eitaa logo
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
328 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
8.2هزار ویدیو
257 فایل
❧🌺✧﷽✧🌺❧ 🔸کانال بصائر حسینیه ایران در تلاش است که در هر مسأله‌ای برای مخاطبانش روشنگری ایجاد کند تا هیچ‌کس دچار مشکل نشود... فعالیت‌های این کانال در زمینه‌ی👇🏻👇🏻 #سیاسی #اجتماعی #اعتقادی #طنز #مناسبت #آموزش ارتباط با مدیر(ادمین): @omide1404
مشاهده در ایتا
دانلود
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقیرترین پزشک فوق‌تخصص ایرانی که ماشین و خانه شخصی ندارد، مطبش اجاره‌ای است، با دوچرخه رفت و آمد می‌کند و جدیدا هم دوچرخه‌اش را به یک نیازمند بخشیده است. او سالیان سال است که از بیماران خود، هیچ‌گونه حق ویزیتی نمی‌گیرد و رایگان طبابت می‌کند. ویدئو را ببینید تا بیشتر با این پزشک ایرانی آشنا شوید و برای دیگران بفرستید تا شاید نیازمندی نزد ایشان به رایگان ویزیت شود. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
*چقدر زیبابود اگر روی تابلو های شهر بنویسند :* *مسیر لغزنده است* *دشمنان مشغول کارند!* *با احتیاط برانید* *سبقت ممنوع...* *دیر رسیدن به پست و مقام* *بهتر از هرگز نرسیدن* *به "امام زمان* " *است..!* *حداکثر سرعت، بیشتر از* *سرعت "ولی فقیه" نباشد.* *اگر پشتیبان "ولایت فقیه"* *نیستیدلااقل کمربند دشمن* *را نبندید!* *دور زدن اسلام واعتقادات* *ممنوع* *بادنده لج حرکت نکنید وبا* *وضو وارد شوید ...* *چرا که این جاده، مطهر به* *خون شهداست...* ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
پیشنهاد مطالعه چندیست برنامه انتقال فایل شیر ایت قسمتی با عنوان داغ ها ایجاد و در آن کلیپ هایی را که عمدتا رقص و یا موارد مشکل دار هستند را از یوتیوپ منتشر میکند و قابلیت دانلود را هم به آن اضافه کرده و میشه گفت تبدیل به فیلترشکن اختصاصی یوتیوپ شده است و هیچ معلوم نیست در اغتشاشات به عنوان برنامه کمکی و فیلتر نشده به انتشار فیلم های ناآرامی ها بپردازد یا به انتشار فیلم هایی با محتوای مستهجن و... دست بزند هر چه هست با کلی دسترسی خارج از عرف و نیاز برنامه به گوشی های ما و کلیپ ها و برنامه های مشکل دار گزینه مناسبی برای نصب بر روی گوشی های خود و مخصوصا کودکان ما نیست برای مقابله با این بدافزار ما چند برای انتقال فایل های شما با سرعت مناسب و محیط کاربری ساده در زیر معرفی میکنم «تلپورت (انتقال سریع فایل)» http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.brdev.teleport&ref=share «Share Music & Transfer Files - Xender» http://cafebazaar.ir/app/?id=cn.xender&ref=share «ارسال و ذخیره برنامه ها» http://cafebazaar.ir/app/?id=com.bartargroh1.sendandsave&ref=share «ارسال سریع» http://cafebazaar.ir/app/?id=com.sabadroid1.apksender&ref=share «انتقال فایل با وای فای» http://cafebazaar.ir/app/?id=com.karadev.wifishare&ref=share در ترویج این نرم افزارها کوتاهی نفرمایید! ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 چگونه وبا را در ایران کنترل کرد، توصیه های حدوداً ۱۰۰۰ سال پیش ابن سینا که امروز برای مبارزه با تجویز می شود 📌باورتان نمی شود اگر بگویم این ویدیو محصول سال ۱۹۵۶ میلادی و یا ۱۳۳۵ شمسی، یعنی ۶۴ سال قبل است! انگار مو به موی این کلیپ را همین الان، از روی اوضاع کنونی ما و برای کرونا در ایران ساخته اند! اطلاعات و توصیه های پیشگیرانه ای که می دهد از اطلاعات کنونی پزشکی هم بهتر است! واقعا با دیدنش بر هوش و نبوغ سازندگان و پزشکی ایران باید درود فرستاد! این کلیپ باعث افتخار ایرانیان است، چرا که صدها سال قبل، ابن سینا با قرنطینه کردن مردم و توصیه به شستن دستها و دوری از استرس، وبا را در ایران کنترل کرد! پخش کنید تا همه این شاهکار را ببینند و بدانند پیشینیان باسواد ما چگونه ویروسهایی نظیر کرونا را کنترل می کردند! ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را خدمت همه شیعیان و دوستداران اهل بیت نبوت تسلیت عرض می کنیم. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
نام : انسان 👦🏻 نام خانوادگی : آدمی زاد🙂 نام پدر : آدم 👨🏻 نام مادر : حوا 🧕🏻 لقب : اشرف مخلوقات 😎 نژاد : خاکی... 🌾 صادره :دنیا 🌍 مقصد : آخرت 👣 ساکن : کهکشان راه شیری , منظومه شمسی ,زمین 🪐 منزل : استیجاری 💶 ساعت حرکت پرواز : هر وقت خداوند صلاح بداند☝️🏻 مکان : بهشت اگر نشد جهنم 🌳🔥 👈🏻•|وسایل مورد نیاز|• 1- دو متر پارچه (کفن) 🥼 2- عمل نیک 💖 3- انجام واجبات 🛐 4- امر به معروف و نهی از منکر ✅ 5- دعای والدین و مومنین 🤲🏻 6- نماز اول وقت 📿 ⭕️ توجه ⭕️ 1- از آوردن بار اضافه از قبیل : حق الناس , غیبت و تهمت و غیره خودداری نمایید.⛔️ 2- خواهشمند است برای رفاه حال خود زکات را قبل از پرواز پرداخت نمایید.⏳ 3- آز آوردن ثروت , مقام , ماشین حتی در داخل فرودگاه خودداری نمایید. 💰 4- حتما قبل از حرکت به بستگان خود توضیح دهید که تا از آوردن دست گل های سنگین , سنگ قبر گران و تجملات و نیز مراسم های پر خرج خودداری کنند.‼️💐 5- جهت یادگاری قبل از پرواز از اموال خود بین فرزندانتان به عدالت تقسیم کنید. ⚖ ✳️ برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت پیامبر (ص) مراجعه فرمایید.. ✳️ تماس و مشاوره بصورت شبانه روزی , رایگان , مستقیم بدون وقت قبلی می باشد.☎️ 🕰 ⚠️ در صورتیکه قبل از پرواز به مشکلی برخوردید به شماره های زیر تماس حاصل فرمایید : ( سوره بقره/186 ) (سوره نسا/45) (سوره توبه/12 9) (سوره اعراب/55) سرپرست کاروان : حضرت عزرائیل ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
