🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴امام حسن عسکری علیه السلام🌴
🍁نشانه های امامت
🍁در برخی از برهههای تاریخ، بودهاند افرادی که از شرایط پیچیده آن عصر، سوء استفاده برده و ادعاهای گزافی مطرح کرده و مدتی گروهی را با خود همراه نمودهاند.
ادعای امامت از سوی (جعفر) برادر امام #عسکری(ع) پس از شهادت آن امام همام(ع)، نمونهای از این موارد است که حامل عبرتهایی میتواند باشد:
📜 #ابوالأدیان میگوید:
من از خدمتگزاران امام عسکری(ع) بودم و نامههای آن حضرت(ع) را به شهرها میبردم.
در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم.
حضرت(ع) نامههایی نوشت و فرمود:
《اینها را به مدائن میبری!
#پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من #ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل #غسل گذاشتهاند.》
گفتم:سرور من! اگر چنین شود، #امام(ع) بعد از شما کیست؟
حضرت(ع) فرمود :
《هر کس جواب #نامههایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست!》
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
ایشان فرمودند :
《هر کس بر #جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست.》
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
و نیز فرمود:
《هر کس از آنچه در میان #همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است.》
هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟
من نامههای آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم.
دیدم همان طور که امام(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است.
و نیز دیدم برادرش #جعفر، در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک میگویند.
من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم؛ اگر جعفر #امام(ع) باشد، پس وضع امامت عوض شده است؛ زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب میخورد و قماربازی میکرد و اهل تار و طُنبور بود!
من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید.
در این هنگام، عقید، خادم خانه امام(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت:
جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید.
جعفر وارد خانه شد. شیعیان در اطراف او بودند.
سَمّان و حسن بن علی معروف به سَلَمه، پیشاپیش آنها قرار داشتند.
وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند.
جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام(ع) نماز گذارد.
وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه #کودکی گندمگون و سیاهموی که دندانهای پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت:
《عمو! کنار برو؛ من باید بر پدرم نماز بخوانم.》
جعفر در حالی که قیافهاش دگرگون شده بود، کنار رفت.
آن کودک بر جنازه امام(ع) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر پدرش امام #هادی(ع) دفن کردند.
بعد همان کودک رو به من کرد و گفت:ای مرد بصری! #جواب نامهها را که همراه تو است بده.
جواب نامهها را به وی دادم و با خود گفتم:این #دو نشانه [ #نماز بر جنازه و خواستن #جواب نامهها]؛ حالا فقط #همیان مانده!
آنگاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است.
حاجِز وَشّاء که حاضر بود به جعفر گفت:آن کودک چه کسی بود؟
جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیدهام و نمیشناسم.
در آنجا نشسته بودیم که گروهی از اهل #قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و چون دانستند که امام(ع) رحلت فرموده است، گفتند:
جانشین امام(ع) کیست؟
حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده و تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند:#نامهها و #پولهایی آوردهایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامهها را چه #کسانی نوشتهاند و پولها چقدر است؟
جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامههای خود را پاک میکرد، گفت:
اینها از ما انتظار دارند علم #غیب بدانیم.
در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت:
#نامهها از فلان کس و فلان کس است و در همیان #هزار دینار است که #ده تا از آنها را آب طلا دادهاند.
نمایندگان مردم #قم نامهها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند:
هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او #امام (علیه السلام) است.
