳۸۰ ✅ بسته های نیم کیلویی هم موجوده ✅ قیمت: ۱۹۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 خبر فوری... ⏳فرصتی که در حال از دست رفتن است... ⌛️ 🔶 جمعیت ایران و شبکه نفوذقابل توجه همه مسئولین ....❌ 🖍 محمدمسلم وافی
یعنی عزیزانی که توی خانه های بهداشت کار میکنن نمیتونن انقدر به مادر باردار استرس وارد نکنن؟ 😶 ✔️میگی غربالگری نمی‌خوام برم 🙂 میگن وااااای😱😱 مگه میشه اگه نری بچه ات فلان میشه خودت فلان میشی ✔️میگی تا حالا آزمایش نرفتم 🙂 میگن وااااای 😱😱 اگه کم خونی داشته باشی اگه دیابت داشتی باشی اگه عفونت داشته باشی ... ✔️ میگی می‌خوام تو خونه زایمان کنم 🙂 میگن تو خونه 😱😱 مگه دیوونه شدی... مگه عهد قاجاره... مگه سواد نداری ... بچه ات میمیره خودت می‌میری و... و این استرس دادن ها ادامه دارد...🤦‍♀
سلام. از اولین بارداریم آرزوی این را داشتم که توی روند زایمان را داشته باشم.اولین زایمانم توی بیمارستان زهرای مرضیه بود و اون موقع نشد که همسرم کنارم باشن.زایمان دومم به فاصله ی ۴ سال بعد از اولی و دوباره به خاطر شرایط بیمارستانی که اون موقع میخواستم برم که ورود آقایان ممنوع بود مثل زایمان اول با نبودن همسرم انجام شد. ولی برای سومی اونقدر مصمم تر بودم که از قبل از اقدام به همسرم گفتم که توی شرکتشون عضو بیمه تکمیلی بشن تا من بتونم برای زایمان برم بیمارستان خصوصی مثل میلاد تا هم از پس هزینش بربیایم و هم همسرم کنارم باشن.ولی فک کنم حدود ماه هفت بارداری سوم بودم که با و گروه مامایی و زایمان در منزل آشنا شدم. تصمیم گیری برام خیلی سخت بود مخصوصا که از بین همه ی اطرافیان و آشنایان من اولین نفری بودم که میخواستم این کارو بکنم. من کلا توی زایمان هام خونریزی شدیدی داشتم و زایمان هام هم خیلی سخت. و این مسئله تصمیم گیری را برام سخت تر میکرد که چطور با این حجم خونریزی توی منزل بدون کثیف کاری زایمان کنم . حتی تا هفته ی آخر پیش دکترم هم رفتم و ویزیت شدم و نامه ی بیمارستان گرفتم که اگه نیاز شد داشته باشم ولی همچنان دلم دنبال زایمان در منزل بود. مخصوصا که خیلی دوس داشتم یه جوری زایمان کنم که با همسرم دوتایی بریم بیمارستان و بعد که بچه به دنیا اومد اطرافیان را در جریان بذاریم😊. خب ایده ی زایمان در منزل خیلی به این فکر من نزدیک بود. ولی من همچنان خیلی مردد بودم. همش دعا میکردم و از خدا میخواستم که بهترین مسیر را جلوی پام قرار بده. هفته ی آخر رفتم منزل خانم کشاورز عزیزم و پیش خانم بابایی جان ویزیت شدم و ایشون بعد از معاینه گفتن که دهانه رحمم ۴ سانت باز شده و تا شب زایمان میکنم. قرار شد دردهام که شدید شد خانم بابایی را خبر کنم. ما برگشتیم منزل. این را هم بگم که من سر دو تا بارداری های قبلیم اصلا دردم نمیگرفت و توی بیمارستان بعد از زدن کیسه آب و این ها دردهام شروع میشد. توی منزل به سفارش خانم کشاورز و خانم بابایی پله میرفتم و ورزش میکردم. و توی اذان مغرب که دردهام کمی زیادتر ولی نامنظم بود با خانم بابایی تماس گرفتم. ایشون اومدن. ولی سر بچه بالا بود. حتی اون شب دهانه رحمم تا ۸ سانت هم باز شد ولی یکدفعه دردهام کم شد و شرمنده خانم بابایی و شدم که تا صبح منتظر دنیا اومدن بچه بودن و بعد رفتن. خیلی خسته بودم چون تمام شب راه میرفتم و ورزش میکردم و حتی ساق پاهام از شدت راه رفتن و پله درد شدیدی داشت. از حدود ساعت ۴ دردهای من دوباره شروع شد ولی این بار به طور منظم با فاصله ی هر پنج دقیقه. سریع همسرم بچه ها را از خونه بیرون برد و قبل از اذان مغرب با خانم بابایی تماس گرفتیم و ایشون بعد از نماز راه افتادن. حدود ساعت ۶ شب دردهای من خیلی شدید شد. با همسرم توی خونه بودیم. تا ساعت حدود ۸ و ربع که خانم کشاورز و خانم بابایی رسیدن. دیگه شرایط جوری بود که من نزدیک زایمان بودم. خانم بابایی کیسه آب را زدن و حدود ساعت ۹ شب بچه به لطف خدا به دنیا اومد. من حدودا ۵ ساعت درد منظم داشتم. خیلی سخت بود ولی خدا را شکر میکنم که همه چیز طبق روند طبیعی و بدون دخالت دارو پیش رفت و مهم تر اینکه بدون قرار گرفتن تو محیط بیمارستان با همسرم کنار هم بودیم. نگرانیم بابت کثیف شدن خونه هم بی مورد بود. فقط پتویی که زیرم بود کمی خونی شد . بعد از زایمان هم خونریزی زیادی داشتم ولی خانم بابایی و خانم کشاورز عزیز با دلسوزی تمام حدود یک ساعت یا شایدم بیشتر وقت گذاشتن تا بقایای جفت را بیرون بیارن و با زردچوبه و عسل شدت خونریزی را کاهش بدن. این را هم بگم که تو اون شرایط سخت خانم کشاورز عزیزم حواسشون بود که لحظات را برای ما ماندگار کنن و فیلم بگیرن.همینجا ازشون تشکر میکنم. بعد از زایمان هم کام بچه را با تربت باز کردن چیزی که توی بیمارستان ما یواشکی باید انجام میدادیم.نکته ی جالب دیگه پی گیری های بعد از زایمان از شرایطم توسط خانم بابایی و کشاورز بود. که مدام پیگیر بودن که من و بچه چطوریم. و برای هر مشکلی راهکار میدادن و کمک میکردن. در کل نظر من اینه که بالاخره زایمان ، زایمانه و سختی داره ولی از خانم بابایی و خانم کشاورز هم تشکر میکنم، دستشون را میبوسم و براشون از خداوند متعال عاقبت بخیری و دل خوش خواهانم. یه چیز دیگه هم درباره زایمانم بگم که من واقعا درد شدیدی را تجربه کردم با اینکه زایمان سومم بود. ولی خب نکته مثبت زایمانم را در حضور همسرم و معنویت حین زایمان میبینم اینکه مدام برام دعا میخوندن و غسل بچه و این ها. و اینکه بدون دخالت دارو پیش رفت . وگرنه راحتی ای در کار نبود آخه همه از من میپرسن حتما درد کمی را تجربه کردی و راحت تر بوده. برای من اینطور نبود
من سر پسر قبلی که الان سه سالشه ۷ هفته رفتم شوند ولی صدای قلب شنیده نشد . اون موقع دکترم گفتن استراحت کنم و موندن بچه ۵۰، ۵۰ هس. ولی مامای دکترم به من گفت به احتمال زیاد میری برای سقط و یا باید بیای کورتاژ یا خود به خود دفع میشه. من گریه افتادم از این طرز بیان و صبر کردم و حدود دو هفته بعد که سونو رفتم به لطف خدا صدای قلب را شنیدم و الان الحمدلله پسر فوق العاده باهوش و مهربون دارم حتی از دخترم که ۴ سال از داداشش بزرگتره عاطفی تره و بیشتر محبت میکنه سر زایمان سومم هم که در منزل بود تا ماه آخر پیش دکترم میرفتم چون مردد بودم که توی خونه زایمان کنم یا بیمارستان. و به دکترم گفتم که غربالگری نمیرم و ایشون هم قبول کردن . وقتی سونوی عادی نوشتن که برم دیگه زمان غربالگری اول تموم شده بود . توی سونو خانم دکتری که سونو کردن وقتی فهمیدن غربالگری نرفتم شروع کردن به رئیس جمهور و روحانیت بد و بیراه گفتن و بهم گفتن که یه کیست توی مغز بچس که بیشتر این کیست ها خوب میشن ولی ممکنه که خوب نشن و باعث نابینایی یا عقب ماندگی بشن . و کلی شاکی بود که چرا غربالگری نرفتم‌. من خیلییییییی اون روز گریه کردم. موضوع را جز همسرم به هیچ کس نگفتم و فقط از خدا کمک خواستم. به صلاحدید دکترم آنومالی را رفتم فقط برای اینکه خیالم راحت بشه که این کیست دیگه وجود نداره چون من به دکترم گفتم که در هر حال سقط نمیکنم. الحمدلله بچه الان سالمه و یک ماهشه و خیلی هم هوشیاره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️برای درمـــان 👈🏻سویق برنج + سویق سنجد با جوشانده‌ی آب انار میل شود. ☝️ اگر آب انار در دسترس ندارید از جوشانده‌ی پودر و یا با ترکیب سه قاشق غذاخوری در یک لیوان آب جوش استفاده کنید. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