eitaa logo
🕊با شهدا
128 دنبال‌کننده
139 عکس
291 ویدیو
9 فایل
•♥•.¸¸.•♥• بــــا شُـــهـــــدا •♥•.¸¸.•♥•.¸ با شُــــهدا راهِـمون، راهِـ خُـــدا میشهـــ https://daigo.ir/secret/6524937166 پیام ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿همیشه‌‌میگفت: قانون‌‌هفت‌‌ساعتو‌‌یادتون‌‌نره! تاگناهی‌مرتکب‌‌شدید‌‌تاهفت‌ساعت‌ فرصت‌‌توبه‌دارید ! [شهید عباس دانشگر] ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خدا کسی نیست که فقط خوب ها را انتخاب کند.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
هر كه آمد به تماشایِ تو بی دل برگشت..❤️‍🩹 @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ادامه قسمت قبل دوباره‌خوابیدم.این‌بار چیز عجیب‌تری دیدم. این بار مطمئن شدم که دیگر پسرم را نخواهم دید. در عالم رویا مشاهده کردم که ملائکه‌ی خدا به زمین آمده بودند! هودج یا اتاقکی زیبا که در روزگار قدیم توسط پادشاهان از آن استفاده می شد در میان دستان ملائکه است. آن‌ها نزدیک ما آمدند و پسرم احمدعلی را در آن سوار کردند، بعد هم همه‌ی ملائک به همراه احمد به آسمان‌ها رفتند‌. روز بعد چند نفر از همسایه‌ها به خانه‌ی ما آمدند و سراغ حسین آقا را می گرفتند! گویا شنیده بودند که شهید محلاتی شهید شده و فکر می کردند حسین آقا همراه ایشان بوده. من گفتم حسین آقا در خانه است.من ناراحت احمدعلی هستم. آن روز مادر شهید جمال محمدشاهی را دیدم، این مادر گرامی را از سال‌ها قبل در همین محل می شناختم.ایشان سراغ احمدعلی را گرفت، گفتم: بی خبرم.نمی دانم کجاست. ✨سیده خانم، مادر شهید جمال، هم رویای عجیبی دیده بود که بعدها برایم تعریف کرد. ایشان گفت:« درعالم خواب، به نماز جمعه‌ی تهران رفته بودیم، آن قدر جمعیت آمده بود که سابقه نداشت. بعداعلام کردند که امام زمان(عج)تشریف آوردند و می‌خواهند به پیکر یکی از شهدا نماز بخوانند! من با سختی جلو رفتم.وقتی خواستند نام شهید را بگویند خوب دقت کردم.از بلندگو اعلام کردند: شهید احمدعلی نیری». 🔸ادامـــــه دارد.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نبودنش عادت کردیم.. 🔸غیبت امام زمان متاسفانه برای بعضی از شیعیان عادی شده.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ ۗ و ما بعضی از شما بندگان را سبب آزمایش بعضی دیگر قرار دادیم...🦋 آیه ۲۰ سوره فرقان @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ادامه قسمت قبل خلاصه همان روز بود که دیدم رفت و آمد در اطراف خانه‌ی ما زیاد شده. پسرم مرتب می آمد و می رفت. ظهر بود که از اخبار شنیدیم هواپیمای حامل شهید محلاتی مورد هدف قرار گرفته و ایشان به شهادت رسیده‌اند. و بعد هم آمدند منزل ما و خبر شهادت احمدعلی را اعلام کردند. مراسم تشییع و تدفین و ختم احمد با حضور حضرت آیت الله حق شناس و عبارتی که ایشان در وصف پسرم فرمودند خیلی عجیب شده بود. بعد از اینکه حضرت آقای حق شناس این حرف‌ها را زدند، دوستان احمد هم آمدند و کراماتی که از او دیده بودند نقل کردند. عجیب اینکه پسر من در خانه که بود یک زندگی بسیار عادی داشت.اما هیچ گاه از او مکروه ندیدم، چه رسد به گناه! احمد رفت، اما می دانستم که او اهل این دنیا نبود. او در این جهان ماندنی نبود.او هرلحظه آماده‌ی رفتن بود. خدا هم او را در جوانی به نزد خود برد. بعد از احمد تمام آنچه از او مانده بود را جمع کردیم، چندین جلد کتاب بود که همه‌ را به حوزه‌ی قم تحویل دادیم. یکی از علما می گفت: این کتاب‌ها برای چه کسی بوده؟این ها حتی برای طلبه ها سنگین است! 🔸ادامـــــه دارد.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🌿همیشه با وضو بخوابیم @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت پیامبر مهربانی تسلیت باد✨ ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسن(علیه‌السلام) اهل صلح بود و امام حسین(علیه‌السلام) اهل قیام و جنگ⁉️ ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
