eitaa logo
#رمان های جذاب و واقعی📚
3.7هزار دنبال‌کننده
336 عکس
314 ویدیو
6 فایل
کانال رسمی آثارخانم طاهره سادات حسینی #رمان هایی که نظیرش رو نخوندید #کپی برداری فقط با نام نویسنده مجاز است، بدون ذکر نام نویسنده حرام است تأسیس 26 خرداد ماه 1400 پاسخ به سؤالات...فقط در گروه کانال https://eitaa.com/joinchat/1023410324C1b4d441aed
مشاهده در ایتا
دانلود
آتشی اندرسرای یک پری افتاده بود... پشتِ در.... نشکفته غنچه ای ،جان داده بود... دست بر دیوار..... دنبال امامش .... می دوید.... تا رهاند بند از دست حبیبش...‌ می دوید.... سوی مردش می دوید.... از سینه اش خون می چکید.... می فتاد و ... چونکه بر می خواست‌.... بر زمین..... خون می چکید.... دلگویه.....حسینی @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کرونا تا بهشت ۴۳🎬: اره من این نشانیها راجایی خوانده ام, کلیپ را استپ کردم وفوری به سمت کتابخانه رفتم,نهج البلاغه راباز کردم،ج۱ص۱۹۴ بود,مولا علی ع مشخصات سفیانی را اینچنین داده بود:او فرزندآکله الاکباد(هندجگرخوار)است, صورتی خشن وترشرو دارد,سر اوبزرگ ودرصورت او اثر آبله است,وقتی به اونگاه میکنی گمان میکنی که یک چشم دارد اما چنین نیست بلکه یک چشم اوفشرده تر از چشم دیگر است,نام اوعثمان وپدرش عتبه است... هزار وچندین سال پیش مولایم علی ع نشانه های این گرگ خونخوار را داده بود وحالا با یک نگاه به تصویر ,یاد این کلام مولا افتادم ,چون زمانی که قبل از این نهج البلاغه رامیخواندم به اینجایش رسیدم ,تصویر را در ذهنم تصور کردم وثبت نمودم.... خدایاااا شکرت....ظهور نزدیک است...ازخوشحالی درپوست خود نمیگنجیدم,نا خوداگاه به طرف حسن وحسین وعباس که کنارم داشتند بازی میکردند رفتم وهرسه شان را دربغلم گرفتم وبوسیدم...اشک میریختم واشک شوق بود.... کم کم در خبرها امد که رژیم صهیونیستی با همدستی سعودیهای صهیونیست وبرخی کشورهای عربی نیروهای زیادی به سوریه اعزام کرده اند تا درسپاه عثمان خدمت کنند,نعمانی نامی در همه ی کشورها راه افتاده بود وبرای عثمان,یاهمان سفیانی بیعت میگرفت وعجیب اینکه خیلی از مردم سوریه بااوبیعت کردند وبه سپاهش پیوستند... لشکر سفیانی روز به روز,بیشتر وبیشتر میشد وهمه صحبت از خوبی ومهربانی وعدالت سفیانی میکردند تااینکه... دارد... 🖊به قلم……ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 @bartaren
کرونا تابهشت ۴۴🎬: انگار اشتهای سفیانی سیری ناپذیر است ,عمده ی مناطق سوریه را تحت تسلط خودش دراورده و البته با کمک اسراییل جنایتکار وته مانده های امریکای خبیث وسعودیهای کثیف. عربستان دراستانه ی تکه تکه شدن است انگار حکومت سعودیها روبه نابودیست ,خبرهای ضدونقیضی مبنی بر کشته شدن بن سلمان پخش شده اما هیچ کس از صحت وسقم آن خبر ندارد.دریمن دین تشیبع درحال پیشرویست. امروز خبری پخش شد که سفیانی حاکمانی از طرف خود تعیین کرده بر سوریه گماشته وخودش راهی مصر شده,حالا در مصر چه کارهایی انجام دهد خدا میداند؟ دنبال کننده های صفحات مجازی و وب سایتم زیاد شده اند,اکثر افراد سوالشان این است ,ایا این شخصی که درسوریه به اسم اسلام قیام کرده,همان منجی اخرالزمان است؟؟ ومن بااطمینان به انها گفتم:این منجی نیست اما نشانه ای حتمی از ظهور منجی است واین قیام کننده شخصی است که درمقابل منجی می ایستد.... ماه رجب وشعبان تمام شده وما درماه رمضان قرار داریم,بچه ها درست هست که سنشان به گرفتن روزه نرسیده اما همراه من وزهرا برای سحری بیدار میشوند وروزه هم میگیرند,امروز حسن وحسین وعباس پرده از راز روزه گرفتنشان برداشتند وگفتند,نذر کردیم برای ظهور امام زمان عج روزه بگیریم ,تا نشان دهیم چقدر بزرگ شدیم ودرسپاه امام با ادمهای بد وکسانی که بابا راکشتند,بجنگیم. اشکم جاری شد...علی ....علی...کجایی؟؟بوی ظهور به مشام میرسد اما توهستی ونیستی.....هنوز ته قلبم میگوید علی زنده است اما بیرون ..... نمیدانستم ,درد بی خبری از علی خیلی کوچکتراز دردهایست که قراراست ,ببینم.... دارد... 