خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
حکم اعدام
#قسمت_سی_و_نه_
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
مرد رفت من ماندم و هزار جور فکر وخیال خدا خدا می کردم راهی پیدا بشود با خودم می گفتم: «پیش کی برم
که این قدر پول به من بده یا یک سند خونه؟»
رو هر کی انگشت می گذاشتم آخرش فکرم می خورد به بن بست.
تازه اگر کسی هم راضی می شد به اینکار،
،مشکل بود بیاید زندان، تله بودن،گیر افتادن و هزار فکر دیگر نمی گذاشت .
تو این مخمصه یکدفعه در زدند چادرم را سر کشیدم روم را محکم گرفتم و رفتم دم در، مرد غریبه ای بود. خودش
را کشاند کنار و دستپاچه گفت: «سلام»
آهسته جوابش را دادم گفت:«ببخشین خانم ،من غیاثی هستم ،اوستاعبدالحسین تو خونه ی ما کار می کردن.»
نفس راحتی کشیدم، ادامه داد: «می خواستم ببینم برای چی این چند روزه نیومدن سر کار؟»
بغض گلوم را گرفت از زور ناراحتی می خواست گریه ام بگیرد جریان را دست و پا شکسته براش تعریف کردم گفت: «شما هیچ ناراحت نباشین، خونه ی من سند داره خودم امروز می رم به امید خدا آزادش می کنم.»
خداحافظی کرد و زود رفت از خواشحالی زیاد کم مانده بود سکته کنم دعا می کردم هر چه زودتر، صحیح وسالم برگردد.
نزدیک ظهر بود سر و صدایی تو کوچه بلند شد دختر کوچکم را بغل کردم و سریع رفتم بیرون، بقال سرکوچه یک جعبه شیرینی دستش گرفته بود با خنده و خوشحالی داشت بین این و آن تقسیم می کرد، رفتم جلوتر، لابلای جمعیت چشمم افتاد به عبدالحسین بر جا خشکم زد! چند لحظه مات و مبهوت مانده بودم.
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
زمان:
حجم:
9.71M
#غم_و_شادی
💫 قسمت
( چهل وچهارم)
راضی بودن🍂
#استاد حاجیه خانم رستمی فر
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آرام باشید
🔹این مملکت صاحب دارد و هر چه مقدر شود به مصلحت کشور بوده است.
ولیعصر عج حافظ این کشور است، نائب ولیعصر هست.
🔹ان شاءالله هر چه به خیر و صلاح و مصلحت کشور هست رقم خواهد خورد
از نگاه رهبر انقلاب، اصل مشارکت بود، نتیجه و برکت کار از آن خداوند متعال است.
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتگری شهدا
🌷از ما حاجت بخواهید
ما دستمون بازه...
شهید#علیرضا_مرتضوی
حاج احمد آرام دستش را بالا آورد و
به انتهای افق اشاره کرد و گفت:
بسیجی! آنجا انتهای افق است...
من و تو باید پرچم خود را در آنجا در انتهای افق برافرازیم.
هر وقت پرچم را آنجا زدی زمین،
آن وقت بگیر و راحت بخواب،
ولی تا آن وقت نه!
📆 سالگرد ربوده شدن سردار حاج احمد #متوسلیان
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥هر موقع دلگیر بودید و غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی رو گوش کنید...
گفت: نیروی تفحص بودم...
غروب نزدیک بود و ناامید شدیم...
خیلی گشته بودیم...
کنار استخوانها چیزی نبود...
نه پلاکی...
نه کارتی...
چیزی همراهش نبود...
فقط میدانستیم ایرانی است...
چون لباس فرم سپاه به تنش بود...
چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد.
✍ خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار روش جملهای حک شده.
خاک و گلها رو پاک کردم….
دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم…
روی عقیق نوشته بود: