eitaa logo
بصائر
169 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
188 فایل
کانال (فرهنگی سیاسی) بصائر ارتباط با کانال @H_Vahidifar کانال نورالثقلین @Noorosaghalien کانال حدیث @kanalehadith
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حسن عباسی در نخستین روزهای آزادی اش از زندان پاسخ می دهد؛ ❌ افشاگری بی سابقه دکترحسن #عباسی در مورد حسن روحانی! ▪️آیا زدوبندی بین روحانی و رژیم صهیونیستی وجود دارد؟ ▪️چرا روحانی باید محاکمه شود؟ @basaeer14
4.mp3
666.8K
زمان سرنوشت يهوديان در زمان ظهور امام زمان (ع) چگونه خواهد بود؟ آيا مسلمان مي شوند يا با امام زمان (ع) مي جنگند؟ @basaeer14
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا حرف های امام(ره) برای آمریکای 30 سال پیش بود؟ استاد رحیم پور ازغدی @basaeer14
انسان عاجز از تمجید و تحمید خداست لکن ملزم به این امر است - 62/04/21 بسم الله الرحمن الرحیم ... از سید ابن طاووس رضوان الله علیه نقل شده است که ایشان روز بلوغشان که اجازه یافتند به محضر خدای تبارک و تعالی عبادت کنند، جشن گرفتند. و ما اگر نبود امر خدای تبارک و تعالی نمی دانم که چطور به خودمان جرأت می دادیم که مدح کنیم خدا را، ستایش کنیم. شما ملاحظه بفرمائید که نماز که در رأس همه عبادات واقع است، وضع نماز چطور است، با تکبیر شروع می شود و بعد هم با سه دفعه تکبیر به آخر می رسد و محتوای نماز هم تکبیر است و تسبیح است و تحمید. این برای این است که شاید به ما بفهماند، به همه بشر بفهماند که در همان اولی که می خواهید در بزرگترین عبادات خدا واقع بشوید، وارد بشوید، توجه کنید که خدای تبارک و تعالی، اکبر از این است که شما عبادتش بکنید. در هر بندی از بندها یا تسبیح شده یا تکبیر. تسبیح برای این است که خدا منزه تر است از اینکه شما او را عبادت کنید، در عین حالی که تحمید می کنید و اجازه تحمید داده است معذلک تسبیح می کند او را و تکبیر می کند او را. وارد نماز می شوید تکبیر می گوئید، وارد حمد می شوید، حمد را مختص به خدا می دانید و ادراک این مطلب و ذوق این مطلب که حمد مختص به خداست، گمان نکنم برای کسی جز اینکه خدا مقرر فرموده است، واضح شده باشد که اصل تحمید برای غیر خدا واقع نمی شود. حتی شما که از یک گل تعریف می کنید، از یک سیب تمجید می کنید، این تمجید خداست. سیب خودش چیزی نیست و شما که از یک انسان کامل تعریف می کنید این حمد خداست. انسان چیزی نیست حتی انبیا. غایت کمال انسان ها بر این بوده است که بفهمند عاجزند، ادراک کنند که عاجزند که عبادت خدا بکنند. آن که در رأس سلسله انبیا و اولیا بوده است اقرار می کند که ما نشناختیم تو را (و صحیح هم هست) و عبادت هم نکردیم (آن هم صحیح است) برای اینکه عبادت فرع معرفت است این معرفت به حد انسانی است، آنقدری که حد انسانیت است اینها معرفت دارند و بزرگترین شان هم پیغمبر اکرم است. اما معرفت الله زاید بر این مقدار است که حد انسانی باشد، او خودش فقط می تواند بفهمد، بشناسد خود را و خود تحمید کند خود را. و اگر اجازه نبود که انسان وارد بشود بر عبادات، همه عبادات، انسان خجالت می کشید که بایستد در مقابل خدا و بخواهد در مقابل خدا او را تمجید کند. انسان کوچکتر از این است که بایستد در مقابل خدا و خدا را تحمید کند، تمجید کند. این ادعاست. تحمید و تمجید، ادعای این است که من شناختم و انسان عاجز است از اینکه بشناسد، لکن چاره نیست چون خود گفته است، خود او امر فرموده است و چون او امر فرموده است، همه باید اطاعت کنند ولو اینکه قاصر هستند از اینکه تحمید کنند خدا را، تنزیه کنند خدا را. هر جا تکبیر آمده، دنبالش تنزیه هم در نماز اینطور است، سبحان الله می گوید بعد الله اکبر. اول تنزیه می کند خدا را بعد تحمید می کند بعد تکبیر می کند که حمد خدا در بین یک تنزیه و یک تکبیر واقع می شود. می خواهید رکوع بروید تکبیر می کنید، تکبیر می گوئید. از رکوع بر می خیزید تکبیر می گوئید، در رکوع تنزیه می کنید. وقتی وارد به سجود می خواهید بشوید باز تکبیر می گوئید، در سجود تنزیه می کنید، بعد از سجود تکبیر می گوئید، باز تکبیر می گوئید و وارد سجود می شوید و تنزیه می کنید همه اش برای این است که بفهماند که مسأله بالاتر از این مسائل است. منزه است از اینکه تو تکبیر کنی، تکبیر می گوئید، تنزیه می کند او را از اینکه تکبیر بگوئید برایش. تنزیه می کنید، تکبیر می کند او را که تنزیه اش کنید. نماز وضعش اینطوری است و عبادات دیگر و اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا، باید بگویم انسان آن که حظ ضعیفی از معرفت دارد جرأت به اینکه بایستد و عبادت کند خدا را نداشت. لکن او جرأت داده است، همانطوری که متنزل کرده است همه معارف را تا رسانده است به اینجا. قرآن را نازلش کرده، پشت ستاره هائی، استاری پشت سر هم هی وارد کرده، نازل کرده، نازل کرده تا رسانده اش به یک الفاظی که موافق با فهم بشر باشد و آن هم این الفاظ باز موافق با فهم بشر نیست. همان اولی که شروع می کند قرآن به فاتحه الکتاب، همان اول که حمد را مختصر به او می کند، همان اول به انسان می فهماند که عاجزی از اینکه بفهمی همه محامد مال اوست. کسی لایق حمد نیست، کسی تحمید نمی شود. اصلش بعضی عقیده دارند که (وَقَضی ربُّک اَلّا تَعبُدُوا الّا ایّاه) قضای تکوینی است، قضای خداست بر اینکه غیر خدا عبادت نشود. گمان می کنند بت را سجده می کنند، گمان می کنند انسان را مدح می کنند، گمان می کنند
که خورشید را مدح می کنند. همه مدح ها از اوست، تمام مدح او می کنند و خود نمی فهمند. و گرفتاری های انسان در آن عالم هم برای همین نفهمی است، برای همین ستاری است که بین انسان و حقاًیق هست و اگر انسان یک قدری نظر کند ولو به همین عالم مادی، به همین دستگاهی که در عالم ماده هست، تا آن اندازه ای که انسان دستش به آن رسیده است و آنقدری که دست نرسیده است، میلیاردها اندازه هست که دستش به او نرسیده. لسان قرآن را ببینید که (زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب) بعکس هیأت بطلمیوس، سماء دنیا، یعنی همین کهکشانی هم که شما می دانید، همه اینها آسمان پائین است، سماء دنیا است. آن پائین ترها، آسمان ها و این کهکشان ها آنقدری است که پیدا شده است یعنی زینت شده است. آنها دارای میلیون ها شمس و بالاتر است و فوق اینها میلیاردها کهکشان، میلیاردها چیز و ماوراء آنها هم خدا می داند. این عالم ماده است که تاکنون بشر دستش به آن نرسیده نه در طرف اوجش، نه در طرف حضیضش، راجع به ذرات، آن مقدار کمی که دستش رسیده این است که با این آلات می تواند ذرات کوچک را ببیند. اما آن کوچکترها را دیگر باز نفهمیده است و انسان چقدر ضعیف است که خیال می کند در این دنیا که هست و در این شهر که هست و در این کشور که هست حالا باید خودنمائی کند. چقدر انسان باید جاهل باشد که این چیزها را مقام بداند و چقدر ضعیف النفس باشد که این حکومت را، حکومت ها را یک مقام بداند و این مقامات، چه مقامات روحانی، چه مقامات غیر روحانی، آنهایی که دارای مقام ها بودند، آنها وقتی که ما ادعیه شان را ملاحظه می کنیم می بینیم که بیشتر از ما عجز دارند، برای اینکه آنها فهمیده اند. شما وقتی دعای کمیل را بخوانید، مناجات شعبانیه را بخوانید و ادعیه دیگری که وارد شده است از معصومین علیهم السلام مطالعه کنید، می بینید که لسان آنها غیر لسان معمولی ماهاست که اگر چنانچه یک مسأله فقهی را بدانیم خیال می کنیم کاری شده است، اگر یک کشوری را در تحت سلطه بیاوریم خیال کنیم یک مطلبی شده است، اگر یک مقام معنوی را به دست بیاوریم خیال کنیم به مقامی رسیده ایم. آنهائی که به آن مقام هایی که دست دیگران از آن کوتاه است رسیده اند، وقتی انسان گفتارشان را ملاحظه می کند می بیند که از سر تا ته اش عجز می ریزد، عاجزند و باید هم باشند. نرسیده اند و هرگز نخواهند رسید لکن ملزم اینکه دعا بکنیم، امر کرده است دعا بکنیم، امر کرده است تحمید بکنیم، امر کرده است تسبیح بکنید، امر کرده است نماز بخوانید. 📚صحیفه نور جلد 18 صفحه 32 💠 @basaeer14
حیفم اومد تمام این سخنان اخلاقی و عرفانی امام خمینی ره را برای شما نگذارم☝️
باید از روی فهم باشد. إنّ العَبدَ لَيُصَلِّي الصَّلاةَ لا يُكتَبُ لَهُ سُـدسُها و لا عُشرُها، و إنّما يُكتَبُ لِلعَبدِ مِن صَلاتِهِ ما عَقَلَ مِنها پيامبر خدا صلى الله عليه و آله [گاه] بنده نماز مى خواند، اما يك ششم و يك دهم آن هم برايش نوشته نمى شود ؛ تنها آن مقدار از نماز بنده به حساب مى آيد كه با شناخت و توجّه همراه باشد . 📚بحار الأنوار : 84/249/41 💠 @basaeer14
درس‌هایی از پیامبر(ص) 📝شدید با 🔰از همان ابتدایی که (ص) در مدینه شکل گرفت، دشمنان آن هم شروع به کار کردند. پیامبر(ص) در دوران حکومت خود، حداقل با سه گروه دشمن مواجه بود: 1️⃣دشمن اول، قبایل نیمه وحشی‌: که اطراف مدینه زندگی می‌کردند «و تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است.» 28/2/80 پیامبر «در هر کدام از آنها اگر نشانه‌ی صلاح و هدایت بود، بست ... و بر و پیمان خودش، بسیار پافشاری می‌کرد و پایدار بود.» 28/2/80 اما آنهایی که شریر و بودند، «پیغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منکوب کرد و سر جای خودشان نشاند..» 2️⃣دشمن دوم، و اهل قریش: «پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانىِ آنها از نزدیکی مدینه عبور می‌کرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهم‌ترینِ این تعرّض‌ها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع این‌گونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمی‌کرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را که از آن احساس خطر می‌کردند، ریشه کن کنند. و جنگ‌های متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود.» آخرین جنگ پیامبر(ص) با این دشمنان، بود و پس از آن، ماجرای پیش آمد و پیامبر(ص) با آنان پیمان صلح امضا کرد. اما سال هشتم بعثت، «که کفّار کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود.» 3️⃣دشمن سوم، یهودی‌ها: «یعنی که علی‌العجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمی‌داشتند... پیغمبر تا آن‌جایی که می‌توانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. هرکدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آن‌جا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمان‌ها ماند. دسته‌ی دوم، بودند. اینها هم خیانت کردند لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند. 🔰 دسته‌ی سوم بودند که پیغمبر امان و اجازه‌شان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند!... بعد که قریش و هم‌پیمانانشان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعه‌های بنی‌قریظه می‌خوانیم؛ راه بیفتیم به آن‌جا برویم؛ یعنی حتّی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد. بیست‌وپنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همه‌ی مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگ‌تر بود و قابل اصلاح نبودند.» بنابراین در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر نکرد اما در مقابل نقض عهد آنان، ساکت نماند و پاسخ خیانت‌شان را با کامل داد. @Khattehezbollah
