eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
-شهادت‌آمدنی‌نیست.. رسیدنی‌است؛ بایدآنقدر‌بدوی‌تا‌به‌آن‌برسی..🕊ا ♥️ •.
رضا بی­‌نهایت صبور بود، وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­رفت سمت در، چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد، او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم، روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا داد زدن بلد نبود. 🌹🍃🌹🍃
شهدای غزه به بیش از ۳۲۰۰ نفر رسید وزارت بهداشت فلسطین: 🔹تعداد شهدای غزه به بیش از ۳۲۰۰ نفر رسیده است.  تعداد زخمی‌ها نیز از ۱۱ هزار نفر فراتر رفته است. 🔹کودکان و زنان بیشترین قربانی وحشی‌گری رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان به شمار می‌روند.
نماهنگ لالایینماهنگ لالایی_۲۰۲۳_۱۰_۱۸_۱۳_۰۳_۱۵_۶۳۱.mp3
زمان: حجم: 3.85M
دیگه‌دنیابدون‌ِتۆ‌به‌من‌نمی‌سازه هنوز میبینمت چشات بازه....!(:💔 کربلایی‌امیر طلا_جوران🎙 مداحی‌سوزناک🎙 باحال‌مناسب‌گوش‌کنید
⚫️ عذرپذیر بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم چون هدهد به نزد سلیمان باز گشت، عذر خویش را بیان کرد و از قوم سبأ خبر آورد. سلیمان گفت: باید ببینم این عذر که آوردی راست است یا دروغ؛ اگر دروغ باشد، تو را به سختی عذاب می کنم! جبرئیل امین از طرف خدا آمد و گفت: ای سلیمان! مرغک ضعیف را تهدید می کنی! ای سلیمان! چرا از مرغی ضعیف، به عذری ضعیف بسنده نمی کنی و او را تهدید می نمایی؟ چرا از ما نمی آموزی که با بندگان خود، چگونه معامله می کنیم. وقتی کافری در امواج متلاطم دریا، در درون کشتی گرفتار می گردد، از ترس غرق شدن، بت را می اندازد و به زبان عذر، دروغ می گوید. چون وی از دریا بیرون رفت و از غرق شدن خلاصی یافت، بار دیگر بت را می پرستد و به کفر خویش باز می گردد. من به دروغ وی توجه نمی کنم و آن عذر دروغ وی را می پذیرم و از غرق شدن نجاتش می دهم. داستان های کشف الاسرار، ص409
🍃 🏴🍃 🏴 🏴برافراشتن پرچم‌های سیاه از خراسان، در روایات آخرالزمانی بسیار نقل شده‌است. 🏴 آیا تعویض پرچم حرم رضوی و اهتزار پرچم سیاه نویدی بر همان قیام نهایی برای فتح قدس است؟ 🌷رهبری فرمودند: 🌷"این حرکتی که در فلسطین آغاز شده است به پیش خواهد رفت و منجر به پیروزی کامل فلسطینی‌ها خواهد شد." 🌷 الله و فتح قریب و بشر المومنین https://eitaa.com/bashohadatashahadattt 🌷 🍃🏴🍃
تشکر رژیم کودک کش اسرائیل از سلبریتی هایی که مرضیه برومند را هوو کردند و طرف رژیم صهیونیستی ایستادند
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهارشنبه های امام رضایی به نیت تمامی شهدای گرانقدر 📲 آرزو شده مشهد هم...😔😭😭
شهداء دعا داشتند؛ ادعا نداشتند نیایش داشتند؛ نمایش نداشتند حیا داشتند؛ ریا نداشتند رسم داشتند؛ اسم نداشتند  