منبع:
إکمال الدین وإتمام النعمه شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#علم_امامت
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
#ماه_رجب
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌳لطفا تا آخر بخوانید🌳
🍁بسیار زیبا🍁
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام
بی نهایت خسته و افسرده ام
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن #سنگ لحد را گل گرفت
روی من خروارها از #خاک بود
وای، #قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت
خسته بودم هیچ کس #یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد
نه #رفیقی، نه شفیقی، نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب
آمدند از راه نزدم #دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود
لرزه بر اندام من افتاده بود
هر دهنوی کردم سعی تا گویم جواب
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب
از سکوتم آن دو گشته خشمگین
رفت بالا گرزهای آتشین
قبر من پر گشته بود از نار و دود
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر
نام #اربابان خود یک یک ببر
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود
گوش گویا نامشان نشنیده بود
نامهای خوبشان از یاد رفت
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو
هر چه می کردم به اعمالم نگاه
کوله بارم بود مملو از گناه
کارهای زشت من بسیار بود
بر زبان آوردنش دشوار بود
چاره ای جز لب فرو بستن نبود
گرز آتش بر سرم آمد فرود
عمق جانم از حرارت آب شد
روحم از فرط الم بی تاب شد
چون ملائک نا امید از من شدند
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه
نامه #اعمال تو باشد سیاه
ما که ماموران حق داوریم
پس تو را سوی جهنم می بریم
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود
نا امید از هرکجا و دل فکار
می کشیدندم به خِفّت سوی نار
ناگهان #الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای #رحمت باز شد
#مردی آمد از تبار آسمان
دیگران چون نجم و او چون کهکشان
صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از خمر طهور
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب انسان می زدود
بر سر خود شال سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
کِی به زیبائی او گل می رسید
پیش او یوسف خجالت می کشید
دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز #قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)
من کجا و دیدن روی #حسین (ع)
گفت: آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را
اینکه این جا این چنین تنها شده
کام او با #تربت من وا شده
مادرش او را به #عشقم زاده است
گریه کرده بعد #شیرش داده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد
بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است
سینه چاک آل #زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر #نمازش بوده است
پرچم من را به دوشش می کشید
پا #برهنه در عزایم می دوید
بهر #عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده #سقای من
اقتدا بر خواهرم #زینب نمود
گاه میشد صورتش بهرم کبود
تا به دنیا بود از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
قلب او از #حب ما لبریز بود
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود
با #ادب در مجلس ما می نشست
قلب او با روضه ی من می شکست
حرمت ما را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با #عباس داشت
اشک او با نام من می شد روان
گریه در روضه نمی دادش امان
بارها #لعن امیه کرده است
خویش را نذر #رقیه کرده است
گریه کرده چون برای #اکبرم
با خود او را نزد زهرا (س) می برم
هرچه باشد او برایم بنده است
او #بسوزد، صاحبش شرمنده است
در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی #اعدا شود
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد
قلب او بوی #محبت میدهد
سختی #جان کندن و هول #جواب
بس بود بهرش به عنوان عقاب
در قیامت #عطر و بویش می دهم
پیش مردم #آبرویش می دهم
آری آری، هرکه پا بست من است
نامه ی #اعمال او دست من است
#امام_حسین_علیه_السلام
#عالم_برزخ
#شعر
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴امام حسن عسکری علیه السلام🌴
🍁نشانه های امامت
🍁در برخی از برهههای تاریخ، بودهاند افرادی که از شرایط پیچیده آن عصر، سوء استفاده برده و ادعاهای گزافی مطرح کرده و مدتی گروهی را با خود همراه نمودهاند.
ادعای امامت از سوی (جعفر) برادر امام #عسکری(ع) پس از شهادت آن امام همام(ع)، نمونهای از این موارد است که حامل عبرتهایی میتواند باشد:
📜 #ابوالأدیان میگوید:
من از خدمتگزاران امام عسکری(ع) بودم و نامههای آن حضرت(ع) را به شهرها میبردم.
در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم.
حضرت(ع) نامههایی نوشت و فرمود:
《اینها را به مدائن میبری!
#پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من #ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل #غسل گذاشتهاند.》
گفتم:سرور من! اگر چنین شود، #امام(ع) بعد از شما کیست؟
حضرت(ع) فرمود :
《هر کس جواب #نامههایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست!》
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
ایشان فرمودند :
《هر کس بر #جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست.》
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
و نیز فرمود:
《هر کس از آنچه در میان #همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است.》
هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟
من نامههای آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم.
دیدم همان طور که امام(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است.
و نیز دیدم برادرش #جعفر، در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک میگویند.
من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم؛ اگر جعفر #امام(ع) باشد، پس وضع امامت عوض شده است؛ زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب میخورد و قماربازی میکرد و اهل تار و طُنبور بود!
من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید.
