eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.7هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ورود پیکر ۱۸ تازه تفحص شده از مرز شلمچه 🔹همزمان با ایام سوگواری و عزاداری سید و سالار شهیدان، حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) پیکر مطهر ۱۸ شهید تازه تفحص شده دوران# دفاع_مقدس از مرز وارد خاک شد. ✨🕊🌹🌹🕊✨👇👇 ‌https://eitaa.com/bashohadatashahadattt بصیرت
2.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️🖤.... @hosseinjan15 پرسید از قبیله که: این سرزمین کجاست؟ این سرزمینِ غمزده در چشمم آشناست این خاک بوی تشنگی و گریه می‌دهد😭 ▪️گفتند: «غاضریه» ▪️ و گفتند: «نینوا»ست دستی کشید بر سر و بر یالِ ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: 🖤 کربلاست.، ✨🕊🌹🌹🕊✨👇👇 ‌https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
🖤وهب بن وهب 🕊🌹وهب در سال ۶۱ هجری قمری تنها ۲۵ سال سن داشت و تنها هفده روز از دامادی او گذشته بود. او بعد از بریر یا عمرو بن مطاع به میدان رفت و با شجاعت در برابر تمام مشکلات جنگ استوار ماند و جنگید. بعد از آن به سمت مادرش قمر و همسرش هانیه رفت که همراه با او به کربلا آمده بودند. به مادرش گفت: آیا از من راضی شدی؟ گفت: من از تو خشنود نمی ‌شوم مگر آنکه پیش روی حسین علیه السلام کشته شوی. همسرش به او گفت: تو را به خدا سوگند مرا به فراقت مبتلا مکن و دلم را به درد نیاور. مادرش گفت: فرزندم! از تقاضای همسرت روی گردان و به میدان برو و در رکاب فرزند دختر پیامبرت بجنگ تا از شفاعت جدّش در روز قیامت بهره‌مند شوی درنهایت بعد از اینکه هفتاد زخم بر روی بدنش وارد و سرش از تن جدا شد آن را به طرف مادرش انداختند. مادرش خون از چهره فرزندش پاک کرد و گفت: «ستایش مخصوص خدایی است که رویم را سفید و چشمانم را به شهادت فرزندم در رکاب امام علیه السلام روشن کرد ... گواهی می‌دهم که یهود و نصاری و مجوس در کلیسا و آتش خانه‌ های خود از شما بهترند.»سپس سر وهب را به سوی سپاه یزید انداخت که به یکی از سپاهیان یزید برخورد کرد و وی را به هلاکت رساند. خوارزمی گوید: غلام شمر به فرمان او، مادر وهب را به شهادت رساند. ✨🕊🌹🌹🕊✨👇👇 ‌https://eitaa.com/bashohadatashahadattt 🌹🍃🌹🍃
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴تصاویر هوایی فوق زیبا از حال و هوای امروز همزمان با روز عاشورای حسینی در عراق
2.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻تفاوت نگاهِ یک انسان حکیم با نگاه انسان‌های عادی به واقعه این است!
2.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻تفاوت نگاهِ یک انسان حکیم با نگاه انسان‌های عادی به واقعه این است!
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ دلاور در عصر غیبت، سربازان آل‌الله ◾️ یاد انگشتر تو شد داغ ما ◾️ یاد انگشتری شه ◾️ برادر بودی با رهبرم قاسم ◽️ امیر سربازای حرم قاسم 🖤 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 🇮🇷
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کاروان امام حسین علیه السلام ❇️ چرا طرماح بن عدی، بین شهدای كربلا نبود ؟ ❇️ نکند شب و روز ما بگذرد و یاد امام زمانمان نباشیم 🎤 حجت الاسلام عالی تانیایی گره از کار بشر وا نشود
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم واسه خادم کوچولوهای مشایه اربعین تنگ شده💔 فقط آخر کلیپ دیدن داره 🤭در طریق العلما چندکودک بودند که می اومدند سلام می کردندو دست میدادند💚 زکودکی خادم این تبار محترمم اللهم الرزقنا https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
°•🌿🌸 استاد رائفی‌ پور میگفت: تو کربلا یه‌ تربت‌ دادن‌ به‌ من دعای‌ تربت‌ رو خوندم‌ بار اولم‌ بود به‌ یک‌ جمله‌ رسیدم‌ نابود شدم! این‌ بود: قسم‌ به این‌ خاک‌ که‌، معصومی‌ در آن‌ حل‌ شده‌ است ..😭😭 https://eitaa.com/bashohadatashahadattt °•🌿🌸
💠 خواب سید محمد فرزند شهید مدافع حرم قصد داشتم برای به کربلا برم. پیاده روی نجف تا ، به نیابت از شهیدم و همه شهدا... همه بهم میگفتن سید محمدو تنها نذار و نرو؛ اون بچه تو این موقعیت به حضورت نیاز داره ولی با اطمینان میگفتم: سید محمد مشکلی نداره، اونو می سپرم به باباش. حتما باباش مراقبش هست که این سفرو برام جور کرده. دلم پر میزد برای رفتن سید محمدو گذاشتم پیش مامانم و رفتم. مامانم باجون ودل مراقبش بود یه شب که همه خواب بودن، مامانم با صدای بلند خنده های سید محمد از خواب بیدار میشه. میبینه که اون بلند بلند و از ته دل میخنده. بعد چند لحظه بیدار میشه و میگه: «مادر جون، باباجونم اومد پیشم. بالا بود، پیش سقف. کلی باهام بازی کرد. برام غذا آورد. بهم گفت:سیدمحمد از چیزی نترس من همیشه پیشتم https://eitaa.com/bashohadatashahadattt شهید مدافع حرم🕊🌹
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 حسین، حسین میگیم میریم، 🕌 شهید، شهید میکیم، میریم، 🌷 رجزخوانی حاجی بخشی در جمع رزمنده ها 💠 روزی که امام خندید .... 🎥| فیلم شور حاج بخشی؛ پیر دلاور جبهه ها 🔹 روزی رزمنده ها خدمت امام رفته بودند، و در جمع آنها حاجی بخشی نیز حضور داشت. توی حسینیه جماران مملو از جمعیت بود، امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار می‌دادند و امام هم دستش را برای رزمنده ها تکان می‌داد. ◇ ایشان روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هایشان را شروع کنن، حاجی بخشی از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن: ◇ ماشاالله ...حزب الله بسیجیها ...حزب الله سپاهیا ...حزب الله ارتشی ها ...حزب الله ◇ .... و همه حسینیه به وجد آمده و امام عزیز هم از آن بالا به جمعیت نگاه میکرد. ◇ حاجی گفت: کجا میرید ... همه گفتند: کربلا حاجی گفت: باکی میرید ...همه گفتند: روح_الله حاجی گفت: ما را هم ببرید همه یکصدا گفتند ... جا نداریم..😂 ◇ اینجا بود امام بزرگوار شروع کردند خندیدن، و حاجی بخشی هم رو به امام در حالیکه دست به محاسن سفیدش می کشید. گفت: آقاجان: ببینید، این جوونها من پیرمرد رو اذیت می کنند.😊 🌱 در این ایام ؛ یاد رزمندگان گشاینده راه کربلا را گرامی داشته و برای روح مرحوم حاجی بخشی طلب علو و آمرزش داریم •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها در دهه۶۰ 📌 https://eitaa.com/bashohadatashahadattt