گاهی که در جیبش مُهر نبود، موقع نماز در حسینیه پادگان دنبال مُهر تربت می گشت ... وقتی پیدا می کرد ، این شعر را زمزمه می کرد: تا تو زمین سجده ای، سر به هوا نمی شوم..:))🌿 [شهید محسن حججی] ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 راوی: حاج مرتضی نیّری نوروز سال ۱۳۶۵از راه رسید.مراسم چهلم احمدآقا نزدیک بود، برای همین به همراه مجید رفتیم برای سفارش سنگ قبر. عصر یکی از روزهای وسط هفته با ماشین راهی بهشت زهرا(س) شدیم. سنگ قبر و تابلوی آلمینیومی بالای مزار را تحویل گرفتیم، بعد کمی سیمان و مصالح خریدیم و سریع به قطعه۲۴رفتیم. کسی در بهشت زهرا(س)نبود.نم نم باران هم آغاز شده بود.با خودم گفتم: کاش یکی دو نفر دیگه هم برای کمک می آوردیم. همان موقع یک جوان، که شال سبز به گردن انداخته بود، جلو آمد و سلام کرد!! بعد گفت:اجازه می دید من هم کمک کنم؟ ما هم خوشحال شدیم و گفتیم: بفرمایید.✨ من همینطور که مشغول کار بودم خاطراتی که با احمدآقا داشتم را مرور می کردم. من پسرعمو و داماد خانواده‌ی آن ها بودم.از زمان کودکی هم باهم بودیم. هر بار که به روستای آینه ورزان می رفتیم شب و روز باهم بودیم. احمد در دوران کودکی خیلی جنب و جوش داشت، به راحتی از دیوار بالا می رفت. فوتبال خوبی داشت و... اما وقتی نوجوان شد در مسیر معنویات قرار گرفت... 🔸ادامـــــه دارد.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
وصیت من به دخترانی که عکس هایشان را در شبکه های اجتماعی می گذارند این است که، این کار شما باعث می شود امام زمان عج خون گریه کند... بعد از اینکه وصیت من را شنیدید به آن عمل کنید؛ زیرا ما می رویم تا از شرف و آبروی شما زنان دفاع کنیم ، مانند خانم حضرت زهرا (س) باشید..🦋 [شهید مهدی محسن رعد] ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨آیت الله نیستم خادم الرضا هستم.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@bashohadaaa1
عشق و عاشقی اونی نیست که دو نفر به هم نگاه کنن عشق و عاشقی زمانی درسته که دو نفر به یه نقطه نگاه کنن؛ شهدا همشون نگاهشون به یه نقطه بود اونم قرب الهی ..✨ [شهید‌محمدهادی‌امینی] ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
هدایت شده از 🕊با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿آرمان ها بودند که ما آرمانهایمان را آموختیم... ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
دنیا را همه میتوانند تصاحب کنند اما آخرت را فقط با اعمالِ نیک میتوان تصاحب کرد..🌿 ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
سلام همراهان باشهدا کانال باشهدا رو به دوستاتون معرفی کنید، خبرایی خوبی در راهه..🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ادامه قسمت قبل حاج آقا حق شناس به خوبی به زندگی احمد جهت داد و او را به قله معنوی رساند. کار نصب سنگ قبر انجام شد.برای اینکه تابلوی بالای مزار را نصب کنیم باید کمی از بالای قبر را گود میکردیم تا پایه های تابلو در زمین قرار گیرد. باران شدید شده بود.لحظات غروب بود.خاک آنجا هم سست بود.من روی زمین نشستم و با دست مشغول کندن شدم. گودال عمیقی درست شد دست من تا کف گودال می رفت و خاک ها را بیرون میریخت.اما دیدم یک سنگ جلوی کار مرا گرفته... این قدر فکرم مشغول بود ک فکر نکردم گودال خیلی عمیق شده و ممکن است به محل قبر برسم.! دور سنگ را خالی کردم و آن را بیرون کشیدم. در آن لحظات غروب یک دفعه دیدم زیر سنگ خالی شد.! با تعجب سرم را پایین آوردم.دیدم سنگی که در دست من قرار دارد از سنگ بالای لحد است و اکنون یک راه به داخل قبر ایجاد شده...! رنگم پریده بود.چرا من دقت نکردم؟برای چی این قدر اینجارا گود کردم؟؟ ✨همین که خواستم سنگ را به سر جایش قرار دهم آنچنان بوی خوشی به مشامم خورد که تا امروز هنوز شبیه آن را حس نکرده ام! می خواستم همین طور سرم را داخل گودال نگه دارم.. 🔸ادامه دارد.. ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1
دعاگوییم..🍃
هدایت شده از 🕊با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿هرکس شب جمعه ما شهدا رو یاد کند ما نیز او را نزد اباعبدالله یاد میکنیم... ❀•┈┈•⚘️🕊•┈┈•❀ @bashohadaaa1