eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش آن راهی که همراهش تو باشی...
🌴کلاس درسِ شهیدان🌴 🌱از شهدا آموختم: 🌱از ابراهیم هادی، پهلوانی را... 🌱از حاج همت، اخلاص را... 🌱از باکری ها، گمنامی را... 🌱از علی خلیلی، امر به معروف را... 🌱از مجید بقایی، فداکاری را... 🌱از حاجی برونسی، توسل را... 🌱از مهدی زین الدین، سادگی را... 🌱از سعید طوقانی، جوانمردی و خوشرویی را... 🌱از حسين همدانى، خسته نشدن و تواضع را... 🌱از عباس بابایی، دوری از گناه را... 🌱از صیاد شیرازی، نماز اول وقت را... 🌱از شهید مرتضی کریمی صبرواستقامت 🌱از شهید حجت الله رحیمی خادمی راهیان نور ویک کلام مجاهد ومومن انقلابی بودن را... از 🌹شهدا🌹 عشق و ایمان را آموختم... 🍂بااین همه نمیدانم چرا، موقع عمل که میرسد، جا می مانم !🍂 🌱بجای شرمندگی و تنبلی باید بلند شوم و کاری کنم...🌱 🌱در اردوگاه سربازان مهدی (عج) بی حوصلگی و نا امیدی راه ندارد... 🌱خدایا همانند شهدا، مرا .مومن .مجاهد انقلابی بخواه... @bashohadatashahadattt 🌹با یاد تمامی شهدا شادی روح مطهر همه شهدا صلوات🌺
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 . غواص شهید ابراهیم اصغری نام پدر: یداله تاریخ تولد: ۱۳۳۶ تاریخ شهادت: ۱۹/۱۰/۱۳۶۵ شب جمعه محل تولد: زنجان          نام عملیات: کربلای ۵ منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری محل دفن: زنجان گلزار پایین دست نوشته خیلی زیبای شهید🌷 از معبود خود شرم دارم که چیز بزرگی بخواهم من از خدا چیزی را می طلبم که لایق آن نیستم، حاجتی از او می خواهم که در ازایش کاری نکرده ام. از خالقم لباسی می طلبم که برازنده ی تن من با این همه آلودگی نیست. اما او کریم است، سریع الرضاست، از او می خواهم در برابر آن مهم چیزی را از من قبول کند که در قرآنش خواسته و آن جانم می باشد. از او می خواهم که مشتری جانم شود در عوض به جز رضایش چیزی نمی خواهم. مولای من! مرا به راه راست هدایت فرما که جز تو به دیگری امید نبندم و تا رسیدن به رضایت از پای ننشینم. 🌷 فرازی از وصیت نامه: خدایا در مردن هيچ ‌شك و شبهه‌اى برايم نيست، ترديدم در چگونه مردن است، آن‌ مرگى را كه‌ تو دوست ‌دارى خواهانم، آن‌ مرگ چيزی جز شهادت نيست. @bashohadatashahadattt 🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان و شهید ابراهیم اصغری صـلوات🌼
🌷خواهر بزرگتر شهید: 🕊سعید همیشه از او می خواست پدر و مادرش را راضی کند که اجازه دهند سعید به جبهه برود. وی افزود: بعد از مفقود شدن سعید ما هیچ گاه احساس نمی کردیم او در بین ما نیست💗 و هیچ گاه فرازهایی از✍🏻 وصیت نامه او را که ☝️🏻تاکید می کرد ✨مدافع نظام اسلامی و ولایت فقیه باشید✨فراموش نمی کنم. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
‏همیشه "ماندن" دلیل عاشق بودن نیست شهدا "رفتند" که ثابت کنند عاشقند...❤️ درود میفرستم به روان پاک شهدای 8 سال دفاع مقدس ✋🏻🌱 @bashohadatashahadattt ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 9⃣ نهمین چله ی کانال متوسلین به شهدا 💫 امروز " شنبه 12 فروردین ماه" 📌روز " بیست و پنجم " چله صلوات و زیارت عاشورا‌《هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام " زکریا شیری "🌷🌷🌷
شهید مدافع حرم زکریا شیری🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 نام پدر : شعبانعلی تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۹/۱ محل ولادت : گرماب خدابنده - زنجان تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۴ محل شهادت: حلب سوریه - خان طومان مدت عمر: ۲۹سال  تاسال۹۹ مفقودالاثر بودند مزار: گلزار شهدای شهر اقبالیه ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━ 🌷🕊🌿🥀🌿🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰زندگینامه شهید والامقام زکریا شیری  💐🌿شهید مدافع حرم زکریا شیری، یکم آذر ماه سال ۱۳۶۵ در روستای کوسج‌آباد از توابع بخش گرماب - شهرستان خدابنده – استان زنجان به دنیا آمد و پدرش شعبانعلی و مادرش رقیه آقائی نام داشت. وی همیشه در سلام کردن به کوچک و بزرگ سبقت می‌گرفت و همه خانواده شیفته این اخلاقش بودند، مهربان و خوش خنده بود و تبسم از لبانش محو نمی‌شد. ایشان از کودکی تا زمانی که ازدواج کرد سعی می‌کرد از لحاظ مالی خانواده‌اش را کمک کند در همه شرایط احترام مادر و پدرش را حفظ می‌کرد. 《شهید مدافع حرم "زکریا شیری" ارادت خاصی به امام حسین(ع) و حادثه عاشورا داشت، همیشه ایام محرم و صفر در دسته‌های عزاداری پابرهنه شرکت می‌کرد و سرانجام نیز به تاَسی از سیدالشهداء(ع) داوطلبانه از سوی سپاه در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت و در منطقه خان‌طومان به شهادت رسید.》 اصلا اهل تکبر و غرور نبود و با حضور ایشان در جایی غیبت انجام نمی‌گرفت. وی اهل صله رحم بود، هفته‌ای یکی دو بار به منزل خواهرش می‌رفت و وقتی متاهل شد زیاد به دیدن پدر و مادرش می‌رفت و به خانواده‌های مستمند بخصوص برای تهیه جهیزیه کمک می‌کرد. شیری یازدهم فروردین ماه سال ۱۳۸۷ ازدواج کرد، دارای دو فرزند پسر(محمدصدرا) و دختر(فاطمه) شد و تا مقطع کارشناسی ناپیوسته رشته مدیریت امور دفاعی گرایش تکاوری تحصیل کرد. ایشان زمانی که پیش دانشگاهی خود را گذراند برای استخدام در سپاه قزوین اقدام کرد و این موضوع همزمان شد با آغاز خدمت سربازی ذکریا، به همین دلیل وی 8 ماه در سنندج دوران سربازی خود را گذراند. این شهید بزرگوار پس از قبولی در سپاه از آنجا برای تحصیل وارد دانشگاه افسری سپاه در تهران شد که این مدت 2 سال طول کشید و پس از آن با قبولی در تکاوری برای ادامه آموزش به اصفهان رفت و به مدت 8 سال در تیپ صاحب الامر(عج) سپاه قزوین مشغول به خدمت بود.  وی پاسدار بود و توسط سپاه صاحب الامر(عج) قزوین، داوطلبانه به عنوان فرمانده دسته و مدافع حرم در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت.  شیری چهارم آذر ماه سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه و بر اثر انفجار تله انفجاری و اصابت ترکش و جراحات وارده شهید شد و اثری از پیکرش به دست نیامد. پیکر وی به همراه 6 تن از شهدای مدافع حرم پس از گذشت 5 سال در منطقه خان‌طومان سوریه طی عملیات تفحص، شناسایی و پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، هویت پیکر این شهدا در مهر ماه سال جاری تایید شد. روح پاک و مطهرش با سید و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین ع محشور باد🕊💐 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥خاطره خواندنی کمک کردن شهید زکریا شیری به نیازمندان در ماه رمضان💥 🌹رقیه آقائی مادر بزرگوار شهید مدافع حرم زکریا شیری روایت می‌کند: دهمین روز ماه رمضان بود. تازه سفره شام را انداخته بودم. 🍃 صحبت من و الهه اتفاقی به سمت وضعیت خانمی رفت که خیلی به سختی افتاده بود. هم مستاجر بودند و هم شوهرش معتاد شده بود. مسئولیت چندین بچه قد و نیم قد هم به گردن مادر خانواده افتاده بود. 🌼هنوز لقمه اول از گلوی ما پایین نرفته بود که ذکریا قاشق را زمین گذاشت. ❣برای من که زکریا را می‌شناختم و می‌دانستم خیلی خوش اشتهاست، جای تعجب داشت. مخصوصا که غذا ماکارونی بود و از بس دوست داشت، همیشه به ظرف غذای بقیه هم ناخونک می‌زد. 🌿الهه پرسید: چی شد؟ چرا غذاتو نمی‌خوری؟ نکنه افطار زیاد خوردی میل نداری. 🌺زکریا گفت نمی‌شه آدم این چیزا را بشنوه و اون وقت راحت غذا بخوره. چیزی از گلوم پایین نمیره وقتی می‌فهمم یکی نزدیک ما حتی به نون شب محتاجه. ☘خیلی ناراحت آن خانواده شده بود. فردا شب که از پایگاه بسیج به خانه آمد، گفت ننه فردا با مجتبی برو مغازه سر کوچه یه سری وسیله هست که باید به اون خانمی که دیشب حرفش بود برسونی. ⭐فردای آن روز با مجتبی به مغازه خواربارفروشی رفتیم. صاحب مغازه تا ما را دید گفت این سه تا کارتون مال شماست عمه. دیشب آقا ذکریا سفارش داد و گفت شما میای دنبالش. معمولا در محل جوان‌تر‌ها عمه صدایم می‌کردند. 💐 داخل کارتن‌ها مایحتاج کامل یک ماه چیده شده بود. از روغن و برنج گرفته بود تا عسل و مربا. حتی نمک و زردچوبه و کبریت. به مغازه‌دار هم نگفته بود که وسایل را برای یک خانواده نیازمند خریده است. 🦋کارتن‌ها را با کمک مجتبی بردیم در خانه آن خانم. زنگ در را زدم و سریع خودمان را عقب کشیدیم تا کسی ما را نبیند. خود زکریا سفارش کرده بود که کسی متوجه نشود. ⚡بعد از آن چند باری با همان خانم هم صحبت شدم همیشه می‌گفت نمی‌دونم اونی که چند تا کارتن خوردنی آورد دم در خونه ما کی بود؟ ولی من همیشه براش دعا می‌کنم. 🌱منبع: کتاب کاش برگردی(شهید مدافع حرم ذکریا شیری به روایت مادر شهید) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ @bashohadatashahadattt 🕊🌿✨🕊🌿✨🕊🌿