🔰 در تاریخ بنویسید در یک شب پنج جوان رشید برای جلوگیری از ورود اشرار به کشورشان #شهید شدند اما صدا از یک سلبریتی هم درنیامد؛ اما اگر فردا قاتلان آنها را بخواهند اعدام کنند همه مدافع حقوق بشر میشوند
🌷@bashohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود
آخرین بی سیم های #شهید_سید_رضا_طاهر و #شهید_حسین_مشتاقی
#ویژه #شهید #شهادت #شهدا #مدافعان_حرم #خانطومان #بیسیم
🌹 زندگی بی شهدا ننگ بود 🌹
🆔 @bashohada_313
سر تا پاش خاکی بود. چشمهاش سرخ شده بود؛ از سوز سرما.
دو ماه بود ندیده بودمش.
ـ حداقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور. بعد نماز بخون.
سر سجاده ایستاد. آستینهاش را پایین کشید و گفت :“من با عجلهاومدهم که نماز اول وقتم از دست نره”
کنارش ایستادم. حس میکردم هر آن ممکن است بیفتد زمین. شایداینجوری میتوانستم نگهش دارم.
#شهید #ابراهیم_همت
#شهدا #شهادت #سیره_شهدا #خاطرات_شهدا #زندگی_شهدا #نماز #نماز_اول_وقت
زندگی بی شهدا ننگ بود
@bashohada_313
صبح روز بعد از خاکسپاری، خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س)، اما پیش از آنها کس دیگری آمده بود، مقام معظم رهبری، که فرمودند: «دلم برای صیادم تنگ شده».
شهید صیاد در اخلاص به بالاترین مراتب رسیده بود.
موقعی که بنی صدر در اوایل جنگ، درجه سرهنگی شهید صیاد را از روی دوشش کند، ایشان به عنوان یک بسیجی به بچه های سپاه و بسیج مشورت می داد. همچنین ایشان مهمترین شخصی بود که ارتباط سپاه و ارتش را مستحکم کرد.
#شهید #علی_صیاد_شیرازی
#صیاد_شیرازی #صیاد_دلها #شهادت #شهدا #سیره_شهدا #زندگی_شهدا #خاطرات_شهدا #دفاع_مقدس #ارتش #سپاه
* زندگی بی شهدا ننگ بود *
@bashohada_313
حاج حسین خرازی سه روز به شناسایی رفته بود. بعد شناسایی و با خستگی زیاد نقشه عملیات را پهن کرد و نقطه ای را نشان داد و گفت: اگر من در این عملیات زنده ماندم که هیچ، اگر شهید شدم اینجا از روی چند خوشه گندم رد شدم. به صاحبش بگویید راضی باشد.
#شهید #حسین_خرازی
#شهادت #شهدا #سیره_شهدا #حق_الناس #زندگی_شهدا #خاطرات_شهدا #دفاع_مقدس
* زندگی بی شهدا ننگ بود *
@bashohada_313
.
♻️ آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش.
یه روز کنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید، نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!"
خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشتهاش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت.
فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش.
۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم!
وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هر چی گفتم؛ به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم
اما مردم! ما رفتیم
بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف میزدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
شادی روحش صلوات.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@bashohada_313
بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
اردوی جهادی بودیم ساعت نه صبح بود که به روستای تلمادره رسیدیم.
به خاطر باریدن برف هوا به شدت سرد بود.
متوجه شدم که محمد بلباسی در حال باز کردن بند پوتین است.
با تعجب پرسیدم : چکار می کنی؟
گفت : می خواهم وضو بگیرم.
گفتم : الان نه صبح، چه وقت وضو گرفتنه؟! اونم توی این سرما؟!
محمد وضو گرفت و همینطور که داشت جورابش را می پوشید گفت:
علامه حسن زاده میگه: تموم محیط زیست و تموم موجودات عالَم مثل گیاهان و دریاها همه پاکن و مطهرن، پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کره خاکی راه می ریم باید پاک و مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم.
✍🏻 راوی :علیرضا نوروزی دوست شهید مدافع حرم محمد بلباسی
@bashohada_313
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ.
📚نقل از شهید حسین خرازی
@bashohada_313
مادر شهید مدافع حرم محمدحسین مرادی نقل میکند: «سیدرضا حسینی که دایی محمدحسین بود، سال 1366 به شهادت رسید. ایشان را در امامزاده علیاکبر چیذر دفن کردیم. سالهای بعد که پسرخاله محمدحسین فوت کرد، تابوت او را به امامزاده برده و اتفاقا کنار قبر داییاش گذاشته بودند تا مزارش برای دفن آماده شود.
محمدحسین آن روز دست روی تابوت پسرخالهاش گذاشته و گفته بود: آقا محسن، از جای من پاشو اینجا جای من است! آن موقع همه این کلام را شنیدند اما کسی متوجه نشده بود که منظور پسرم از این حرف چیست. چند سال بعد که محمدحسین در سوریه به شهادت رسید، او را درست در کنار مزار داییاش، یعنی همانجا که آن روز اشاره کرده بود، دفن کردند. برای همه عجیب بود که پسرم از همان زمان میدانست که شهید میشود و حتی دفنش را مشخص کرده بود!»
@bashohada_313
زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر می گشتیم.
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون.
پرسید:”کجا می رین؟ “
مرد گفت: کرمانشاه .
علی گفت: ” رانندگی بلدی گفت بله بلدم!.
علی رو کرد به من گفت: “سعید بریم عقب. “
مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا.
عقب خیلی سرد بود،
گفتم:
آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟.
اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت:
“آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.”
@bashohada_313
✍اگر ابراهیم با شخصی دوست میشد
که آن شخص اشتباهاتی داشت، دیگران به او اعتراض میکردند. اما ابراهیم نقاط مثبت رفتاری شخص مقابل را مطرح میکرد و نقاط ضعف را مطرح نمیکرد. او بدون اینکه حرفی بزند و امر و نهی کند، با عمل، کاری میکرد که
طرف مقابل، اشتباهاتش را ترک کند.
ابراهیم به این دستور اهلبیت
دقیقا عمل میکرد که میفرمایند:
«مردم را به وسیله ای غیر از زبان،
به سوی خدا دعوت کنید.»
@bashohada_313
شهید فلاح پیشه برای گذران زندگی به شغل دوم نیز مشغول بوده است. دخترش محدثه فلاح پیشه میگوید: «بابا از ساعت ۱۲ الی ۵ صبح مسافر جابجا می کرد. در طول زندگی هر شغلی را امتحان میکرد. پدرم کار را عار نمیدانست. اعتقاد داشت روزی حلال باشد از هرجایی دربیاید.»
#اصغر_فلاح_پیشه #مدافعان_حرم #سوریه #سیره_شهدا #شهادت #شهید #شهدا
@bashohada_313
گوشه ای از #وصیتنامه_شهید #ناصرالدین_باغانی:
اما شهادت چیست؟
شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنان که در زندان تن اسیرید به تفسیر شهادت نیندیشید که از درک قصه ی شهادت عاجزید. فقط شهید می تواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلتد و نام شهید را بر خود بگیرد. شهید در آن دنیا قبل از این که در خون بتپد شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمی توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می کند. اگر شهید باشید شهید را می شناسید وگرنه آیینه ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمی کند که نمی کند.
برخیزید و...
فکری به حال خود کنید...
#شهید #شهادت #شهدا #عشق #معشوق
@bashohada_313
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
صحبتهای ما خیلی کوتاه بود، اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تأکید کرد؛ او بارها گفت که یک همسنگر میخواهد. شاید کسی که به خواستگاری میرود بگوید همسر و همدم میخواهد، اما مصطفی گفت که همسنگر میخواهد.
بعد از چند سال به او گفتم: «ما که الآن در زمان جنگ نیستیم، علت اینکه همسنگر خواستی چی بود؟» او گفت: «جنگ ما، جنگ نظامی نیست؛ جنگ الآن ما جنگ فرهنگی است. اگر همسنگر خواستم، به خاطر کارهای فرهنگی است تا وقتی من کار فرهنگی انجام میدهم، همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند.»
راوی: همسر شهید
#شهید #مدافع_حرم ، #مصطفی_صدرزاده
@bashohada_313
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
روبرت پسری باحیا، بااخلاق، دلسوز، مهربان و شجاع بود. هرچه درباره او بگویم، کم گفته ام. روبرت در آخرین روز خدمتش در بالای کوه های گیلان-غرب و مهران شهید شد. هرچه فرمانده اش به او می گوید خدمتت تمام شده، برگرد به خانه، او قبول نمی کند. تیربارچی بود. قسم می خورد تا آخرین نفس سنگرش را ترک نکند. حتی برادرش هم که برای آوردنش رفته بود، نتوانست او را راضی به ترک سنگر کند.
روایت #مادر_شهید مسیحی، #روبرت_لازار
#شهید_مسیحی #شهادت #شهدا #شهید #ایران
@bashohada_313
زندگی ما روال عادی خودش را داشت. در این وسط خداوند ریحانه را به ما هدیه داد و روز و روزگار میگذراندیم؛ حرامیها به حرم عقیله بنیهاشم میخواستند نزدیک شوند و خواب را از چشمان پویا در این طرف مرزهای ایران ربود برای همیشه. من خیلی وارد سیاست نمیشدم، اما میگفتم که این جنگ، جنگ ما نیست. مگر ما هشت سال جنگیدیم، کسی به ما کمک کرد؟ کسی به داد ما رسید؟
پویا میگفت: «مثل زنهای کوفی حرف نزن!» این جمله همسرم خیلی به من برخورد و بدجور گران تمام شد. انگار که تلنگری برایم شد. میگفت: عزیزم خوب به حرفهایم فکر کن. زمانی که ما مصیبتهای امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را میشنیدیم با خودمان میگفتیم: ای کاش ما در آن زمان بودیم و امام حسین را تنها نمیگذاشتیم. الان هم همین طور است. یزید زمان دارد ظلم میکند و حسین زمان دارد ظلم میبیند. من نمیخواهم جزو گروه توابین شوم. بنابراین من هم چون با پویا هم عقیده بودم آرام شدم و رضایتم را به او اعلام کردم.
راوی : #همسر_شهید #مدافع_حرم #پویا_ایزدی
@bashohada_313
بعد از شهادت عبدالحسین، زینب زیاد مریض می شد. یک بار بدجوری سرما خورد و به اصطلاح سینه پهلو کرد. شش، هفت ماهش بیشتر نبود.
چند تا دکتر برده بودمش، ولی فایده ای نکرد. کارش شده بود گریه، بس که درد می کشید. یک شب که حسابی کلافه شده بودم، خودم هم گریه ام افتاد. زینب را گذاشتم روی پایم. آن قدر تکانش دادم و برایش لالایی خواندم تا خوابش برد.
خودم هم بس که خسته بودم، در همان حالت نشسته، چشم هایم گرم خواب شد.
یک دفعه عبدالحسین را توی اتاق دیدم، با صورتی نورانی و با لباس های نظامی. آمد بالای سر زینب. یک قاشق شربت ریخت توی دهانش. به من گفت:
«دیگه نمی خواد غصه بخوری، ان شاءاالله خوب می شه.»
در این لحظه ها نه می توانم بگویم خواب بودم، نه می توانم بگویم بیدار بود. هرچه بود عبدالحسین را واضح می دیدم. او که رفت، یک دفعه به خودم آمدم. نگاه کردم به لب های زینب، خیس بود. قدری از شربت روی پیراهنش هم ریخته بود.
زینب همان شب خوب شد. تا همین حالا، که چهارده، پانزده سال می گذرد، فقط یک بار دیگر مریض شد. آن دفعه هم از امام رضا- علیه السلام- شفا گرفت.
خاطره ای از همسر شهید عبدالحسین برونسی
@bashohada_313
عکس/ همه سهم دو دختر از پدر
عکسی از دو دختر شهید مدافع حرم عبدالرحیم فیروز آبادی را مشاهده می کنید.
@bashohada_313
شهید مدافع حرم #حسین_جوینده :
از همه خواهران می خواهم گوش به دجال زمانه نکنند. روسری ها و مقنعه ها را محکم بگیرید که این کار جهاد در راه خداست. چادر بهترین و کامل ترین حجاب است. نگذارید دشمنان لبخند بزنند.
بی تفاوت نباشیم✋
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حسین_جوینده
@bashohada_313
🌟عكسی بسيار شورانگيز و پر رمز و راز
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است:
"نرخ رفتن به سوريه چند است؟
قدر دل كندن از دو فرزند است"
آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و #مصطفی ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش میگذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که میزدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده"
گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام میشود"
باور کنید الان هم با اینکه پسرم شهید شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، میدانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده...
مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع شهادت نائل آمد...
سالروز شهادت❣
شهید مدافع حرم 🕊🌹
#سید_مصطفی_صادقی
@bashohada_313
یادمه گوشی خوبی آن زمان داشت ...
یه روز گوشی رو دیگه دستش ندیدیم ...
هر کی سراغ گوشی رو ازش میگرفت یه طوری جواب می داد .
گم شده ، موبایلم سوخته ، فروختم ، خراب شده و ...
بعد شهادتش فهمیدیم گوشی رو فروخته بوده با پولش به خانواده های شهدای مدافع حرم تیپ فاطمیون که مشکل اقتصادی داشتن کمک کنه ...
شهید مدافع حرم🕊🌹
#احمد_مکیان
@bashohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «نذر عباس»
☑️امیدبخش مثل مصطفی صدرزاده|شهیدی که رهبر انقلاب در سخنرانی سالگرد امام خمینی (ره) درباره او فرمودند: «ایران مملو از شهید صدرزادههاست.»
🚩حاج قاسم: من واقعا عاشقش شدم...
@bashohada_313
🔰 «خادم پدر»
▫️ از راه که رسید، بابا را برد حمام. بعد هم خودش لباسهای حاج حسن را شست. نشست کنار بابا. دستهای زمخت و چروک خوردهاش را توی دست گرفت. سرش را پایین آورد و دستش را بوسید. بعد رفت پایین پای حاج حسن. جورابهای حاجی را درآورد. سرش را خم کرد و لبهایش را گذاشت کف پاهای بابا.
📝 ابراهیم شهریاری
📚 سلیمانی عزیز ص ۷۶
@bashohada_313
┄═🌿🌹🌿═┄
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🌷
🍃 مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذرهای عدم خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط میکنیم. فردا نباشد پسفردا سقوط میکنیم چون انقلاب هر زمان یک موج میزند یک مشت زباله را بیرون میریزد.
@bashohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از شهیدنوید صفری بعد از عملیات آزادسازی شهرکهای شیعه نشین نبل و الزهــرا
زمانی که همرزم و رفیقشون، شهیدسعید علیزاده به شهادت رسیده بود...
شهید مدافع حرم🕊🌹
#نوید_صفری
@bashohada_313