eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.7هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
💦💦💦 *الحمدلله کما هو اهله* *الحمدلله رب العالمین* *الحمدلله علی کل حال* *الحمدلله المنه* 、ヽ`💦`、ヽ``💨、ヽ`💦ヽ🌻 سوره انفطار بخوانید در موقع بارش باران برای گشایش گره ها در کار و بیشتر شدن نور دیدگان... *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ* به نام خداوند رحمتگر مهربان *إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ﴿۱﴾* آنگاه كه آسمان زهم بشكافد (۱) *وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرَتْ ﴿۲﴾* و آنگاه كه اختران پراكنده شوند (۲) *وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ ﴿۳﴾* و آنگاه كه درياها از جا بركنده گردند (۳) *وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ ﴿۴﴾* و آنگاه كه گورها زير و زبر شوند (۴) *عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ ﴿۵﴾* هر نفسى آنچه را پيش فرستاده و بازپس گذاشته بداند (۵) *يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿۶﴾* اى انسان چه چيز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته (۶) *الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿۷﴾* همان كس كه تو را آفريد و [اندام] تو را درست كرد و [آنگاه] تو را سامان بخشيد (۷) *فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿۸﴾* و به هر صورتى كه خواست تو را تركيب كرد (۸) *كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ ﴿۹﴾* با اين همه شما منكر [روز] جزاييد (۹) *وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿۱۰﴾* و قطعا بر شما نگهبانانى [گماشته شده]اند (۱۰) *كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿۱۱﴾* [فرشتگان] بزرگوارى كه نويسندگان [اعمال شما] هستند (۱۱) *يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿۱۲﴾* آنچه را مى ‏كنيد مى‏ دانند (۱۲) *إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ﴿۱۳﴾* قطعا نيكان به بهشت اندرند (۱۳) *وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ﴿۱۴﴾* و بي‏شك بدكاران در دوزخند (۱۴) *يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ ﴿۱۵﴾* روز جزا در آنجا درآيند (۱۵) *وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ ﴿۱۶﴾* و از آن [عذاب] دور نخواهند بود (۱۶) *وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ﴿۱۷﴾* و تو چه دانى كه چيست روز جزا (۱۷) *ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ﴿۱۸﴾* باز چه دانى كه چيست روز جزا (۱۸) *يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ ﴿۱۹﴾* روزى كه كسى براى كسى هيچ اختيارى ندارد و در آن روز فرمان از آن خداست ヽ`、ヽ🌻、ヽ` ヽ💦`🍁 、ヽ💦 خدایا همینطور که زمین را شستی با زیبایی بارانت✨ با فرج مولای مان زمین را از ظلم و ستم و کفر و نفاق پاک کن .... دلهای ما را با محبت به مولای مان روشن بگردان پروردگارا ... با فضل و کرمت ببار و از بین ببر همه ی بیماری ها، ببار بر همه بیماران شفا وسلامتی را وبر همه مردگان رحمت و مغفرتت را و برهمه اسیران وگرفتاران دربند زندان آزادی را✨ و بر همه درماندگان و گرفتاران فرج ورهایی را✨ بر همه آنان که دوستشون داریم خیر وبرکت✨ 💦🌷💦🌻💦 @bashohadatashahadattt اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها
🌹شب عملیات فتح المبین، پشت قرارگاه نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. در حین صحبت، دیدم. یک فشنگ کالیبر دستش گرفته و با آن بازی می کند. بعد به فشنگ اشاره کرد و گفت: «این تیر خوبه بخوره وسط پیشونی، جایی که پیشونی را روی مهر می‌گذاری.» با حسرت گفت: «چه کیفی داره!» عملیات فتح المبین آغاز شد. سعید به همراه حمید رمضانی برای سرکشی به یکی از محورها رفت. در بین راه مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و سعید شهید شد. وقتی با جنازه سعید رو برو شدم، به اولین جایی که نگاه کردم پیشانی اش بود که تیر به سجده‌گاهش اصابت کرده و او را به آرزویش رسانده بود. 🔸راوی:حاج صادق آهنگران 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @bashohadatashahadattt
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌: گناهی که اگه پیغمبر ۷۰ بار هم استغفار کنه خدا نمیبخشه😱😱😱 @bashohadatashahadattt
در بیمارستان کرمان درمان شهرستان کرمان در آخرین لحظات عمر شهید بزرگوار بودم که شهید نگاهش به اطراف بود و من به ایشان گفتم چیزی می خواهید فرمودند: خیر چون خیلی اصرار کردم گفتند من چیزهای را می بینم که شما نمی بینید من شروع به گریه و زاری کردم شهید با لبخند گفت: مقدار زیادی فرشته ها دور من حلقه زده اند که در همین گفت و گو بودیم که شهید به آسمان پرواز کرد و شهید شد یاد و خاطره اش گرامی باد. 🌷 🌷 ✍ : همرزم شهید 🖤 @bashohadatashahadattt
من کمتر عطر خریده ام، هر بار میخواستم معطّر شوم، از ته دل میگفتم:«حسین جان» آنگاه فضا معطر میشد! @bashohadatashahadattt
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━> @bashohadatashahadattt <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌻 💥 ناگهان دراستانه ی سرنگون شدن بودم ,دستام را گرفتم جلو چشمام تا لااقل چیزی تو چش وچارم نره که یکباره احساس کردم روی جایی گرم ونرم فرود امدم ویه بوی خوش واشنا تو دماغم پیچید,ارام ارام چشام را باز کردم,خدای من ,من روی اون بنده خدایی که جلو نانوایی بود فرو افتاده بودم,اون بنده خدا هم مثل اینکه یه شونه تخم مرغ دستش بوده,افتاده بود رو میز ,جلو نانوایی ومیز نانوایی باعث نجات هردومون شده بود ,خیلی دستپاچه بودم,تااینکه اون بنده خدا برگشت طرفم وای وای باورم نمیشد,اون مرد,خود خود یوزارسیف بود,با صورت اومده بود روتخم مرغا وکل صورت وریش ولب ولوچه اش مملواز تخم مرغ وپوسته تخم مرغ بود...با دستپاچگی وازخجالت نمیدونستم چی,بگم یهو از دهنم پرید:س سلام ببخشید به خدا تقصیر من نبود ,تقصیر این چادره تازه خیاط بدستم رسونده بود ,فک کنم اندازه نردبان خونه شان برای من چادر چیده...از تصور نردبان واقا رضا خندم گرفت ,اما هول و ولای این صحنه هرخنده ای را از یادم برده بود... واما یوزارسیف درحالیکه یه دستمال از,جیبش درمیاورد وصورتش را پاک میکرد گفت:اشکال نداره بانو...پیش میاد ,ان شاالله خیره...که در همین حین سمیه از پشت سرم رسید....وای نه...خدای من این دختر الان ابروم را میبره,سمیه تا چشمش به جمال تخم مرغی یوزارسیف افتاد,سلام تو دهنش خشکید وبا حالتی متعجبانه گفت:واه چی شده زری؟چرا چرا یوزار....با سقلمه ای که به پهلوش زدم,حرفش راخورد وروبه یوزارسیف گفت:ببخشید این دسته گل دوست ماست؟ یوزازسیف که دیگه باتوجه به اتفاق شب جمعه ای ما دوتا راکاملا شناخته بود وگمانم دستش امده بود چی به چیه بازم تکرار کرد:اشکال نداره همشیره...پیش میاد وبعدش روبه من کرد که حالا از خجالت سرخ شده بودم,گفت:چادرتون خاکی,شده.... احساس کردم چیز دیگه ای میخواست بگه اما نشد یا نتونست... یکدفعه سمیه هم با پررویی برگشت وگفت:چادر که الان میتکونیمش درست میشه,اما شما فکر کنم زحمتتون بیشتره,چون کل صورت ولباستون نقاشی,شده... یوزازسیف لبخندی زددرحالیکه نان سنگک خشخاشیش را برمیداشت گفت:خیره,ان شاالله خیره وحرکت کرد طرف خانه اش... من وسمیه هم حرکت کردیم سمت مدرسه,کل وجودم سراسر گر گرفته بود,وای وای روز اول مدرسه این اتفاق اونم با یوزارسیف؟!!واااای... جلو درمدرسه به خود امدم ,متوجه شدم که سمیه در حال فک زدنه اما هیچ یک از,حرفهاش را من متوجه نشدم... دارد... 