🌺🌿قسمتی از گفتگوی خانواده شهید الیاس چگینی
فاطمه فدایی» مادر شهید الیاس چگینی برایمان چنین میگوید: 4 فرزند دختر و 4 فرزند پسر دارم که دو فرزند پسرم پاسدار انقلاب اسلامی هستند، الیاس کوچکترین پسر و هفتمین فرزندم در سن 41 سالگی به شهادت رسید، الیاس من در هنگام شهادت دو فرزند داشت که فاطمه در حال حاضر کلاس پنجم و پسرش محمد هم 4 ساله است.
شهید در سال ۵۳ در روستای «امیرآباد نو» شهرستان بوئینزهرا به دنیا آمد و از همان ابتدا روش و منش او متفاوت از دیگران بود، به دلایلی همچون احترامی که به بزرگترها میگذاشت، محبت و شوخیها و آرامش و سادهزیستی، رعایت نماز اول وقت، حضور در مسجد، نشان داد که لایق شهادت است.
مادر که گویا خاطره جالبی از الیاسش را به یادآورده میخندد و میگوید: پسرم شیطنتهای خاص خود را داشت، با من هم خیلی شوخی داشت، یکبار زمانی که تازه به سنین جوانی رسیده بود من در حیاط مشغول کار بودم، الیاس را دیدم که روی زمین دراز کشیده، به سمتش رفتم و صدایش کردم اما جوابی نداد، خیلی ترسیدم، فکر کردم برای الیاسم اتفاقی افتاده، با هولو ولا پدرش را صدا کردم اما الیاس تا صدای پدر خدابیامرزش را شنید مثل موشک بلند شد و پا به فرار گذاشت، فهمیدم که بازهم دارد با من شوخی میکند!
☘بیستسؤالی برای رسیدن به دختر موردعلاقه الیاس!
از ماجرای ازدواج شهید که پرسیدم تمام اعضای خانواده با یادآوری آن روزها لبخند بر لبهایشان نشست. مادر برایمان چنین تعریف میکند: تازه پاسدار شده بود که به من گفت زن میخواهد، وقتی از الیاس پرسیدیم که چه کسی را میخواهی در جواب بیستسؤالی راه انداخت! به ما میگفت بگردید گزینهای را که میخواهم پیدایش کنید، دو دایره سفید و سیاه جلوی او گذاشته بودیم که اگر جوابش بله بود روی سفید و اگر نه بود روی دایره سیاه انگشت بگذارد! ما هم سؤال میپرسیدیم و او با گذاشتن انگشت روی دایرها جواب میداد، از روستا و محله و آشنا و فامیل پرسیدیم تا در نهایت روی گزینهای توقف کرد و ما متوجه شدیم که خواهان دختر دخترخاله ناتنی من است؛ آن روزها دختران در روستا در سنین پایین ازدواج میکردند و عروس من هم 16 سال سن داشت. اینگونه شد که برای الیاس به خواستگاری رفتیم و بعد از بیستسؤالی به دختر موردعلاقه او رسیدیم!
☘الياس راهی را رفت که نمیشد گفت نرو!
این شیرزن کشورم درحالیکه یاد فرزندش او را منقلب کرده بود با دلتنگی بسیار از سوریه رفتن فرزندش چنین بیان میکند: یک روز قبل از رفتنش مثل همیشه غروب به خانه ما آمد و کمکم زمزمه رفتنش را به سوریه شنیدم، وقتی گفت که فردا عازم است حرفی از نرفتنش نزدم، چون راهی را رفت که نمیشد گفت نرو! فردا صبح که برای خداحافظی آخر آمد، خودم از زیر قرآن او را رد کردم، رفت و دیگر نیامد.
حرف از دلتنگی که شد مادر در حالی که چشمانش به نم اشک شفاف و زلالشده بود، عنوان میکند: دلتنگی که همیشه هست، اما گاهی با گریه، گاهی با صلوات فرستادن و ذکر گفتن، گاهی هم با یاد کردن لحظاتی که با پسرم داشتیم سعی میکنم دلتنگیهایم را کم کنم.
بیشترین زمانی که احساس دلتنگی به اوج خود میرسد غروبهاست، چون هر غروب الیاس به سراغ من میآمد و همدیگر را میدیدم و به من میگفت اگر کاری دارم بگویم تا انجام دهد، اگر هم نمیآمد حتماً زنگ میزد و جویای حالم میشد اما بعد از شهادتش غروبها چشمم به در خانه خشک میشود شاید الیاسم بیاید و من یکبار دیگر روی ماهش را ببینم.
اگر به خانمها هم در جنگ نیاز شد ما هم خواهیم آمد
«مریم چگینی» خواهر شهید هم بابیان اینکه به دلیل دو سال تفاوت سنی که با الیاس داشتم روابط من و او بسیار نزدیک بود و همیشه محرم سخنان و رازهای هم بودیم، میگوید: هر روز غروب الیاس به خانه ما میآمد و همدیگر را میدیدیم، بسیار به هم علاقه داشتیم. یکبار غروب نیامد، دلدل میکردم که الیاس کجاست که خودش تماس گرفت، به من گفت خیال نکن که به فکر تو نیستم برای مأموریت رفتهام و دیروقت میرسم، شما به منزل ما برو تا شب که به خانه رسیدم همدیگر را ببینیم.
خواهر شهید از ارادت خاص خود به عمه سادات میگويد و ادامه میدهد: من نسبت به حضرت زینب(س) بسیار حساس هستم، زمانی که به من خبر داد که با وجود دو فرزند به نامهای فاطمه و محمد عازم سوریه خواهد شد از این اقدامش استقبال کردم چون راهی که میرفت راه اهلبیت(ع) بود، به او گفتم شما برو اگر به نیروی خانم هم نیاز داشتند من هم پشتسر شما برای دفاع از حریم اسلام و اهلبیت(ع) خواهم آمد.
✨ادامه👇
از عکسالعمل من بسیار خوشحال شد و به من سفارش همسرش را کرد تا او و فرزندانش را تنها نگذارم. بعد از شهادت الیاس تمام تلاش خودم را کردم تا به این وصیت برادرم عمل کنم.
خوشبختانه روحیه خانواده بهویژه مادر و همسر شهید بسیار بالا است و بعد از شنیدن خبر شهادت الیاس هیچگاه ناشکری نکردند، همسر شهید بسیار با ایمان و صبور است و میگوید «الياس همیشه به من میگفت اگر من را دوست داری دعا کن به آرزویم برسم، آرزویی که میدانستم چیست، من هم راضی هستم و توکلم به خداست، زندگی سختیهای زیادی دارد اما راضیام به اینکه همسرم به آرزویش رسید، همینکه الیاس به راهی رفت که ایمان داشت و از آن راضی بود من هم راضی به رضای خدا هستم».
خواهر شهید چگینی بیان میکند: از شیرینیهای سنتی به ویژه شیرینی«پادرازی» برای الیاس پختم تا در سوریه خود و همرزمانش بخورند، به او گفتم مقداری از شیرینیها را هم برای خادمان حضرت زینب(س) ببرد، وقتی برای بار آخر بعد از اعزام از پشت تلفن به من زنگ زد گفت که این سفارش من را انجام داده است، صدایش از پشت تلفن گرفته بود و بهخوبی حس میکردم گریه کرده، در آخرین صحبتهایمان به من وصیت کرد که فراموش نکنم که همیشه کنار همسر و فرزندانش باشم و نگذارم تنها بمانند.
متأسفانه بعد از شهادت برادرم گاهی بسیار بیتابش میشدم و دلتنگی برای الیاس اذیتم میکرد. بااینحال هیچگاه از رفتن او برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) ناراحت و پشیمان نبوده و نیستم.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
41.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستند بابای خوبم/شهید الیاس چگینی
نثار ارواح طیبه شهدا #صلوات🕊🌹
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام الیاس چگینی
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩قرائت زیارت عاشورا
🕯️به یاد شهید الیاس چگینی
💚همنوا با امام زمان(عج)
@bashohadatashahadattt
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
AUD-20220806-WA0119.mp3
زمان:
حجم:
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
@bashohadatashahadattt
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله)
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 قدم قــــدم با یه علم
آخر میریم تو صحن زیبای حـــــــــسن
به زودی تو صحن آقام
میریم یه مشایه با کلی سینه زن😭
▪️سالروز تخریب قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) تسلیت باد▪️
@bashohadatashahadattt