🤍💛🤍💛🤍💛🤍
#رمان
#قسمت_چهل_و_هفتم
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
وقتی رسیدم خونه،فقط مامان طاها خونه بود.تصمیم گرفتم ماجرا رو براش تعریف کنم.
+ مامان!میشه بیاین یه لحظه کارتون دارم.
با چهره ای ترسیده و نگران اومد و جلوم نشست.
_ چیشده دخترم؟اتفاقی افتاده؟
+ نه مامان جان!نگران نباشید.آروم باشید!
_ الان آرومم.بگو عزیزم بگو.
+ من..من باردارم.
بعد از گفتن این حرف سریع دستمو گذاشتم رو دهنم و فشار دادم.با اینکه قبلا هم این حرفو بهشون گفته بودم اما هنوزم از به زبون آوردنش خجالت میکشیدم(دلیلشم نمیدونستم)
مامان اومد و محکم بغلم کرد.کلی قربون صدقم رفتم.
_ عزیزدلم!تو دیگه نباید کارهای سنگین انجام بدی.نگران طاها هم نباش.خدابزرگه.
+ میشه فعلا به کسی نگید؟
_ چرا آخه؟
+ اوضاع الان یکم بهم ریختست،نمیخوام منم یه مشکل باشم.خودم بعدا به همه میگم.
_ باشه عزیزم هرطور راحتی.
+ ممنون
تا پنج ماهگی به هیچکس نگفتم،حتی طاها.فقط مامان عاطفه(مادرطاها) میدونست و از دور و ریزریز هوامو داشت.
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍
#رمان
#قسمت_چهل_و_هشتم
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
یواشکی میرفتم دکتر.برای تعیین جنسیت بچه که رفتم سونو،متوجه شدم بچمون دختره.
خوشحال بودم اما تا یاداین افتادم که طاها هنوز برنگشته،ناراحتم میکرد.
طاها شش ماهی بود که رفته بود و هیچ خبری ازش نداشتم.
یه روز که همه خونه مامان زینب(مامان خودم) بودیم،داشتم شام میخوردم،حس کردم بوی غذا داره اذیتم میکنه.
اولش به روی خودم نیاوردم اما کم کم تمام محتویات داخل شکمم توی دهانم اومد(گلاب به روتون)
به سرعت سمت دستشویی رفتم.بعداز اینکه تونستم راحت نفس بکشم،دست و صورتمو آب زدم.صدای تقه ای به در اومد.
_ مطهره جان باز کن منم مادر.
در رو باز کردم.مامان حوله ای داد دستم و خیلی ریلکس گفت
_ چرا مراقب خودت و اون نی نی کوچولوت نیستی؟
چشمام داشت از کاسه در میومد.تو این پنج ماه بارداریم سعی میکردم کمتر خونشون بیام،اگر میومدم لباسای گشادی میپوشدم تا شکمم دیده نشده.پس مامان چجوری متوجه شده؟دیگه چه کسایی میدونستند؟
تو همین فکر و خیالات بودم که با صدای مامان به خودم اومدم.
_ زیاد به مغزت فشار نیار.من تورو بزرگ کردم،رفتاراتو نشناسم که بدرد لای جرز دیوار میخورم.
+ این چه حرفیه مامانم.حالا..حالا کیا میدونن؟
_ به کسی نگفتم.فقط خودم خبردارم.چرا به کسی نمیگی؟
+ منتظر طاهام.
چشمام سراسر اشک شد.اما خودم رو کنترل کردم.
انگار مامان میخواست چیزی بگه که بابا صدامون کرد.
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
4.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارسطو سه مدل دوستی رو
از هم تفکیک میکنه ؛
🌺دوستی مبتنی بر سود
🌺دوستی مبتنی بر لذت
🌺دوستی بر مبنای فضیلت
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
یک انسان باهوش
ذهنتان را باز خواهد کرد
یک انسان زیبا،چشمتان را
و یک انسان مهربان
قلبتان را باز خواهد کرد.