منتشر شده در کانال رهبری در پاسخ یاوه گویی روحانی☝️☝️
اعمال روز ولادت با سعادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم 🔰اول غسل 🔰روزه گرفتن كه براي آن فضيلت بسياري است، و روايت شده هركه اين روز را، روزه بدارد، خدا ثواب روزه ي يك سال را براي او بنويسد، و اين روز، يكي از چهار روزي است، كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتازاست. 🔰زیارت پیامبر اسلام (ص) 🔰زیارت امام علی (ع) 🔰نماز مستحبی پنجم: هنگامي كه روز بالا آمد، دو ركعت نماز بجا آورد كه در هر ركعت، پس از سوره ي حَمد ده مرتبه سوره ي قدر و ده مرتبه سوره ي توحيد بخواند، و بعد از سلام در مصلاّي خود بنشيند، و اين دعا را بخواند: اَللَّهُمَّ اَنتَ حَيٌّ لاتَموتُ [خدايا تو زنده اي هستي كه هرگز نميري] و اين دعاي مبسوطي است، چون سندش را منتهي به معصوم نديدم، مراعات اختصار را مهم تر ديدم، هركه خواهان است، به زاد العماد مراجعه كند. 🔰صدقه دادن و شادمانی ششم: لازم است مسلمانان اين روز را بزرگ بدارند، و تصدّق و خيرات بنمايند، و مؤمنان را مسرور كنند، و به زيارت مشاهد مشرّفه روند. سيّد در <اقبال> شرحي از لزوم بزرگداشت اين روز ذكر نموده، و فرموده است: من طايفه اي از نصاري و جمعي از مسلمانان را يافتم، كه بزرگداشت فوق العاده اي از روز ولادت عيسي (عليه السّلام) داشتند، و تعجّب كردم كه مسلمانان روز ولادت پيامبرشان را كه بزرگترينِ همه انبياست، و به اين مرتبه از عظمت است، چگونه رضايت دهند كه آنرا بسيار بي مايه تر از بزرگداشت نصاري، نسبت به ولادت مسيح برگزار كنند!! 💠 @basaeer14
🌺🌿🌼🌺🌿🌼🌺🌿🌼🌺🌿🌼🌺 به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه: ابليس به هفت آسمان بالا مى رفت و گوش مى داد و اخبار سماويّه را مى شنيد، پس چون حضرت عيسى عليه السّلام متولد شد او را از سه آسمان منع كردند و تا چهار آسمان بالا مى رفت، و چون حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متولد شد او را از همه آسمانها منع كردند و شياطين را به تيرهاى شهاب از ابواب سماوات راندند، پس قريش گفتند: مى بايد وقت گذشتن دنيا و آمدن قيامت باشد كه ما مى شنيديم كه اهل كتاب ذكر مى كردند، پس عمرو بن اميّه كه داناترين اهل جاهليت بود گفت: نظر كنيد اگر ستاره هاى معروف كه مردم به آنها هدايت مى يابند و مى شناسند زمانهاى زمستان و تابستان را اگر يكى از آنها بيفتد بدانيد كه وقت آن است كه جميع خلق هلاك شوند و اگر آنها به حال خودند و ستاره هاى ديگر ظاهر مى شود پس امر غريبى مى بايد حادث شود. و صبح آن روز كه آن حضرت متولد شد هر بتى كه در هر جاى عالم بود بر رو افتاده بودند، و ايوان كسرى يعنى پادشاه عجم بلرزيد و چهارده كنگره آن افتاد، و درياچه ساوه كه آن را مى پرستيدند فرو رفت و خشك شد و همان است كه نمك شده است نزديك كاشان، و وادى سماوه كه سالها بود كه كسى آب در آن نديده بود آب در آن جارى شد، و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد، و داناترين علماى مجوس در آن شب در خواب ديد كه شتر صعبى چند اسبان عربى را مى