در این هنگام، عقید، خادم خانه امام(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت:
جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید.
جعفر وارد خانه شد. شیعیان در اطراف او بودند.
سَمّان و حسن بن علی معروف به سَلَمه، پیشاپیش آنها قرار داشتند.
وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند.
جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام(ع) نماز گذارد.
وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه #کودکی گندمگون و سیاهموی که دندانهای پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت:
《عمو! کنار برو؛ من باید بر پدرم نماز بخوانم.》
جعفر در حالی که قیافهاش دگرگون شده بود، کنار رفت.
آن کودک بر جنازه امام(ع) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر پدرش امام #هادی(ع) دفن کردند.
بعد همان کودک رو به من کرد و گفت:ای مرد بصری! #جواب نامهها را که همراه تو است بده.
جواب نامهها را به وی دادم و با خود گفتم:این #دو نشانه [ #نماز بر جنازه و خواستن #جواب نامهها]؛ حالا فقط #همیان مانده!
آنگاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است.
حاجِز وَشّاء که حاضر بود به جعفر گفت:آن کودک چه کسی بود؟
جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیدهام و نمیشناسم.
در آنجا نشسته بودیم که گروهی از اهل #قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و چون دانستند که امام(ع) رحلت فرموده است، گفتند:
جانشین امام(ع) کیست؟
حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده و تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند:#نامهها و #پولهایی آوردهایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامهها را چه #کسانی نوشتهاند و پولها چقدر است؟
جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامههای خود را پاک میکرد، گفت:
اینها از ما انتظار دارند علم #غیب بدانیم.
در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت:
#نامهها از فلان کس و فلان کس است و در همیان #هزار دینار است که #ده تا از آنها را آب طلا دادهاند.
نمایندگان مردم #قم نامهها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند:
هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او #امام (علیه السلام) است.
منبع:
إکمال الدین وإتمام النعمه شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#علم_امامت
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌳لطفا تا آخر بخوانید🌳
🍁بسیار زیبا🍁
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام
بی نهایت خسته و افسرده ام
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن #سنگ لحد را گل گرفت
روی من خروارها از #خاک بود
وای، #قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت
خسته بودم هیچ کس #یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد
نه #رفیقی، نه شفیقی، نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب
آمدند از راه نزدم #دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود
لرزه بر اندام من افتاده بود
هر دهنوی کردم سعی تا گویم جواب
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب
از سکوتم آن دو گشته خشمگین
رفت بالا گرزهای آتشین
قبر من پر گشته بود از نار و دود
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر
نام #اربابان خود یک یک ببر
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود
گوش گویا نامشان نشنیده بود
نامهای خوبشان از یاد رفت
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو
هر چه می کردم به اعمالم نگاه
کوله بارم بود مملو از گناه
کارهای زشت من بسیار بود
بر زبان آوردنش دشوار بود
چاره ای جز لب فرو بستن نبود
گرز آتش بر سرم آمد فرود
عمق جانم از حرارت آب شد
روحم از فرط الم بی تاب شد
چون ملائک نا امید از من شدند
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه
نامه #اعمال تو باشد سیاه
ما که ماموران حق داوریم
پس تو را سوی جهنم می بریم
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود
نا امید از هرکجا و دل فکار
می کشیدندم به خِفّت سوی نار
ناگهان #الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای #رحمت باز شد
#مردی آمد از تبار آسمان
دیگران چون نجم و او چون کهکشان
صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از خمر طهور
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب انسان می زدود
بر سر خود شال سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود
کِی به زیبائی او گل می رسید
پیش او یوسف خجالت می کشید
دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز #قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)
من کجا و دیدن روی #حسین (ع)
گفت: آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را
اینکه این جا این چنین تنها شده
کام او با #تربت من وا شده
مادرش او را به #عشقم زاده است
گریه کرده بعد #شیرش داده است
خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد
بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است
سینه چاک آل #زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر #نمازش بوده است