🌱
#انگیزشی
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه ی چیزهای قدیمی بی ارزش نیستند👌
#دورهمی
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
🌼خدایا میدانم تا زمانیکه نفهمم
🌿
🌼علمم ناقص و قدرتم محدود است
🌿
🌼تا زمانیکه نفهمم بدون تو هیچم
🌿
🌼راه را پیدا نمیکنم
🌿
🌼و اکنون آمدهام اقرار کنم که
🌿
🌼ناقص و محدود و هیچم! دستم را بگیر
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
🍃🦋 سلام
عرض ادب، عرض احترام
🍃✨ آقای من
به روح بلندت دو صد سلام
🍃🦋 سلطان طوس
فدای صحن و حریمتان
🍃✨ قربان مهر
و رعفت و خلق کریمتان
🍃🦋 ألسَّلٰامُ عَلَیک
یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا
🍃✨ اَلسَّــــلامُ عَــــلَیڪَ
یا مُــــعینَ الضُّــــعَفا
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
3.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂سلام
🍂صبح زیبایتان بخیر
🍂طلوع روز جدید
🍂بر شما مبارک
🍂قدمهایش پر برکت
🍂حضورش نعمت
🍂هر لحظه اش غنیمت
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
🌼اشتباهاتی که باعث میشه انگیزهمون رو از دست بدیم
1⃣ مقایسه خود با دیگران
اونم از جنبه منفی و توجه نکردن به شرایط و موقعیت خودمون
2⃣ تکیه کردن به دیگران و دنبال نتایج بودن بدون عمل درست
3⃣ انتظار پیشرفت زیاد در ابتدای کار
4⃣ نسنجیدن سختیهای راه و ناامید شدن خیلی زود
5⃣ هدفها رو بدون توجه و بررسی انتخاب کردن و گاهی فراموشی اونها
6⃣ از بین رفتن اعتماد به نفس با انتقاد دیگران
7⃣ داشتن افکار منفی و از دست دادن حس خوب
8⃣ دست کم گرفتن خود و عدم سعی و تلاش برای شروع و ادامه کار
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
🌱جمله معروف #ادیسون
👌مشکل افراد شکست خورده ای که دست از تلاش برداشتند، این است که خبر نداشتند در یک قدمی #موفقیت هستند.
🌹راز موفقیت من در این بود که هرگاه برای بازکردن دری #تلاش می کردم و باز نمی شد، با اراده ای قوی بارها و بارها تلاش می کردم
و با خودم می گفتم:
«حتما این کلید اراده، صدمین بار در را به رویم خواهد گشود.»
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
22.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ من قوی ام...
┄┄┄❅✾🌼✾❅┄┄┄
#قانونکلمات
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله،گپ.، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
🤍❤️🤍❤️🤍❤️🤍
#رمان
#قسمت_چهل_و_نهم
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
_ حاج خانوم چرا نمیاید؟چیزی شده؟
+ نه باباجون.الان میایم.
با مامان برگشتیم سرمیز اما دیگه غذا نخوردم.زودتر از بقیه رفتم تو اتاقم تا بخوابم.
تازه نیم ساعتی میشد که خوابیده بودم.با صدای گریه ی بچه ها بیدار شدم.اونا که آروم شدن خواستم دوباره بخوابم که صدای در اومد.
+ بفرمایید!
بابا حسین(بابای طاها) بود.
_ سلام دخترم.ببخشید بدموقع مزاحم شدم.حاضرشو باید بریم جایی.
+ اتفاقی افتاده؟
_ نه.نگران نباش.دم در منتظرم.
نمیدونم چجوری آماده شدم.فقط سریع خودمو رسوندم دم در.
بابا تو ماشین منتظر من بود.
ترسیدم و قلبم دردگرفت.
+ بابا! کجا داریم میریم؟
_ نگران نباش!
+ چجوری نگران نباشم؟شما دارید منو میترسونید.
بابا تو کل مسیر اصلا صحبت نکرد.یاد دوران نامزدی افتادم که طاها ۳ ماه تو بیمارستان بستری بود.
بغض گلومو فشار میداد اما من به سختی کنترلش میکردم.
بعد از ۴۵ دقیقه ماشین از حرکت ایستاد.
چشمام توانایی اینکه بفهمم کجاییم رو نداشت.
_ رسیدیم دخترم.
+ اینجا کجاست؟
_ پیاده شو.
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh