بصائر حسینیه ایران🇵🇸
#رمان #قسمت_دوم #رفیق_شهیدم #کتاب_یادت_باشه 🌱بخش اول زندگینامه 🍁 🌱فصل اول یک کرشمه، یک تبسم، ی
#رمان
#قسمت_سوم
#رفیق_شهیدم
#کتاب_یادت_باشه
🌱بخش اول
زندگینامه
🌱فصل اول
یککرشمه، یکتبسم، یکخیال
🌱برگ سوم
نمیدانستم با مطرح کردن جواب منفی من، چه اتفاقی خواهد افتاد، در حال کلنجاررفتن با خودم بودم که عمه داخل اتاق آمد، زیرچشمی به چهرهی دلخور عمه، نگاه کردم، نمیتوانستم از جلو چشم عمه فرارکنم، با جدیت گفت: «ببین فرزانه، تو دختر برادرمی، یه چیزی میگم یادت باشه!
نه تو بهتر از حمید پیدا میکنی، نه حمید
میتونه بهتر از تو پیداکنه، الان میریم ولی خیلی زود برمی گردیم، ما دستبردار نیستیم!».
وقتی دیدم عمه تا این حد ناراحت و دلخورشده جلو رفتم و بغلش کردم، از یک طرف شرم و حیا باعث میشد، نتوانم راحت حرف بزنم و از طرف دیگر نمیخواستم باعث اختلاف بین خانوادهها بشم، دوست نداشتم ناراحتی پیش بیاید.
گفتم: «عمهجون، قربونت برم، چیزی نشده که، اینهمه عجله برای چیه؟ یه کم مهلت بدین، من کنکورم رو بدم، اصلأ سری بعد، خود حمیدآقا هم بیاد تا ما با هم حرف بزنیم، بعدبا فراغ بال تصمیم بگیریم، توی این گیرواگیر درس و کنکور، نمیشه کاری کرد».
خودم هم نمیدانستم چه میگفتم، احساس میکردم با صحبتهایم الکی عمه را دل خوش میکنم، چارهای نبود، دوست نداشتم با دلخوری از خانه ما بروند.
تلاش من فایده نداشت، وقتی عمه، خانه رسیده بود سرصحبت و گلایه را با «ننه فیروزه» باز کرده بود و با ناراحتی تمام به ننه گفته بود: «دیدی چی شد مادر؟برادرم دخترش رو به مانداد! دست رد به سینه ما زدن، سنگ روی یخ شدیم، من یه عمر برای حمید دنبال فرزانه بودم ولی الان میگن نه، دل منو شکستن!».
ننه فیروزه، مادربزرگ مشترک من و حمید است که ننه صدایش میکنیم، از آن مادربزرگهای مهربان و دوست داشتنی که همه به سرش قسم میخورند.
ننه همیشه موهای سفیدش را حنا میگذارد، هر وقت دور هم جمع شویم، بقچه خاطرات و قصههایش را باز میکند تا برای ما داستانهای قدیمی تعریف کند،
قیافه من به ننه شباهت دارد، ننه خیلی در زندگی سختی کشیده است، زنی سی ساله بود که پدربزرگم به خاطر رعدوبرقگرفتگی، فوت شد، ننه ماند و چهاربچهی قدونیم قد، عمه آمنه، عمومحمد، پدرم وعمونقی، بچه ها را با سختی و به تنهایی با هزارخون دل، بزرگ کرد، برای همین همه فامیل، احترام خاصی برایش قائل هستند.
چند روزی از تعطیلات نوروز گذشته بود که ننه پیش ما آمد، معمولأ هر وقت دلش برای ما تنگ میشد، دوسه روزی مهمان ما میشد.
از همان ساعت اول، به هر بهانهای که میشد بحث حمید را پیش میکشید، داخل پذیرایی روبروی تلویزیون، نشسته بودیم که ننه گفت: «فرزانه اون روزی که تو جواب رد دادی، من حمید رادیدم، وقتی شنید تو بهش جواب رد دادی، رنگش عوض شد! خیلی دوستت داره».
به شوخی گفتم: «ننه باور نکن، جوونای امروزی صبح عاشق میشن، شب یادشون میره».
ننه گفت: «دختر من، این موهارو تو آسیاب سفید نکردم، میدونم حمید خاطرخواهته، توی خونه اسمت رو میبریم، لپش قرمز میشه، الان که سعید نامزدکرده، حمید، تنها مونده از خر شیطون پیاده شو، جواب بله رو بده، حمید، پسرخوبیه»
ازقدیم در خانهی عمه، همین حرف بود، بحث ازدواج دوقلوهای عمه که پیش میآمد، همه میگفتند: «باید برای سعید دنبال دخترخوب باشیم، وگرنه تکلیف حمید که مشخصه، چون دختر سرهنگ رو میخواد».🍂
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آمادهکنندههای زمینههای ظهور
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
#رمان #قسمت_سوم #رفیق_شهیدم #کتاب_یادت_باشه 🌱بخش اول زندگینامه 🌱فصل اول یککرشمه، یکتبسم، یکخ
#رمان
#قسمت_چهارم
#رفیق_شهیدم
#کتاب_یادت_باشه
🌱 بخش اول
زندگینامه
🌱فصل اول
یککرشمه، یکتبسم، یکخیال
میخواستم بحث رو عوض کنم، گفتم: «باشه ننه قبول، حالا بیا حرف خودمون رو بزنیم، یه دونه قصه عزیز و نگارتعریف کن دلم برای قدیما که دور هم مینشستیم و قصه میگفتید، تنگ شده»
ولی ننه بدپیله کرده بود.
بعد از جواب منفی به خواستگاری، تنها کسی که دراین مورد، حرف میزد، ننه بود، بالاخره دوست داشت نوههایش به هم برسند و این وصلت پابگیرد برای همین روزی نبود که از حمید، پیش من حرف نزند.
داخل حیاط خودم را مشغول کتاب کرده بودم که ننه صدایم کرد، بعد هم از بالکن، عکس حمید را نشانم داد و گفت: «فرزانه میبینی چه پسر خوشقد و بالاییشده، رنگ چشماشو ببین چقدرخوشگله، به نظرم شما خیلی به هم میاین، آرزومه عروسی شما دوتا رو ببینم».
عکس نوههایش را در کیف پولش گذاشته بود از حمید، همان عکسی را داشت که قبل از رفتن به کربلا برای گذرنامه(پاسپورت) انداخته بود.
ازخجالت، سرخ و سفیدشدم، انداختم به فاز شوخی و گفتم: «آره ننه خیلی خوشگله، اصلاً اسمش رو به جای حمید باید یوزارسیف میذاشتن!، عکسشو بذار توی جیبت، شش دونگ حواستم جمع باشه که کسی عکس رو ندزده!».
همین طوری شوخی میکردیم و میخندیدیم ولی مطمئن بودم ننه ول کن معامله نیست و تا ما را به هم نرساند، آرام نمیگیرد.
هنوز ننه از بالکن نرفته بود که پدرم با یکلیوان چای تازه دم به حیاط آمد.
ننه گفت: «من که زورم به دخترت نمیرسه،خودت باهاش حرف بزن، ببین میتونی راضیش کنی».
پدر و مادرم با اینکه دوست داشتند حمید، دامادشان شود اماتصمیمگیری در این موضوع را به خودم سپرده بودند.
پدرم لیوان چای را کنار دستم گذاشت و گفت:«فرزانه من تو رو بزرگ کردم، روحیاتت رو میشناسم، میدونم با هر پسری نمیتونی، زندگی کنی، حمید رو هم مثل کف دست میشناسم، هم خواهرزاده منه، هم همکارمه، چند ساله توی باشگاه، با هم مربیگری میکنیم، به نظرم شما دوتا برای هم ساخته شدین، چرا حمید رو رد کردی؟».
سعی کردم پدرم رو قانع کنم، گفتم: «بحث من اصلاً حمیدآقا نیست، برای ازدواج آمادگی ندارم، چه با حمیدآقا چه با هر کس دیگه، من هنوز نتونستم با مسئله زندگی مشترک کناربیام، برای یه دختر دهههفتادی هنوز خیلی زوده، اجازه بدین نتیجه کنکور، مشخص بشه، بعد سر فرصت بشینیم، صحبت کنیم و ببینیم چه کار میشه کرد».
چندماه بعد از این ماجراها، عموتقی، بیست و دوم خرداد از مکه برگشته بود، دعوتی داشتیم و به همه فامیل ولیمه میداد، وقتی داشتم از پلههای تالار بالا میرفتم انگار در دلم رخت میشستند، اضطراب شدیدی داشتم، منتظربودم به خاطر جواب منفی که داده بودم، عمه یا دخترعمه.هایم با من سرسنگین باشند ولی اصلأ این طور نبود، همه چیز عادی بود، رفتارشان مثل همیشه گرم و با محبت بود، انگارنهانگار که صحبتی شده و من جواب رد دادم.
روزهای سخت و پراسترس کنکور بالاخره تمام شد، تیرماه سال نود و یک، آزمون را دادم ،حالا بعد از یک سال درسخواندن، دیدن نتیجه قبولی در دانشگاه
میتوانست، خوشحالکنندهترین، خبر برایم باشد.