📝نویسنده ط,حسینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> : @bashohadatashahadattt <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌻 💥 اووف چه روزی بود اولین روز اخرین سال تحصیلی ام با اون چادری که مامان به دلش اومده بودبرام بخره و یوزارسیف دعا خونده بود واعظم خانم دوخته بود وچه دسته گلی به اب داد این چادر دسته گل من... تومدرسه حواسم به هیچی نبود,نه مثل سالهای پیش با سمیه سر یه صندلی جلو عقب بحثمان شد ونه اصلا فهمیدم که کی معلم جدید بود وکی قدیمی,همش ذهنم درگیر حادثه اول صبحی بود,سمیه هم که همش فک میزد ,صحبت میکرد,زنگ تفریح هم که جاش پیش مرضیه خانم دختر حاج محمد بود ,بعضی وقتا که میدیدمش چه گرم گرفته,خندم میگرفت,اخه چه پشتکاری داره این دختر فضول...اما نمیدانستم که دل اونم مثل دل من یه جا گیر کرده.... بالاخره به خونه رسیدم,کلید در حیاط را انداختم وسروصدای پژمان ,پسر بهرام داداش بزرگم که کل خونه را برداشته بود ,نوید این را میداد امروز میهمان داریم. ومن برخلاف اینکه عاشق پژمان بودم وهمیشه مشتاق شیطنتهاش,اما امروز یه جورایی حال وحوصله ی هیچ کس را نداشتم,دوست داشتم خودم باشم وخودم .... پا که داخل هال گذاشتم ,پژمان مثل اجل معلق جلوم ظاهر,شد وخودش را انداخت توبغلم,درحینی که پژمان را تواغوشم فشار میدادم وبوسش میکردم رو به مامان وشیما عروس بزرگه ,سلام کردم,وناگهان دوباره چادره اومد زیر پام ومن درحال سرنگون شدن بودم که شیما پرید وسط ومانع افتادنم شد. با بد خلقی برگشتم طرف مامان وگفتم:اه مامان,نیگا اعظم خانمت چی برام دوخته,انگار هم قد اقا رضا برا من چادر بریده این دومین باره که میخواستم بخورم زمین... تااین حرف از دهنم دراومد مامان خنده ای زد وگفت :هم قد اقا رضا؟؟وادامه داد:حالا که نخوردی زمین,عصر میریم درستش میکنیم.... اووفی کردم وارد اتاقم شدم ودرحین وارد شدن گفتم:مامان من خستم اگه خواب افتادم برا نهار بیدارم نکنید, چون میدونستم,پژمان وشیما پرچمدار ورود بهرام هستند ویقینا بهرام برا نهار میاد ومن همیشه به خاطر اخلاقای خاص بهرام از هم صحبتی,باهاش فراری بودم,اخه بهرام غرق مادیات بود ,کنارش که مینشستیم یک سر میگفت فلانی اینجور داره فلانی نداره ,این ماشین را امروز اینجور معامله کردم فردا میخوام این کار کنم یعنی اصولا ادمها را با مادیات سنج میزد,بی شک اگه به من نگاه میکرد پیش خودش میگفت:این خواهر ما هم درسته که جمال وکمال داره اما چون دستش توکاروباری نیست هیچ نمی ارزه,همونطور که بارها وبارها پولش را به رخ داداش بهمن بیچاره که معلم بود,میکشید... خلاصه چادره را در اوردم یه دستی بهش کشیدم تاش زدم وباخود میگفتم,اعظم خانمم دستش خوب بود هااا, لباسهام را دراوردم وبا لبخندی برلب خودم را پرت کردم رو تخت وغرق تفکر شدم.... دارد.. . 📝نویسنده...ط,حسینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
1 🔶️ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در روایتی می فرماید: تفتح أبواب السّماء نصف اللّيل فينادي مناد: هل من داع فيستجاب له؟ هل من سائل فيعطى؟ هل من مكروب فيفرّج عنه؟ ▫️درهای آسمان در نیمه شب باز می شود و منادی ندا می کند: آیا دعا کننده ای هست تا دعایش استجابت شود؟ آیا درخواست کننده ای هست تا در خواست کند و به او عطا شود؟ آیا کسی هست که درد و مشکل و بلا و غم و اندوهی داشته باشد و بیاید دعا کند و خداوند در کار او ایجاد کند؟
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چی میشه اقا من کفتر گنبد کنی😭 💔 ❤️ .: ساعت ۸ به وقت امام هشتم🕗 🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️ دست بر سینه و عرض ادب 🌷بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌‌‌🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک... تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام... به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام... خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رضا داری....😍 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضاع 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
2.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.: در خانه هایی که نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.(وافی، ج2، ص23) رسول خدا(ص)فرمودند: 🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 نماز شب وسیله ای است برای خشنودی خدا و دوستی ملائکه. (بحارالانوار، ج87، ص 161) 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام طاعات و عباداتون قبول درگاه حق تعالی... هر شب نماز شب را هدیه میکنیم به روح شهدای والامقام امشب ثواب نماز شب را به روح شهدای (نوزدهم ) دی ماه هدیه میکنیم ان شاءالله مورد شفاعتشان قرار بگیریم.  التماس دعای فرج                                                      🤲🤲🤲🤲
4.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به رسم هر شب به یاد مولا🕊🕘🕊 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ❀اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ ❀وَبَرِحَ الْخَفآءُ ❀وَانْکَشَفَ الْغِطآء ❀وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ ❀وَضاقَتِ الاَْرْض ❀وَمُنِعَتِ السَّمآءُ ❀وَاَنْتَ الْمُسْتَعان ❀وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی ❀وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّوَالرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَالِ مُحَمَّداُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران یامَوْلانا یاصاحِبَ الزَّمان ✿ฺالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ✿ฺاَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی ✿ฺالسّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ✿ฺالْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ✿یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ ✿ฺبِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین ◎دعای_غریق◎ ✨یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّت قَلْبِی عَلَى دِینِک اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينی
🔥دومین گناه کبیره 🔥 ٢-یأس دوم از گناهان کبیره ناامیدى از رحمت الهى است. «الیأس من روح اللّه» روح در لغت نسیمى را مى گویند که انسان از آن لذت و راحت مى برد. چون سبب یأس از پروردگار عالم اعتقاد نداشتن به قدرت و کرم و رحمت بى پایان او است در قرآن مجید آن را از صفات کفار قرار داده و مى فرماید «ناامید از رحمت الهى نمى شود مگر کسى که کافر است» ١. حضرت صادق (عليه‌السلام) و حضرت کاظم و حضرت رضا و حضرت جواد علیهم السّلام آن را جزء گناهان کبیره شمرده اند چنانچه ضمن احادیث وارده در اول همین کتاب ذکر گردید. از هر گناهى بزرگتر : پس از شرک هیچ گناهى بزرگتر از یأس نیست زیرا هر گناهى که از شخص سر مى زند تا وقتى که مأیوس نباشد ممکن است در صدد توبه بر آمده و با استغفار آمرزیده شود ولى شخص مأیوس آمرزیده شدنى نیست زیرا امیدى به آمرزش و مغفرت خدا ندارد تا توبه نماید. از این گذشته یأس سبب جرأت بر جمیع گناهان مى گردد چون مى گوید من که معذب خواهم بود چرا خودم را از شهوت دنیا محروم نمایم؟ . چون یأس از اکبر کبائر است 📚📚📚 پاورقی: ١) - إِنَّهُ لاٰ یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْکٰافِرُونَ (سوره ١٢ آیه ٨٧) . 📚کتاب گناهان کبیره، جلد اول - صفحه 69 ____________________ گناه کبیره( ادامه دارد ) @bashohadatashahadattt