2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای شهید محسن فخری زاده را میشنوید
🔹انتشار به مناسبت سالگرد شهادت دانشمند برجسته هستهای و دفاعی، سردار محسن فخریزاده
@bashohadatashahadattt
2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢هفتم آذرماه، روز نیروی دریایی را به نگهبانان خستگی ناپذیر دریاها تبریک می گوییم.
@bashohadatashahadattt
💥سه فرمانده و سه برادر از دوران دفاع مقدس که عاشق شهادت بودند.
تمام دغدغه ی آنان کمک به مردم بود .
«کمال» متولد سال ۳۳ در شیراز. تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس ماشين آلات کشاورزي گذرانده بود و از ابتدای جنگ تحمیلی در جبهه حضور داشت و در اکثر عملیاتها با سمتهای مختلف شرکت می کرد.
«مهدی» متولد ۳۶ تحصیلاتش لیسانس در رشته شیمی بود. او چنان عشقی به جبهه داشت وصف نشدنی ... چندین مرتبه در جبهه به شدت مجروح شد .
و «جمال» برادر کوچک خانواده متولد ۳۸ که در جهاد مشغول خدمت رسانی به مردم بود و هرگاه که می توانست خود را به جبهه می رساند.
سه برادر در سمت های متفاوت در جبهه حضور داشتند. در هشت سال جنگ تحمیلی هیچ گاه نشده بود تا در کنار یکدیگر به مصاف دشمن بروند.
ولی پس از عملیات کربلای ۴ تصمیم گرفتند که هر سه به عنوان خط شکن به دل دشمن بزنند و اینگونه بود که بشهادت رسیدند🕊🥀
#مدیونشهدائیم
╼═══•❅✿❁✿❅•═══:
@bashohadatashahadattt
#شهدایگمنام
#یازهرا
🌺سال 72 در محور فكه اقامت چند ماه هاى داشتيم. ارتفاعات 112 ماواى نيروهاى يگان ما بود.
بچه ها تمام روز مشغول زيرورو كردن خاك هاى منطقه بودند.
شب ها كه به مقرمان بر مى گشتيم، از فرط خستگى و ناراحتى، با هم حرف نمى زديم! مدتى بود كه پيكر هيچ شهيدى را پيدا نكرده بوديم و اين، همه رنج و غصه بچه ها بود.
يكى از دوستان براى عقده گشايى، معمولا نوار مرثيه حضرت زهرا(عليها السلام) را توى خط مى گذاشت، و ناخودآگاه اشك ها سرازير مى شد.
من پيش خودم مى گفتم:
«يا زهرا! من به عشق مفقودين به اينجا آمده ام; اگر ما را قابل مى دانى مددى كن كه شهدا به ما نظر كنند، اگر هم نه، كه برگرديم تهران...».
روز بعد، بچه ها با دل شكسته مشغول كار شدند.
آن روز ابر سياهى آسمان منطقه را پوشانده بود و اصلا فكه آن روز خيلى غمناك بود.
بچه ها بار ديگر به حضرت زهرا(عليها السلام)متوسل شده بودند. قطرات اشك در چشم آنان جمع شده بودند. هركس زير لب زمزمه اى با حضرت داشت.
در همين حين، درست رو به روى پاسگاه بيست و هفت، يك «بند» انگشت نظرم را جلب كرد. با سرنيزه مشغول كندن زمين شدم و سپس با بيل وقتى خاك ها را كنار زدم يك تكه پيراهن از زير خاك نمايان شد.
مطمئن شدم كه بايد شهيدى در اينجا مدفون باشد. خاك ها را بيشتر كنار زدم، پيكر شهيد كاملا نمايان شد.
خاك ها كه كاملا برداشته شد، متوجه شدم شهيدى ديگر نيز در كنار او افتاده به طورى كه صورت هردويشان به طرف همديگر بود.
بچه ها آمدند و طبق معمول، با احتياط خاك ها را براى پيدا كردن پلاك ها جستجو كردند.
با پيدا شدن پلاك هاى آن دو ذوق و شوقمان دو چندان شد.
در همين حال بچه ها متوجه قمقمه هايى شدند كه در كنار دو پيكر قرار داشت، هنوز داخل يكى از قمقمه ها مقدارى آب وجود داشت.
همه بچه ها محض تبرك از آب قمقمه شهيد سر كشيدند و با فرستادن صلوات، پيكرهاى مطهر را از زمين بلند كردند.
در كمال تعجب مشاهده كرديم كه پشت پيراهن هر دو شهيد نوشته شده:
«مى روم تا انتقام سيلى زهرا بگيرم...»
╼═══•❅✿❁✿❅•═══╾
:
@bashohadatashahadattt
❗️هر وقت دور خیمهی علی رو شلوغ میکنن یعنی مالک ده قدمی خیمهی کُفره
✍وظیفهی ما این است که با تمام توانمون دور خیمهی علی رو آروم کنیم تا دیگه این بار مالک مجبور نشود که برگردد...