پرچم من را به دوشش می کشید
پا #برهنه در عزایم می دوید
بهر #عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده #سقای من
اقتدا بر خواهرم #زینب نمود
گاه میشد صورتش بهرم کبود
تا به دنیا بود از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
قلب او از #حب ما لبریز بود
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود
با #ادب در مجلس ما می نشست
قلب او با روضه ی من می شکست
حرمت ما را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با #عباس داشت
اشک او با نام من می شد روان
گریه در روضه نمی دادش امان
بارها #لعن امیه کرده است
خویش را نذر #رقیه کرده است
گریه کرده چون برای #اکبرم
با خود او را نزد زهرا (س) می برم
هرچه باشد او برایم بنده است
او #بسوزد، صاحبش شرمنده است
در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی #اعدا شود
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد
قلب او بوی #محبت میدهد
سختی #جان کندن و هول #جواب
بس بود بهرش به عنوان عقاب
در قیامت #عطر و بویش می دهم
پیش مردم #آبرویش می دهم
آری آری، هرکه پا بست من است
نامه ی #اعمال او دست من است
#امام_حسین_علیه_السلام
#عالم_برزخ
#شعر
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴امام حسن عسکری علیه السلام🌴
🍁نشانه های امامت
🍁در برخی از برهههای تاریخ، بودهاند افرادی که از شرایط پیچیده آن عصر، سوء استفاده برده و ادعاهای گزافی مطرح کرده و مدتی گروهی را با خود همراه نمودهاند.
ادعای امامت از سوی (جعفر) برادر امام #عسکری(ع) پس از شهادت آن امام همام(ع)، نمونهای از این موارد است که حامل عبرتهایی میتواند باشد:
📜 #ابوالأدیان میگوید:
من از خدمتگزاران امام عسکری(ع) بودم و نامههای آن حضرت(ع) را به شهرها میبردم.
در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم.
حضرت(ع) نامههایی نوشت و فرمود:
《اینها را به مدائن میبری!
#پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من #ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل #غسل گذاشتهاند.》
گفتم:سرور من! اگر چنین شود، #امام(ع) بعد از شما کیست؟
حضرت(ع) فرمود :
《هر کس جواب #نامههایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست!》
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
ایشان فرمودند :
《هر کس بر #جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست.》
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
و نیز فرمود:
《هر کس از آنچه در میان #همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است.》
هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟
من نامههای آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم.
دیدم همان طور که امام(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است.
و نیز دیدم برادرش #جعفر، در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک میگویند.
من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم؛ اگر جعفر #امام(ع) باشد، پس وضع امامت عوض شده است؛ زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب میخورد و قماربازی میکرد و اهل تار و طُنبور بود!
من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید.
در این هنگام، عقید، خادم خانه امام(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت:
جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید.
جعفر وارد خانه شد. شیعیان در اطراف او بودند.
سَمّان و حسن بن علی معروف به سَلَمه، پیشاپیش آنها قرار داشتند.
وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند.
جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام(ع) نماز گذارد.
وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه #کودکی گندمگون و سیاهموی که دندانهای پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت:
《عمو! کنار برو؛ من باید بر پدرم نماز بخوانم.》
جعفر در حالی که قیافهاش دگرگون شده بود، کنار رفت.
آن کودک بر جنازه امام(ع) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر پدرش امام #هادی(ع) دفن کردند.
بعد همان کودک رو به من کرد و گفت:ای مرد بصری! #جواب نامهها را که همراه تو است بده.
جواب نامهها را به وی دادم و با خود گفتم:این #دو نشانه [ #نماز بر جنازه و خواستن #جواب نامهها]؛ حالا فقط #همیان مانده!
آنگاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است.
حاجِز وَشّاء که حاضر بود به جعفر گفت:آن کودک چه کسی بود؟
جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیدهام و نمیشناسم.
در آنجا نشسته بودیم که گروهی از اهل #قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و چون دانستند که امام(ع) رحلت فرموده است، گفتند:
جانشین امام(ع) کیست؟
حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده و تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند:#نامهها و #پولهایی آوردهایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامهها را چه #کسانی نوشتهاند و پولها چقدر است؟
جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامههای خود را پاک میکرد، گفت:
اینها از ما انتظار دارند علم #غیب بدانیم.