با قبولی در دانشگاه علوم پزشکی قزوین، نفس راحتی کشیدم، ازخوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم چون نتیجه یکسال تلاشم را گرفته بودم، پدر و مادرم هم خیلی خوشحال بودند و من از اینکه توانسته بودم روسفیدشان کنم، احساس خوبی داشتم....🍂
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آمادهکنندههای زمینههای ظهور
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 قشنگترین عشق
💫 نگاه خداوند بر بندگان است.
🌸 هر کجا هستید
💫 به نگاه پر مهر خدا میسپارمتون
🌸 الـــــهــــی
💫 مهـر، بركت، عشـق
🌸 محبت و سلامتى
💫 شادی و عاقبت بخیری
🌸 هميشه همنشین شما باشد
🌸 شبتون به نور خدا روشن
#شبتون_آروم
#دوستان_خوبم
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آمادهکنندههای زمینههای ظهور
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوی بهشت میدهی
بوی عشق
بوی مادرم را
و من چه خوشبختم
که خواهری چون تو دارم....
دوستت دارم خواهری🫂❤️
#حدیث_دل
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آمادهکنندههای زمینههای ظهور
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
⁉️طلبکاریم از انقلاب
🔴 اوايل دههی شصت، تنها شامپوی موجود، شامپوی خمرهای زرد رنگ داروگر بود.
تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه میكردیم و اگر اقبال یارمان بود و از همان شامپوها یکعدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان میآمد؛ حسابی كیف میكردیم.
سس مایونز كالایی لوكس به حساب میآمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام، تنها دلخوشی كودكی بود.
صفهای طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای ۲۰ لیتر نفت!
بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محلهها توزیع میشد، خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمههای شب.
جیرهبندی روغن، برنج و پودر لباسشویی و ...
نبود پتو در بازار، تازهعروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر میانداخت و پوشیدن كفش آدیداس، یکرویا بود.
همه اینها بود، بمب هم بود و موشک و شهید و ...
اما كسی از قحطی صحبت نمیكرد، یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمعآوری كمکهای مردمی وارد كوچه میشد، بستههای مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانهها سرازیر بود.
همسایهها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود.
و اما امروز...
امروز فروشگاههای مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم میخورند و هر چه بخواهید و نخواهید در آنها هست.
از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت و ...
داروهای لاغری تا صندلیهای ماساژور، نوشابهی انرژیزا تا بستنی با روكش طلا !
و حال، این تنهای فربه، تكیهزده بر صندلیهای نرم اتومبیلهای گرانقیمت از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم میبریم.
مبادا تی شرت بنتون، گیرمان نیاید!
مبادا زیتون مدیترانهای نایاب شود!
صورتهای دستکاریشده، جراحی های بیهوده، دلهای اجاره ای و...
متأسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخرفروشی و لهكردن دیگران سیریناپذیر شده است.
ورشكسته شدن انتشارات، تعطیلی مراكز ادبی فرهنگی و هنری برایمان مهم نیست ولی از گران شدن ادكلن مورد علاقهمان سخت نگرانیم!
میشود كتابها نوشت...
خلاصه اینكه این روزها لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم،
فقط كافیست یک ذرّه احساس كنیم كه یكى مخالف نظر ماست آنوقت چنان نابودش میكنیم كه انگار هیچ خدایی رو بنده نیستیم.
♦️قحطی امروز که ما ایرانیان در این روزگاران آن را به وضوح لمس میکنیم، قحطى اخلاق است!
قحطی همدلیست!
قحطى رفاقت است!
قحطی عشق است!
قحطی انسانیت است
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿنمان، تشنهی آگاهیست.
🟣🟡🟢 فلاکت واقعی یا خودتحقیری؟!
ما در رسانههای یهودی دروغگوی غرب، متهم به فلاکت دنیا هستیم در حالیکه:
۱- تقریبا به تعداد خانوارها حدود ۲۰ میلیون خودرو در کشور داریم و ۲۵ میلیون مسکن(۵ میلیون اضافه بر تعداد خانوار)!
۲- با دو روز تعطیلی راههای شمال کشور قفل میشود(بنزین ارزان در باک خودرو برای سفر و تفریح)!
۳- در مصرف لوازم آرایشی و بوتاکس در جهان اول هستیم!
۴- پنج میلیون نفر در یک ساعت برای چهار هزار خودرو ثبتنام میکنند؛ یعنی مردم ایران، با پول همین قرعهکشی میتوانند، شرکت بنز آلمان رو خریداری کنند!
۵- در نوروز سال قبل ۵۱ میلیون تردد در جادههای کشور، ثبتشده که ما تنها کشور در منطقه و حتی جهان هستیم که دارای این رکورد سفر هستیم! تقریباً به انداره کل اروپا؛ پنج میلیون نفر سفر از طریق دریا و نیم میلیون نفر، سفر هوایی!
۶- در یک ماه دسامبر ۲۰۲۱ بیش از هزار و چهارصد باب ملک در ترکیه توسط ایرانیها خریداری شده است! و ایرانیها در ماه سپتامبر گذشته نزدیک ۲۰۰ هزار نفر سفر به ترکیه داشتهاند! اما باز میگن بدبختیم!
۷- به گزارش انجمن بینالمللی جراحی زیبایی(isips) در سال ۲۰۱۳ بیش از ۲۴ میلیون عمل جراحی در دنیا انجام شده است که ایران با بیش از ۲۰۰ هزار جراحی زیبایی جز ده کشور اول جهان میباشد؛ یعنی ایران یک درصد جمعیت جهان رو داراست اما ۸ درصد عمل جراحی را داشته است!
۸- ایرانیها، رتبه اول واردات غذای سگ در منطقه غرب آسيا را دارند! اما در عین حال بدبختترین مردم در سطح کرهی زمینند؟!
۹- در حال حاضر مردم ایران روزانه بیش از ۱۲۶ میلیون لیتر بنزین، مصرف میکنند یعنی مصرفی بیش از سه برابر مصرف پرجمعیتترین کشور دنیا یعنی چین!
۱۰- میگن ما بدبختیم ولی مصرف برقمون ۶ برابر میانگین جهانی است!
۱۱- ما بدبختیم ولی مصرف گازمون با جمعیت ۸۰ میلیونی حدود ۷ برابر میانگین جهانی و معادل ۱۲ تا کشور ثروتمند اروپایی است!
۱۲- ما بدبختیم اما در مصرف آب شیرین درجه یک دنیا در رتبه اول هستیم!
✍️ اما طبق آمار جهانی فقر در ایران بعد انقلاب به زیر ۸ دهم درصد هم رسیده است و این یعنی ایران جز ده کشور با کمترین میزان فقر در جهان است؛ اما طبق گفته رسانههای دشمن، ایران دارای فقیرترین مردم جهان با درصد بالای فلاکت است.
#بصائرحسینیه_ایران
🆔 @basaerehoseiniyeh
21.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🌹🌸❤
🍃✨ امام صادق (علیه السلام):
🍃🪴 بهترين آرامش و آسودگی، بی توقعی از مردم است.
🍃🦋 اَرْوَحُ الرَّوْحِ اَلْيَأسُ مِنَ النّاسِ؛
📚الكافی؛ ج ۸، ص ۲۴۳، ح ۳۳۷
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آمادهکنندههای زمینههای ظهور
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
هدایت شده از بیداری در سبک زندگی
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ درست صحبت کنیم
اسماعیل آذر: اگر بدونید کلمه اوکی از کجا اومده هیچوقت ازش استفاده نمیکنید👌😊
کلمه گاهاََ اشتباه است. گاه کلمه فارسی است و تنوین عربی نمیپذیرد.
فارسی را پاس بداریم. زبان فارسی زبان تمدنی ما است.
#تمدن_ایرانی
#زبان_تمدنی
#بیداری_درسبک_زندگی
#bidari_dar_sabkezendegi
عضویت در کانال ایتا، سروش، روبیکا و تلگرام👇
@bidari_dar_sabkezendegi
11.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشکلات درزندگی
#حکایت
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آمادهکنندههای زمینههای ظهور
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز جنجالی این خانوم در حضور رهبر معظم انقلاب درباره مردهایی که ابرو بر می دارند و قرص اکس می خورند را گوش کنید.
اولین بار بود که شعری در این سبک در حضور رهبری خوانده می شد
فقط خنده های حضرت آقا
🌺🌺🌺🌺
#جهادتبیین
#سبک_زندگی
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آمادهکنندههای زمینههای ظهور
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸
﷽
🎥 همه دوست دارن بیان سوئد، تا زمانی که...🤔
🍃🌹🍃
#جهاد_تبیین
#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
اینجا ایران است، سرزمین دختران، پسران، مردان و زنان قوی، غیرتمند، باحیا، عزتمند، ولایی و آمادهکنندههای زمینههای ظهور
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سࢪوش، بله، گپ، روبیکا، آیگپ، شاد، آپاࢪات، هوࢪسا، پاتوق، ویسگوݩ، باهم، نزدیکا، ویࢪاستے و تلگࢪام با 👇
᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆᳆
🆔 @basaerehoseiniyeh