نشر دهید و همراه ما باشید
#لبیک_یا_خامنه_ای
╼═══•❅✿❁✿❅•═══╾
@bashohadatashahadattt
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت (ره):
✍صورتش پر از خاک بود.خیلی از بچهها شهید شده بودند. امید به پیروزی نداشت و این را باید از بقیه مخفی میکرد. همه، حواسشان به او بود. فرماندۀ لشکر بود. رفت توی سنگر، گوشی را برداشت.
هنوز خوابم نبرده بود. به عقربههای ساعت خیره شده بودم. تلفن زنگ زد. این وقت شب؟! گوشی را برداشتم. صیاد شیرازی بود.میگفت: «عملیات گره خورده و اگر ادامه بدهیم، بهضرر ماست!» اول با امام قدسسره تماس گرفته بود. ایشان فرموده بودند: «تلفن بزنید به آقای بهجت، بگویید دعا کنند.» به آقا گفتیم؛ گفتند: «بگویید دعا کردهام!» با حیرت بهمیدان نبرد خیره شده بود، باورش نمیشد! دشمن داشت از چیزی فرار میکرد...
@bashohadatashahadattt
📚 این بهشت، آن بهشت، ص34
MobarezClip.com - مبارزکلیپ.mp3
زمان:
حجم:
5.81M
جان به کف داریم در خط رهبر !
مقتدای ماست ، حضرت حیدر !
سید نریمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
╼═══•❅✿❁✿❅•═══╾
@bashohadatashahadattt
کلامی تأمّلبرانگيز از مرحومه خدیجه بیاتسرمدی، مادر شهيدان محمود، منصور و غلامرضا بياتسرمدی در مورد شهادت:
«اين حرفم را شايد كمتر كسی درک كرده و باور كند. من احساس میكنم همه شهدا در شكم مادرشان مانند يک شهيد رشد میكنند. به دنيا كه میآيند، شهيد به دنيا میآيند. شهيد بزرگ میشوند، رشد میكنند، مظلوم به جبهه میروند و مظلوم شهيد میشوند. محمود میگفت كسی كه عاقبتش شهادت باشد، در چهل روزگی، در شكم مادر، روی پيشانیاش مینويسند: شهيد.»
@bashohadatashahadattt
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان زیبا و معروف انار شهید احمد کافی
مشکل گشایی امام زمان (عج)
فقط خدا:
ایشان حزب جمهوری اسلامی را نهادی ضروری جهت حفاظت از کلیت نظام نوپای جمهوری اسلامی میدانستند. نخستین کنگرهی حزب در اردیبهشت ۱۳۶۲ برگزار و آیتالله خامنهای برای دومین بار به دبیرکلی حزب و عضویت شورای مرکزی[۱۵۱] و شورای داوری حزب[۱۵۲] انتخاب شد. وی در طول دوران ریاست جمهوری در جلسههای حزب جمهوری اسلامی در تهران و شهرستانها شرکت میکرد و ضمن تبیین مأموریتها و اهداف حزب، به پرسشهای دفاتر، شعب و اعضای حزب پاسخ میداد[۱۵۳] .
ایشان همزمان با دورهی دوم ریاست جمهوری نیز دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی را بر عهده داشت. در این دوره فعالیتهای حزب به دلایل مختلف، از جمله: رفع بحرانهای سالهای اولیهی انقلاب، تأسیس نهادها و سازمانهای مورد نیاز جمهوری اسلامی که حزب در تأسیس، تقویت و رشد آنها نقش مؤثری داشت، اشتغال شخصیتهای محوری حزب از جمله آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی در مشاغل مهم نظام در کنار فقدان برخی از بنیانگذاران مؤثر آن، نارضایتی امام خمینی از تبدیل حزب از عامل وحدتبخش به عامل تفرقه و تشدید جناحبندیها در درون حزب، کاهش یافت و دیگر کارایی سالهای اولیهی خود را نداشت[۱۵۴] . لذا آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی در اوایل خرداد ۱۳۶۶ با نگارش نامهای به امام خمینی و ذکر دلایل یادشده، به ویژه پیدایش و تشدید جناحبندی در درون حزب و خطر آن برای وحدت و انسجام جامعه، خواستار تعطیلی فعالیتهای آن شدند[۱۵۵] . امام خمینی نیز در ۱۱ خرداد ۱۳۶۶ با این درخواست موافقت کرد و متعاقب آن فعالیتهای حزب تعطیل شد[۱۵۶] .
ادامه دارد...
@bashohadatashahadattt
بخش بیست و هشتم (۲۸)
نگاهی گذرا به زندگینامهی حضرت آیتاللهالعظمی سید علی حسینی خامنهای رهبر انقلاب اسلامی ایران
@bashohadatashahadattt