عشق جانم🌻سلام امام زمانم
🏝سلام مضطرِ غریب...
روزهای نیامدنت طولانی شد
رو به قبله
امن یجیب میخوانم و میگویم:
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ...🏝
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
📌 یکشنبه
☀️ ۲۵ آذر ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۳ جمادیالثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 15 دسامبر 2024 میلادی
📎 #تقویم
💠 پرسمان اعتقادی استاد محمدی
╭┅─────────┅╮
@ostadmohamadi 🌺
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از 🌻 کانال با شهدا تا ظهور🌻
🌹#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_وامام_شهدابا_ذکرصلوات
🤲نسئل الله منازل الشهدا
بدماءشهدائنا اللهم عجل لولیک الفرج🤲
کانـــال با
شــــــ❤️ــــــهدا تا ظــــــهور
▪️چه نام مرثیه واری است «مادرِ پسران»
برایِ مادرِ تنهایِ بی پسر شده ای…
▪️امّ البنین یعنی:
عباس داشته باشی و بگویی
از حُسین چه خبر؟
________________________________
▪️سالروز وفات بانوی فداکار اسلام، حضرت امّ البنین سلام الله علیها و روز تکریم مادران و همسران شهدا گرامی باد.
🏴وفات_حضرت_ام_البنین
🌷مادران_شهیدپرور
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️ تقدیم به ساحت مقدس حــضــرت ام الــبــنــیــن(علیها السلام) و پاسداشت عظمت مـــادران و هــمــســران شــهـــدا در مقام صـــبـــر و گرامیداشت مادر اولین فرمانده جبهه مقاومت سردار 🌷شهید_اسماعیل_دقایقی فرمانده لشکر۹ بدر
🏴وفات_حضرت_ام_البنین
🌷مادران_شهیدپرور
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴️ وقتی سید مرتضی آوینی راوی فتح یحیی سنوار میشود!
🔹شهید آوینی، سالها پیش در مستند «روایت فتح»، داستان امروز مقاومت را روایت کرده است!
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴
🛑 امیرالمومنین علیه السلام: در شگفتم از کسی که عیبهای مردم را بد میداند، در حالی که خودش از همه پُر عیبتر است و آنها را نمیبیند
📚 میزان الحکمه جلد۸
#حدیث
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴
🌻 کانال با شهدا تا ظهور🌻
🔴️ وقتی سید مرتضی آوینی راوی فتح یحیی سنوار میشود! 🔹شهید آوینی، سالها پیش در مستند «روایت فتح»،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 "دیگر مرا امالبنین نخوانید..."
◾️نوحه قدیمی از مرحوم کوثری در رثای حضرت امالبنین (سلامالله علیها)، در حضور امام خمینی (ره) ...
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴
VID_20241202_141550_371_320kbps.mp3
7.12M
🔖منبر کوتاه🔖
🔊#صوتی
🔅چرا میگویند چادرت را بتکان روزی ما را بفرست؟!
🔰#علامه_مصباح
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : انتظار دین از ما چیست؟
استاد پناهیان
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴
نماز اول وقت سپهبد شهید صیاد شیرازی به عشق امام زمان علیه السلام.
شهدا غرق در امام زمان بودند و گویی اصلا دنیا را نمی دیدند.
با نماز اول وقت،
غرق در امام زمان شویم.
#شهید_صیاد_شیرازی
#سفارش_شهدا
#نماز_اول_وقت
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴
🌻 کانال با شهدا تا ظهور🌻
#دست_تقدیر ۱۵ #قسمت_پانزدهم 🎬: رقیه همراه آن مرد عراقی از بین سنگ قبرها می گذشت، کمی جلوتر متوجه را
#دست_تقدیر ۱۶
#قسمت_شانزدهم🎬:
ماشین هن هن کنان کوچه پس کوچه های خاکی شهر نجف را پشت سر می گذاشت، رقیه که روی آن را نداشت مزاحم این پیرزن و پسرش شود، با صدای آهسته ای گفت: ما باید به ایران برویم، نمی خواهیم مزاحم کسی شویم، البته فی الحال هیچ چیز نداریم و تمام دارو ندارمان نزد یک آشنایی هست که تماس گرفتن با او حکم بر باد رفتن زندگیمان را دارد..