♻️ به مناسبت سالگرد حاج قاسم سلیمانی سردار دلها وصیتنامه مصور ۱ https://digipostal.ir/crpsbe3 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چالش به این میگن ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[1]. در انتظارِ آمدنِ «علامه» نشسته بودی؛ سر به زیر و چشم به در. همچون همیشه؛ کوهی از عظمت، بنشته به گوشه‌ای! چه دیداری‌ست این «دیدار»! یکی «سلیمانیِ عَلَم» و دیگری، «سلیمانیِ عِلم»! یکی «مصباحِ عقل» و دیگری، «مصباحِ عشق»! [2]. حاج‌قاسم! دیدی که علامه، چه سخت در آغوشت کشید! رهایت نمی‌کرد! دست در گردنت انداخت و تو را در آغوشِ خویش، فشرد و رویت را بوسید! «مِهر» است دیگر! کارِ «دل» است! «شنیده‌ها» که چنین نمی‌کند؛ گویا به عیان، دریافته بود حقیقتِ شیرینِ وجودت را! [3]. حاج‌قاسم! شاید تعجبت را از رفتارِ علامه، با بوسه بر پیشانیِ ایشان، پنهان کردی، ولی من آن را احساس کردم! آری! این است علامۀ بزرگوارِ ما! چشیدی طعمِ محبّتِ صادقانه‌اش را؟! [4]. حاج‌قاسم! علامه گفت که همیشه دعاگویت هست! چه دل‌هایی در اندیشۀ تو، لحظه‌های ناب گذرانده‌اند! گویا اقیانوسی از عشق، همراهت بوده ... [5]. حاج‌قاسم! علامه با تو از «سایۀ آقا» سخن گفت! با «تو»! و گفت که خدا، تو را «قدردانِ نعمتِ آقا» قرار بدهد! تو که همۀ وجودت را در او فنا کرده بودی و جز به رضایتِ او نمی‌اندیشیدی! تو که در میانِ همۀ خطّ‌ها، خطّ قرمزت او بود! علامه، حتّی با تو نیز از این در، سخن گفت ... [6]. حاج‌قاسم! مهمانِ عزیزی از راه رسیده! محفلِ شما شوریدگان و شیداییان، «علامه» را کم داشت! او نیز آمد و جمع‌تان به کمال رسید! این بزمِ عاشقانه، گوارای وجودتان ... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh
✅خاطره ای شنیدنی از استاد ادب پارسی "شفیعی کدکنی" : 🔵چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثراً به شهرها و شهرستان های خودشان رفته و یا گرفتار کارهای عید بودند؛ اما استاد بدون هیچ تاخیری سر کلاس آمد و شروع به درس دادن کرد ... بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از شاگردان خیلی آرام گفت: «استاد آخر سال است؛ دیگر بس است!». استاد هم دستی به سر خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را روی میز می گذاشت، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت. استاد 50 ساله‌ با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ که به تن داشت، گفت: «حالا که تونستید من را از درس دادن بیاندازید، بگذارید خاطره ای را برایتان تعریف کنم: من حدوداً 21 یا 22 ساله بودم، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند، با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت آنها را می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم؛ کاری که هیچ وقت اجازه به خود ندادم با پدرم بکنم! اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام، بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم. استاد اکنون قدری با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دانم شما شاگردان هم به این پی برده اید که هر پدر و مادری بوی خاصّ خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم... اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم؛ جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم. نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... استاد حالا خودش هم گریه می کند... پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد، می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما... حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم، روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم. آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی، با لفظ "عمو" و "دایی" خطابم می کردند. پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت: "باز کنید؛ می فهمید". باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! گفتم: این برای چیست؟ گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان! مدیر گفت: از کجا می دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان! آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود، که خودم رفتم از او گرفتم؛ اما برای دادنش یک شرط دارم... گفتم: "چه شرطی؟" گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟! گفتم: آخه شنیدم که خدا 10 برابر عمل نیک رو پاداش میده. (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها – قرآن کریم، سوره انعام، آیه160) رفتار ما با پدر و مادرمان سرمشق رفتار فرزندانمان خواهد بود. شادی پدران و مادرانی که در کنارمان نیستند و با خاطراتشان زندگی میکنیم یک فاتحه نثار کنید. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ✅ما را در ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، هورسا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر دنبال نمایید.👇👇 🆔 @basaerehoseiniyeh