eitaa logo
بصائر حسینیه ایران🇵🇸
398 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
9.9هزار ویدیو
258 فایل
❧🌺✧﷽✧🌺❧ 🔸کانال بصائر حسینیه ایران در تلاش است که در هر مسأله‌ای برای مخاطبانش روشنگری ایجاد کند تا هیچ‌کس دچار مشکل نشود... فعالیت‌های این کانال در زمینه‌ی👇🏻👇🏻 #سیاسی #اجتماعی #اعتقادی #طنز #مناسبت #آموزش ارتباط با مدیر(ادمین): @omide1404
مشاهده در ایتا
دانلود
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*حرف دلم باخدا* 💓💓💓🤲🏿 ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوش مصنوعی از عکسهای شهدا و مادرانشون🥺 این کلیپ زیبا رو هدیه می کنه به شما😭🥺🌷 ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh
☘مرحوم دولابی (ره): 🌱اگر پرده کنار رود و به حقایق اسرار غیب واقف شویم، پیش از آنکه خدا را برای دعاهایی که اجابت کرده شاکر باشیم، برای دعاهایی که اجابت نکرده شاکر میشویم... ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh
💠 پنجشنبه ۱ آبان‌ماه ۱۴۰۴؛ اول ماه جمادی‌الاول ۱۴۴۷ ⭕️ نماز اول ماه وصدقه را فراموش نفرمایید. 💎طریقه : 🥀از مولای ما علیه السلام روایت شده که فرمود: هر کس دو رکعت نماز بخواند، و بعد از نماز در راه خدا بدهد، درآن ماه را از خدا خریده است. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh
خییییییییلی قشنگه حتماً بخونید ☺☺ 🌹بسیار زیبا و آموزنده👌 🔻پیرمردی در دامنه کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد وبسوی خانه روان شد و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود زن همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد اما زن همسایه که چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد. پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین به حضرت سلیمان (ع) را گفت . حضرت سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد دراین وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) برایش گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی و حتما بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد . با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت . حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا تغییر میدهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم پیرمرد ماهی ها را گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت وبه شوهرش مژده داد شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد. پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند چشمش به نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد . نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه خداوند نخواهد به خداوند یقین و باور داشته باشید. 🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ ☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3) 🌹حق غنّی است، برو پیش غنی 🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 مرحوم علامه جعفری(ره) گفتند: این داستان را برای شهیدمطهری(ره)، تعریف کردم تا ۲۰ دقیقه می‌خندید. ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh
رفته بودم قصابی، خیلی هم شلوغ بود😐 قصابه، گوشت هرکی آماده می‌شد اینجوری صداش می‌زد: 📢 گوساله کی بود ؟🗣☹️ گوسفند بیا جلو !☹️ به یکی هم گفت: تو گوسفندی؟☹️ گفت نه آقا من گاوم 😶 خوشبختانه من جیگر خواسته بودم😊 گفت جیگر بیاد جلو😂✋
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 آخرین عکس خانوادگی فرزندان شهیدرئیسی(ره) با پدرشون بغض مجری ترکید شادی روح پاک و مطهرشان، صلوات ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر و مادرهایی که پیامبر از آنها بیزار و متنفر است!؟!؟!؟ ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh
🔴 بانک آینده رسما ورشکست و منحل شد. با اعلام بانک مرکزی، تمام حساب‌ها و بدهی‌ها به بانک ملی منتقل شد و تمام شعبه‌های بانک آینده نیز تغییر نام می‌دن و با اسم بانک ملی ادامه می‌دن بانک آینده، ۵۰۰ هزار میلیارد تومان، ضرر زده که می‌شه ۶ میلیون تومان به ازای هر ایرانی!! ما را به دوستان و آشنایان، معرفی کرده و با افتخار به ما بپیوندید.👇👇👇 @basaerehoseiniyeh