پیرزن اجازه نداد حرف رقیه تمام شود و با لحنی طلبکارانه گفت: چه می گویی؟ مزاحم چیست؟! انگار ملتفت نشدی چه شد؟! تو قاصد امام غریبم هستی و از الان تا زمانی که در عراق حضور داری میهمان خانه ننه مرضیه خواهی بود و هر وقت هم موقعیت رفتن به ایران فراهم بود با هم میرویم و با زدن این حرف رویش را به طرف عباس که گویی در فکر فرو رفته بود کرد و گفت: مگر نه عباس؟!
عباس، هاج و واج او را نگاه کرد و گفت: آره...هر چی که شما بگویید
و کمی جلوتر، کنار خانه ای قدیمی توقف کرد، محیا که هنوز از بازی روزگار بهت زده بود با اشاره رقیه در عقب را باز کرد و پیاده شد.
با تعارف ننه مرضیه، یکی یکی وارد خانه شدند.
خانه ای تمیز و دلباز با حیاطی بزرگ و سیمانی که در وسط آن باغچه ای به چشم می خورد که دور تا دور باغچه درختان سربه فلک کشیدهٔ نخل که دانه های خرمای زرد رنگ رویش انگار به آدم چشمک میزد، خودنمایی می کردند و در وسط درختان هم کُردهایی از سبزی های خوردن به چشم می خورد.
فضای خانه آنطور بود که بیصدا روح میهمانان را نوازش می کرد و ناخوداگاه لبخند به لب آنها آورد.
ننه مرضیه که گویی یکی از عزیزانش به میهمانی آمده است دست رقیه را گرفت و به سمت در آهنی آبی رنگی که قفل بود کشید و گفت: بیا این کلبهٔ درویشی را از خودت بدان و سپس عصایش را به دیوار آجری رنگ رفته، تکیه داد و با کلیدی که بر دسته کلید گردنش آویزان کرده بود قفل در را باز کرد.
پیش رویش راهروی کوچکی بود که گلیم لاکی رنگ کوچکی فرش شده بود،سمت چپ ابتدای راهرو دری زرد رنگ به چشم می خورد که قفل روی آن نشان میداد اتاقی مخصوص است و چند قدم جلوتر به سالنی که با قالی های قدیمی نخ نما فرش شده بود میرسید و انتهای سالن به دری می خورد که حتما آشپزخانه بود، دیوارهای خانه سفید بود که رنگ زردی که برآن نشسته بود خبر از گچ قدیمی اش میداد.
ننه مرضیه اشاره ای به هال کرد و گفت: هر چه دارم و ندارم در اختیار شما و بعد به طرف در زرد رنگ برگشت و دوباره کلیدی را از دسته کلید گردنش جدا کرد و قفل در را باز کرد و گفت: این اتاق مخصوص میهمانان مولایم علی ست، هر سال سعادت دارم به حرم مولا علی بروم و با سماجت برای این اتاق مسافر جور کنم و بعد اشک گوشه چشمش را گرفت و ادامه داد: به این امید که مولایم علی در بهشت اعلی اتاقی در کنار اقامتگاهش به من عنایت فرماید.
رقیه و محیا از اینهمه عشق این پیرزن به مولا علی اشک به چشم آوردند و در این هنگام، عباس که گویی روی آن را نداشت وارد خانه شود از روی حیاط صدا زد: مادر! من میروم اطلاعاتی کسب کنم و ببینم چگونه میشود رهسپار ایران شد...
ننه مرضیه که انگار بهترین خبر عمرش را داده باشند جلوی در آمد دستانش را رو به اسمان بلند کرد و همانطور که صدایش از شوق می لرزید گفت: خدا عاقبتت را به خیر کند، خدا تو را در پناه خود نگهدارد و به تمام آرزوهایت برساند که مرا به آرزویم می رسانی و بعد بغض گلویش شکست و با صدای بلند تر ادامه داد: خدایا صد هزار مرتبه شکرت...امروز من چه کرده ام که اینهمه بنده نوازی می کنی؟! و بعد دست محیا را در دست گرفت و گفت: چقدر وجود شما با خیر و برکت است...برویم داخل که ننه مرضیه باید به میهمانانش سور دهد، برویم...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🍲کاسه داغ تر از آش نباشیم❌
⚠️دکتر به امیرحسین حاجی نصیری، جانباز مدافع حرم، میگه: حیف شما که پاهاتو دادی برای بشار اسد!
جواب جانباز مدافع حرم...!!!
#شهید
#سوریه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
🌴 یا زینب 🌴