💠خاطره_ای_ازمحمدرضا نگهبان بنیاد یک شب از صدای ناله محمد رضا بلند میشه و می بینه  اون در حالی که خوابه داره زیارت عاشورا می‌خونه و وقتی به نام امام حسین (ع) میرسه رو به قبله دست بر سینه سلام میده و گریه میکنه  در حالی که در خواب بود. نگهبان به مادرش گفته بود: صداش کردم و گفت : داشتم امام حسین (ع) را ملاقات می‌کردم چرا بیدارم کردی؟ مادر در بیان بهترین خاطره‌ای که از محمد رضا به یاد دارید، ادامه داد: یک روز اسم گردانشان برای مشهد در آمده بود و به مشهد رفته بودند. در راه  بازگشت، به اصفهان رسیده بودند و فرمانده از ماشین پیاده اش می کند و به او می گوید  برو  روسری و عطری که برای مادرت گرفتی بهش بده و فردا بیا جبهه ، اونم بلند گریه می‌کنه که من نمی‌خوام برم خانه، اون سوارش نمیکنه محمد رضا به فرمانده میگه درسته احترامتون واجبه ولی روز قیامت جلوات  را می‌گیرم که من را به جبهه نمی‌بری، نه من عزیز تر از شهدای کربلا هستم و نه مادرم عزیزتر از زینب که دوری‌ام را نتواند تحمل کند. فرمانده برمی‌گردد و پیشانی محمد را می‌بوسد و می گوبد قربان عشقت برم عزیزم، بیا و روز قیامت جلوی مرا نگیر. حاج فاطمه اشک می‌ریخت و گفت: در یکی از عملیات ها یکی از فرمانده‌هان فامیل به فرمانده گردان محمد رضا میگه: اگه میشه  محمد رضا را برش گردون چون مادرش تنهاست و این عملیات  براش خطر داره. فرمانده گردان هم به محمد رضا میگه، عباسی یا برو یا باید عقب جبهه باشی . که محمد به فرمانده میگه می‌دونم حمله است، من به مادرم گفتم من براش پسر نمی‌شم، تازه مگه خدای جلو و عقب خط جبهه فرق داره اون باید من را محافظت کنه. فرمانده گردان با شنیدن حرفاش: کف دو تا پایش را می بوسه و کفش هایش را به پاش می‌کنه، یکی از فرمانده‌های دیگه قمقمه محمد رضا را می‌بنده و بهش میگه عباسی روز قیامت از آب قمقمه ات  یک کمی هم به ما بده. بعد از حمله می‌بینند محمد رضا سالم داره میاد و میگه دیدید خدای همه یکی است و همه گردان  به گریه می‌افتند. چند روز بعدش وقتی برای امتحان از جبهه به روستا برگشت و  بعد از برگزاری امتحانات دوباره عازم جبهه شد ، در زمین  ام الفجر خمپاره می‌خوره جلوی پاش و در تاریخ ۱۳۶۶/۶/۲۳ به می رسد. هم رزمانش گفتند: آخرین صدایی که ازش شنیدیم یا زهرا و پدر به دادم برس بود. حاج خانم پسرش مثل علی اکبر موقع شهادت پدر را صدا زد در حالی که پدر ش ۶ سال قبل این مسیر را طی کرده بود. دیگه گریه امانش نداد و همه به گریه افتادیم. حاجیه فاطمه هدایت در پایان  به جمله ای به یاد ماندنی از فرزندش اشاره کرد و گفت: همیشه بهم می‌گفت مامان خواهرانم را جوری تربیت کن که زینب وار باشند و در شهادت من گریه نکن چون نه من عزیز تر از شهدای کربلا هستم و نه تو عزیز تر از زینب. 🥀قسمتی از متن ((اما تو ای برادرم : مواظب باش که شیطان تو را فریب ندهد و دنبال یک مشت بچه هایی که می‌خواهند تو را به گمراهی بکشانند نرو، سعی کن که کوشا باشی و اما شما خواهرانم: اگر خواسته باشید یک انسان الهی باشید باید حجابتان را حفظ  کنید زیرا حجاب است که به انسان انسانیت می بخشد و زینب وار زندگی کنید.)) ✨❤🌹