كشيدند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايشان شدند، و طاق كسرى از ميانش شكست و دو حصه شد، و آب دجله شكافته شد و در قصر او جارى شد، و نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد و پرواز كرد تا به مشرق رسيد، و تخت هر پادشاه در آن شب سرنگون شده بود، و جميع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمى توانستند گفت، و علم كاهنان برطرف شد و سحر ساحران باطل شد، و هر كاهنى كه همزادى داشت كه خبرها به او مى گفت ميانشان جدائى افتاد، و قريش در ميان عرب بزرگ شدند و ايشان را آل اللّه مى گفتند زيرا ايشان در خانه خدا بودند. و آمنه عليها السّلام گفت: و اللّه كه چون پسرم به زمين رسيد دستها را به زمين گذاشت و سر بسوى آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس از او نورى ساطع شد كه همه چيز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهاى شام را ديدم و در ميان آن روشنى صدائى شنيدم كه قائلى مى گفت كه: زائيدى بهترين مردم را پس او را محمد نام كن. و چون آن حضرت را به نزد عبد المطلب آوردند او را در دامن گذاشت و گفت: حمد مى گويم و شكر مى كنم خداوندى را كه عطا كرد به من اين پسر خوشبو را كه در گهواره بر همه اطفال سيادت و بزرگى دارد؛ پس او را تعويذ نمود به نامهاى اركان كعبه و شعرى چند در فضايل آن حضرت فرمود، و در آن وقت شيطان در ميان اولاد خود فرياد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چيز تو را از جا برآورده است اى سيد ما؟ گفت: واى بر شما! از اول شب تا حال آسمان و زمين را متغير مى يابم و مى بايد كه حادثه عظيمى در زمين واقع شده باشد كه تا عيسى عليه السّلام به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس برويد و بگرديد و تفحّص كنيد كه چه امر غريب حادث شده است. پس متفرق شدند و گرديدند و برگشتند و گفتند: چيزى نيافتيم. آن ملعون گفت كه: استعلام اين امر كار من است؛ پس فرو رفت در دنيا و جولان كرد در تمام دنيا تا به حرم رسيد و ديد كه ملائكه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست كه داخل شود ملائكه بر او بانك زدند و او برگشت و كوچك شد مانند گنجشكى و از جانب كوه «حرا» داخل شد، جبرئيل عليه السّلام گفت: برگرد اى ملعون. گفت: اى جبرئيل! يك حرف از تو سؤال مى كنم، بگو امشب چه واقع شده است در زمين؟ جبرئيل عليه السّلام گفت: محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه بهترين پيغمبران است امشب متولد شده است. پرسيد كه: آيا مرا در او بهره اى هست؟ گفت: نه. پرسيد: آيا در امّت او بهره اى دارم؟ گفت: بلى. ابليس گفت: راضى شدم . و در حديث ديگر روايت كرده است كه آمنه گفت: چون حامله شدم به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هيچ اثر حمل در خود نيافتم و آن حالات كه زنان را در حمل عارض مى شود مرا عارض نشد و در خواب ديدم شخصى نزد من آمد و گفت: حامله شدى به بهترين مردمان، چون وقت ولادت شد به آسانى متولد شد كه آزارى به من نرسيد و دستهاى خود را پيشتر بر زمين مى گذاشت و فرود آمد، پس هاتفى مرا ندا كرد كه: گذاشتى بهترين بشر را پس او را پناه ده به خداوند يگانه صمد از شرّ هر ظالم و صاحب حسد . به روايت ديگر گفت كه: چون او را بر زمين گذارى بگو: «اُعيذه بالواحد من شرّ كلّ حاسد و كلّ خلق مارد يأخذ بالمراصد في طرق الموارد من قائم و قاعد» پس آن حضرت در روزى آن قدر نمو مى كرد كه ديگران در هفته آن قدر نمو مى كردند، و در هفته اى آن قدر نمو مى كرد كه ديگران در ماهى آن قدر نمو كنند. 📚حياة القلوب، ج ۳، ص: ۱۳۴،۱۳۳