در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت:
#نامهها از فلان کس و فلان کس است و در همیان #هزار دینار است که #ده تا از آنها را آب طلا دادهاند.
نمایندگان مردم #قم نامهها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند:
هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او #امام (علیه السلام) است.
منبع:
إکمال الدین وإتمام النعمه شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#علم_امامت
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴امام حسن عسکری علیه السلام🌴
🍁نشانه های امامت
🍁در برخی از برهههای تاریخ، بودهاند افرادی که از شرایط پیچیده آن عصر، سوء استفاده برده و ادعاهای گزافی مطرح کرده و مدتی گروهی را با خود همراه نمودهاند.
ادعای امامت از سوی (جعفر) برادر امام #عسکری(ع) پس از شهادت آن امام همام(ع)، نمونهای از این موارد است که حامل عبرتهایی میتواند باشد:
📜 #ابوالأدیان میگوید:
من از خدمتگزاران امام عسکری(ع) بودم و نامههای آن حضرت(ع) را به شهرها میبردم.
در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم.
حضرت(ع) نامههایی نوشت و فرمود:
《اینها را به مدائن میبری!
#پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من #ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل #غسل گذاشتهاند.》
گفتم:سرور من! اگر چنین شود، #امام(ع) بعد از شما کیست؟
حضرت(ع) فرمود :
《هر کس جواب #نامههایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست!》
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
ایشان فرمودند :
《هر کس بر #جنازه من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست.》
گفتم:نشانه دیگری بفرمایید.
و نیز فرمود:
《هر کس از آنچه در میان #همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است.》
هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟
من نامههای آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم.
دیدم همان طور که امام(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است.
و نیز دیدم برادرش #جعفر، در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به وی تسلیت، و به امامتش تبریک میگویند.
من از این جریان یکّه خوردم و با خود گفتم؛ اگر جعفر #امام(ع) باشد، پس وضع امامت عوض شده است؛ زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب میخورد و قماربازی میکرد و اهل تار و طُنبور بود!
من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید.
در این هنگام، عقید، خادم خانه امام(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت:
جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید.
جعفر وارد خانه شد. شیعیان در اطراف او بودند.
سَمّان و حسن بن علی معروف به سَلَمه، پیشاپیش آنها قرار داشتند.
وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند.
جعفر پیش رفت تا بر جنازه امام(ع) نماز گذارد.
وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه #کودکی گندمگون و سیاهموی که دندانهای پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت:
《عمو! کنار برو؛ من باید بر پدرم نماز بخوانم.》
جعفر در حالی که قیافهاش دگرگون شده بود، کنار رفت.
آن کودک بر جنازه امام(ع) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر پدرش امام #هادی(ع) دفن کردند.
بعد همان کودک رو به من کرد و گفت:ای مرد بصری! #جواب نامهها را که همراه تو است بده.
جواب نامهها را به وی دادم و با خود گفتم:این #دو نشانه [ #نماز بر جنازه و خواستن #جواب نامهها]؛ حالا فقط #همیان مانده!
آنگاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است.
حاجِز وَشّاء که حاضر بود به جعفر گفت:آن کودک چه کسی بود؟
جعفر گفت: والله تا به حال او را ندیدهام و نمیشناسم.
در آنجا نشسته بودیم که گروهی از اهل #قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و چون دانستند که امام(ع) رحلت فرموده است، گفتند:
جانشین امام(ع) کیست؟
حاضران جعفر را نشان دادند. آنها به جعفر سلام کرده و تسلیت و تهنیت گفتند و اظهار داشتند:#نامهها و #پولهایی آوردهایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامهها را چه #کسانی نوشتهاند و پولها چقدر است؟
جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامههای خود را پاک میکرد، گفت:
اینها از ما انتظار دارند علم #غیب بدانیم.
در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت:
#نامهها از فلان کس و فلان کس است و در همیان #هزار دینار است که #ده تا از آنها را آب طلا دادهاند.
نمایندگان مردم #قم نامهها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند:
هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او #امام (علیه السلام) است.
منبع:
إکمال الدین وإتمام النعمه شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#امام_زمان_علیه_السلام
#علم_امامت
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat