eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.7هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•
دستخط اخلاقی شهید مصطفی صدرزاده جهاداکبر = جهاد با نفس عملیات نظم با رمز یازهرا، یازهرا، یازهرا! محور: نظم در عبادت الف) نماز باید اول وقت و حتی الامکان در مسجد یا به صورت جماعت ب) چند لحظه قبل اذان باید منتظر دستور خدا بود د) زیارت عاشورا هر روز ج) روزی ۵۰ آیه قرآن ه) نماز نافله صبح اجباری https://eitaa.com/joinchat/2183987211Cbf46d6aa6e
❤️ اخلاص حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: خداوندا مى خواهم آن مخلوق را كه خود را خالص براى ياد تو كرده باشد و در طاعتت بى آلايش باشد را ببينم .  خطاب رسيد: اى موسى عليه السلام برو در كنار فلان دريا تا به تو نشان بدهم آنكه را مى خواهى . حضرت رفت تا رسيد به كنار دريا ديد درختى در كنار درياست و مرغى بر شاخه اى از آن درخت كه كج شده به طرف دريا نشسته است و مشغول به ذكر خداست .  موسى از حال آن مرغ سؤ ال كرد. در جواب گفت : از وقتى كه خدا مرا خلق كرده  است  در اين شاخه درخت مشغول عبادت و ذكر او هستم و از هر ذكر من هزار ذكر منشعب مى شود.  غذاى من لذت ذكر خداست . موسى سؤال نمود: آيا از آنچه در دنيا يافت مى شود آرزو دارى ؟ عرض كرد: آرى ، آرزويم اين است كه يك قطره از آب اين دريا را بياشامم .  حضرت موسى تعجب كرد و گفت : اى مرغ ميان منقار تو و آب اين دريا چندان فاصله اى نيست ، چرا منقار را به آب نمى رسانى ؟ عرض كرد:  مى ترسم لذت آن آب مرا از لذت ياد خدايم باز دارد. پس موسى از روى تعجب دو دست خود را بر سر زد.    📙کتاب داستان دوستان جلد https://eitaa.com/joinchat/2183987211Cbf46d6aa6e
شهید حبیب وکیلی تاریخ ولادت: ۱۳۴۸ محل ولادت: دزفول تاریخ شهادت: ۱۳۶۵ محل شهادت: کربلای ۴ در رودخانه اروند 🌷 در سیمای آرام و خندانش ، ایمان و در نگاهش جز امید دیده نمیشد،وارسته و قانع ، ساکت و متواضع، دقیق و عمیق، خوش خلق و متین ، صمیمی و مهربان بوددر فعالیت های مذهبی پرشور و پر حرارت حضور داشت ، شوق فراوانی به مطالعه داشت، می آموخت و می اندوخت و به دوستانش عرضه می‌کرد، روحی به عظمت دریا و بیانی به لطافت و صراحت نسیم و قلبی به شفافیت آئینه. حبیب زود آمد و زود پر کشید. این جسم و کالبد ضعیف چه روح بزرگی را تن پوش شده بود. او آخرین کسی بود که از مسجد بیرون می رفت و‌ تا پاسی از شب را به فعالیت در مسجد سپری می کرد. خاطرش آرام و دلش بی قرار و چشمانش همیشه بارانی بود. بیاد ندارم که روزی مرتکب غیبت شود بلکه با غضب معترض آنانی بود که غیبت می کنند.. نماز شب و عبادت او طوری بود که مادرش می گفت: وقتی جای خالی او را در بستر خالی دیدم و صدای ناله او را از زیر زمین شنیدم، فهمیدم که از میان خانواده ما رفتنی است و این خانه برای او تنگ و تاریک است. 🌷 وصینامه👇 همیشه قرآن را در منزل بخوانید زیرا که منزلی که در آن قرآن خوانده شود ، رزق و روزی در آن زیادمیشود .سعی کنید همیشه با هم باشید و به یکدیگر احترام بگذارید ، نما‌زتان را به جماعت و اول وقت بخوانید و کوشا باشید که با افراد متدین و با نماز رفت و آمد کنید و دیگران را به خدا نزدیک کنید .برایم دعا کنید و به خانواده ام تبریک بگویید که این امانت را دو دستی تقدیم خداوند کردند. شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا قمر بنی هاشم یا ابالفضل العباس یا قطیع الکفین😭😭😭 https://eitaa.com/joinchat/2183987211Cbf46d6aa6e
🌹پیکر پدر شهیدان «عسگری» در جوار فرزندان شهیدش آرام گرفت پیکر حاج «قربان‌علی عسگری» پدر شهیدان ««رجبعلی، اسماعیل و محمد عسگری»» امروز در جوار فرزندان شهیدش در گلزار شهدای لالجین به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/joinchat/2183987211Cbf46d6aa6e
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️پیرمرد سفید پوش اهل اهواز و رفیق‌اش اهل بصره، پنج سال است که رفیقِ راه اربعین هستند.
✳️ دلم برای چمران تنگ شده! 🔻 یک روز گفتند که حاج احمدآقا خمینی زنگ زده به دکتر [] و گفته: «امام دلش برایت تنـگ شده و می‌خواهد شما را ببیند.» 🔸 همان روز دکتر از جبهه با هلی کوپتر خدمت امام می‌رود. وقتی برگشت؛ ریختیم دورش و از حال امام جویا شدیم. دکتر برایمان گفت: «وقتی رسیدم خدمت امام، ایشان چند ثانیه به صورت من خیره شد و گفت: مصطفی تو هنرمندی! هنرمند باید یکرنگ باشه. گران‌ترین قالی رو ببین! چون چندرنگه، باید زیر پا باشد. اما آسمان رو ببین که از همه بالاتره؛ چرا؟ چون یکرنگ است. یکرنگی و صداقت، قانون عشقه.» 🔺 دکتر واقعاً برای ما حکایت عشق و عرفان بود. کسی بود که امام قبولش داشت و براش ارزش زیادی قائل بود. مرد آهنینی که با دست خالی، جلوی عراق ایستاده بود و ما اسیر همین عرفان و ارادهٔ محکمش بودیم. 📚 از کتاب | خاطرات سید ابوالفضل کاظمی ✍ راحله صبوری ❤️