🖊به قلم……ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🖤🖤🖤🖤 با توجه به اینکه ایام شهادت مادرمان زهراس ،همراه با ایام شهادت شیعه ی پاکباخته ی او، حاج قاسم عزیزمان ،شده است ، دلگویه ای از دلم برآمده، تقدیم شما خوبان، ان شاالله بر دلتان بنشیند.... شیعه یعنی پیرو اهل ولا شیعه یعنی جان، فدای مرتضی شیعه یعنی خوردن خون جگر شیعه یعنی ،آتش و مسمار در شیعه یعنی تسلیت، سیلی شود شیعه یعنی، صورتی نیلی شود شیعه یعنی عشق بازی با خدا شیعه یعنی، سیلی ای درکوچه ها شیعه یعنی گریه های بی صدا شیعه یعنی پر کشیدن تا خدا شیعه یعنی کوثر نازِ رسول شیعه یعنی،صدیقه، زهرای بتول شیعه یعنی حاج قاسم،سردار دلم پاسبانِ این حرم یا آن حرم شیعه یعنی ارباً اربا پیکری یک طرف دستی و یکجا هم سری شیعه یعنی یاور رهبر شوی در مسیرعشق تو پَرپَر شوی شیعه یعنی شِبْـهِ عباسِ علی یک علـمدارِ حریـم زینبی شیعه یعنی خون جگر از غصهٔ مولا شدن خانه ات هم ، بیت اَلـزّهـرا شدن شیعه یعنی از برای مظلومی باشی سپر می خری بر جانِ خود ،تو هر خطر شیعه یعنی یک جهان مجنون شده از عروجت ،عالمی دلخون شده ....ط_حسینی @bartaren 🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#رمان های جذاب و واقعی📚
#روایت دلدادگی #قسمت ۶۲ 🎬: قبل از ظهر بود که فرنگیس ، گلناز را برای کسب خبری از سهراب به عمارت حکمر
دلدادگی ۶۳ 🎬 : سهراب به همراه حسن آقا از بازار بزرگ خراسان گذشت و بعد از طی مسیری ، درست پشت بازار ،به همراه حسن آقا که مردی بلند قامت و لاغر اندام ،اما خوش مشرب و بسیار فهمیده بود ، وارد خانه ی او شد. خانه ای زیبا با معماری اصیل ایرانی ، حوض آب بزرگی در وسط که چاه آبی هم در کنارش بود‌. حیاط خانه سنگ فرش بود و تعداد زیادی اتاق دور تا دور حیاط با حالتی دایره وار به چشم میخورد ،سطح اتاقها به اندازه ی پنج شش پله از سطح حیاط بالاتر بود . درب های اتاقها همه چوبی و با پنجره های رنگی ، فضای زیبایی بوجود آورده بودند. با ورود سهراب به همراه حسن آقا، مرد جوان کوژپشتی که قوز کمرش بیرون زده بود ،جلو دوید و با سلامی بلند افسار اسب را از دست سهراب گرفت و به سمت راهرویی کمی آن سو تر روان شد ،چند کودک که دور حوض مشغول بازی و سرو صدا بودند،با ورود سهراب و حسن آقا ، از بازی دست کشیدند و خیره به سهراب شدند، پسرکی در گوش دیگری گفت :حیدر....این همان پهلوان است که گفتم ، به خدا خودش است ،اون اسب سیاه هم مال همینه.....دیدی.....دیدی من دروغ نمی گفتم ... بچه ها یکی یکی جلو آمدند و با خجالت سلام کردند، حسن آقا لبخند زنان دست در جیب قبایش برد و در دست هر یک از آنها مشتی نخود و کشمش و نقل ریخت و سپس اتاقی را که آن سوی حیاط بود و به نظر می رسیداز سرو صدای اهالی خانه به دور باشد نشان داد و گفت :اتاق میهمان آن طرف است ، تشریف بیاورید ، این یک شب را که مهمان ما هستید در آنجا استراحت نمایید. سهراب همانطور که با چشمان جستجوگرش اطراف را زیرو رو می کرد ، سری تکان داد و به دنبال او به طرف اتاق مورد نظر حرکت کرد. سهراب باورش نمی شد این خانه ی بزرگ و اعیونی متعلق به مردی باشد که فقط کارگزار یک تاجر است و با خود می اندیشید اگر در این دم و دستگاه به کار گرفته شود، آیا می تواند ثروتی بهم زند که در حد حاکم خراسان باشد؟! با ورود به اتاق و شنیدن حرف های حسن آقا و دانستن مأموریتی که بر عهده ی او‌ گذاشته بودند ، نقشه ای دیگر در ذهن سهراب نشست ، نقشه ای که خیلی زودتر او را به هدفش که همان دامادی حاکم خراسان بود می رساند... درست است که نقشه اش شیطانی بود و سهراب هم توبه کرده بود ، اما مگر شکستن توبه آنهم فقط یکبار ، چقدر گناه می توانست داشته باشد؟! سهراب به خود قول داد این نقشه آخرین خطایش باشد.... دارد.... 📝به قلم :ط_حسینی 💦🌧💦🌧💦🌧 @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کی شود ،مهدی بیاید، انتقام سیلی مادر ستاند....تقدیم به شما ....امیدوارم بر دلتان بنشیند. باز باران با بهانه، بی بهانه.... می شود ازدیده ی زینب روانه😭 باز هِق هِق مخفیانه.... کزستم های نامردان زمانه یادم آرد پشت آن در شد شکسته بازو و پهلوی مادر... یک لگد آمد به شانه بابِ من بردند زخانه مادرم ناباورانه درپی شویش روانه آخ مادر؛ تازیانه، تازیانه😭 باز باران با بهانه غسل و تدفین شبانه دید پهلو ،سینه و بازو و شانه وای مادر؛ گریه های حیدرانه😭 باز باران با بهانه... اشکهای کودکانه... روی قبری مخفیانه.... بازباران با بهانه بی بهانه گشته از دیده روانه... کودکانه... زینبانه... حیدرانه... غربتانه... مخفیانه... لرزیده شانه با بهانه,بی بهانه😭😭 التماس دعا... 🖤دلگویه.........حسینی @bartaren 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا