eitaa logo
باسیّدالشهداوشهداتـٰاظُهـور🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
5هزار ویدیو
19 فایل
✨﷽✨ فعالیت مجموعه تقدیم به صاحب‌الزمان(عجّ) و روح تابناک حضرت زهرا(س) و تمام شهیــدان تا ازاین طریق مارا موردعنایت خویش قراردهند و دست مان در دنیا و آخرت بگیرند. {کاربرای رضای خدا} شروع خادمی: نیمه‌شعبان ۱۳۹۹ #صلوات برای ظهـور @askarii_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 برگرد ای ته مانده بغض گلوها پايان سبز ماجراها، آرزوها اين سينه ها لبريز دلتنگی ست ای كاش قدري الم نشرح... بريزی در سبوها... ➰✨➰✨➰✨➰
♥ آرزو دارم بیایی مژده ی سبز بهارم ای تمام آرزویم ای همه دار و ندارم آرزو دارم بیایی در دل تاریك غم ها ای جمالت روشنای خلوت شبهای تارم 🌸 ‌‌بســـوے ظــــــــهور💫✨ *
جانم فدای نام تو یا صاحب‌الزمان قربان آن مقام تو یا صاحب‌الزمان جان می‌دهم بخاطر یک لحظه دیدنت دل عاشق سلامِ تو یا صاحب‌الزمان ▪️تعجیل در ظهور صلوات 🌼 🥀یافاطمه زَهرا سَلام الله💔 *🌹🇮🇷🦋 🆔@yasabas🌹🇮🇷🏴
💝👌 خیالت را نفس میکشم؛ این عطرهوای توست که هرصبح دلتنگی هایم را به دست باد میسپارد... سلام ای رویای صادقه من؛ کِی محقق می‌شوی؟ 🌼 🌹🕊 🥀یافاطمه زَهرا سَلام الله💔 🆔@yasabas🌹🇮🇷🏴 *🌹🇮🇷🦋
💞🌹✨ 🎋پنج ماه از شهادت گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: "چرا مرخصی نمی آد؟" با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: "الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی می گفتیم." 🎋تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه. اومدم جلو و گفتم: "مادر چی شده؟" گفت: "من بوی رو حس می کنم. الآن توی این اتاقه، همینجا و... " 🎋وقتی گریه اش کمتر شد گفت: "من مطمئن هستم که شهید شده". مادر ادامه داد: " دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه" 🎋چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد. 🎋سال های بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا می بردیم بیشتر دوست داشت به ✨قطعه چهل و چهار✨ بره و به یاد کنار قبر شهدای بشینه، هر چند گریه😭 برای او بد بود. امّا عقده دلش رو اونجا باز می کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت. ❤️برای شادی روح بزرگوار هادی قرائت حمد و سوره و سه شاخه گل صلوات🌹 ✅ یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها💚 کانال قهرمانان شجاع قلبها💞🌹🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2144403502C92ec62e429
💚 👌امروز شنبه و دوباره شروع یک هفته انتظار برای ظهورت آقا کاش هفته آخر انتظارمان باشد ✳️ ✳️ ☀️تعجیل در 3صلوات☀️ یا زهرا سلام الله علیها💖 🌹💞🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2144403502C92ec62e429
💚🌼💚🌼💚 ﷽ 🌼سلام پادشاه تنهای زمین شرم برما باد كه منتظرت نبوديم تا بيايی منتظر حقيقی شمايی تا ما باز آييم یک طرف دست دعا و یک طرف بارِ گناه این تناقُض ها نمک پاشیده روی زخمتان 🤲 💖
﷽ احترام به 🌹🥀✨ 🎋در یک محل زندگی می‌کردیم. پدر ما از مداحان قدیمی بود. مشهدی حسین، پدر ابراهیم هادی از قدیم با پدرما دوست بود. #(مرحوم) اصغر اقا برادر ابراهیم، از دوستان برادر من بود. و همیشه با هم بودند. این آغاز آشنایی من با این خانواده بود. 🎋یک روز که آقا منزل ما امده بود، جلوی همه دولا شد و دست پدرم را بوسید! تعجب کردم. او قهرمان ورزش و کشتی بود. تمام محل او را می‌شناختند. 🎋اقا گفت: ✨شما و اولاد حضرت زهرا سلام الله هستید. احترام شما واجب است.✨ 🎋رفت و امدها کم‌کم زیاد شد. یک روز پدرم به گفت: این پسر من را هم به ورزش باستانی ببر. 🎋به توصیه ، آن شب با پدرم به زورخانه حاج حسن رفتیم. از ان روز، من هم جزو ورزشکاران ان فضای معنوی شدم. 🎋خدا شاهد است رفتار آنقدر در مقابل من متواضعانه بود که خجالت می‌کشیدم. هروقت وارد می‌شدم بلند می‌گفت‌: ✨سلامتی صلوات✨ بعد هم تا من وارد گود نمی‌شدم، خودش وارد نمی‌شد. 🎋مرشد زورخانه هم بلند می‌گفت: ✨برای جد صلوات و بعد ورزش را شروع می‌کردیم.✨ 🎋برخوردهای باعث شد که به بودنم افتخار کنم اخلاق و رفتار او در من و در بسیاری از ورزشکاران تأثیر داشت. همه دوستش داشتند. همه جا صحبت از روحیه پهلوانی بود. 2 🤲 💖 کانال ؛ 💞💫