eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌿زندگینامه شهید مدافع حرم عباس آسیمه 🌷شهید عباس آسیمه در سال  1368 به دنیا آمد. مثل همه کودکان به تحصیل علم همت گماشت و بعد از اخذ مدرک دیپلم در بخش هوا و فضای  سپاه مشغول خدمت شد. ایشان فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد قزوین بودند. خیلی به هیئت و حضور در مساجد و ذکر اهل بیت(ع) علاقه داشت. او همیشه با وضو و مراقب رفتارش با دیگران به خصوص نا محرمان بود. آسمیه در جوانی به استخدام  سپاه پاسداران  درآمد. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شد. به علوم اسلامی علاقه مند بود. لذا به مطالعه کتاب های حوزه روی آورد. در دی ماه سال 1394 داوطلبانه برای حراست از حرم آل الله به سوریه رفت و در روز بیست و یکم دی ماه سال 1394 در سن 26 سالگی به فیض شهادت نائل آمدند . پیکر پاکش بعد از گذشت ۷سال به میهن برگشت. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━ @bashohadatashahadattt 🌹🕊💫🌹🕊💫🌹
شهید مدافع حرم عباس آسیمه🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۴/۱۰ محل ولادت: کرج تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱ محل شهادت: خان طومان وضعیت تاهل: مجرد مزار: گلستان شهدای امامزاده محمد(ص) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ @bashohadatashahadattt 🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋روایتی مادرانه از شهید عباس آسمیه/شهیدی که هفته ای یک خواستگار داشت! [🕊🌺🌙] ♡♡زینب(س) با چشمانی اشک بار نگاهی به عباسش می اندازد و وداع می کند با برادرنه خویش «عباس جان کاش نمی رفتی. بعد از تو چه کسی از حریم من دفاع کند». عباس(ع) لبخندی زد و گفت: «در زمانی نه چندان دور عباس هایی خواهند آمد و در دفاع از حریم زینبم از جان خویش خواهند گذشت». و حال آن زمان است… عباس هایی از جای جای جهان برخواستند تا بار دیگر دشمن بر حریم پاک و ملکوتی اهل بیت نتازند.♡♡ و این قصه عباسی از ایران زمین است. داستان عباس آسمیه آن هم به روایت یک مادر… مادری که از فرزندش گذشت تا لبخند رضایت بی بی دو عالم را داشته باشد. این گفتگویی صمیمانه با مادر شهید مدافع حرم «عباس آسمیه» است. 🔹️لطفا خود را معرفی کنید. فریدونی هستم مادر شهید مدافع حرم عباس آسمیه. دو پسر داشتم که عباس فرزند دوم من متولد۱۳۶۸. ۲۶ ساله از نخبگان برتر رشته‌ی هوا و فضا شهرستان فردیس در استان البرز بود که از دانشگاه آزاد اسلامی قزوین فارغ التحصیل شد. 🔹️از خصوصیات اخلاقی فرزند شهیدتان برای ما بگویید. عباس خیلی اهل هیئت و مسجد بود و از هر فرصتی برای حضور در مجالس اهل بیت استفاده می کرد. او می گفت زنده بودن من ماه محرم و صفر است. بیشتر اوقات صبح ها به یاد امام حسین(ع) روضه می خواند و بر سینه می زد به گونه ای که به او می گفتم عباس جان قلبت پاره می شود اینقدر بر سینه میزنی. در جواب لبخند می زد و می گفت آن کس که برای او سینه می زنم خودش محافظ من خواهد بود. عباس چندان موافق محیط دانشگاه نبود و گاهی می گفت اشتباه کردم که وارد دانشگاه شدم باید به حوزه علمیه می رفتم. این اواخر هم کتب عربی و حوزه را گرفته بود. همیشه با وضو و مراقب رفتارش با دیگران به خصوص نامحرمان بود. هیچ گاه از او اخمی ندیدم. بسیار با اخلاق و با تقوا بود. هر چه از او بگویم کم گفته ام. در امور مختلف دینی، فقهی، سیاست و مسائل دیگر بسیار مطلع بود چرا که با مطالعه بسیار خود تلاش می کرد معلومات خود را بالا ببرد. آرام و خاموش کارهایش را می کرد و هیچ گاه خودرا مطرح نمی کرد. اخلاق و رفتارش همیشه زبانزد خاص و عام بود. بعد از شهادتش خانواده ای به خانه ما آمدند و با گریه گفتند مدتهاست این شهید بزرگوار با کمک های مادی و معنوی خود از آنها حمایت می کند. 🔹️به ازدواج فکر کرده بود؟ اخلاقش بسیار شایسته بود و فرمانده اش می گفت عباس هفته ای یک خواستگار داشت! گویی همه خواهان آن بودند که با عباس فامیل شوند و همیشه به او می گفتند اگر می خواهی ازدواج کنی ما گزینه مناسب داریم. با این حال در ایام اربعین با خانواده ای از شیراز آشنا شدیم و دو خانواده نیز گفتگوهایی با هم داشتند. عباس زمانی که با این خانم صحبت کرده بود به وی از تصمیمش برای رفتن به سوریه خبر داده بود و گفته بود در صورتی که سالم از این ماموریت بازگشتم برای رسمی شدن این ارتباط قدم جلو خواهم گذاشت. اما گویی خداوند برای عباس من جور دیگری رقم زده بود… ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─❣ 🔹️از کار و ماموریتش برای ما بگویید؟ ۲ سال بود که وارد سپاه شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت مادر جان غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم خودش برای بردن من خواهد آمد. به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز روزه قضا برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود. 🔹️چگونه راضی شدید تا به سوریه برود؟ عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک ماموریت ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و رفتنش را نبینم. آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد. او به من گفت مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم شهید خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام. پس بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد علی اکبر امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا دشمن به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان ایران است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا امنیت در کشور ما همچنان ادامه یاید. 🔹️شب آخر؟ آن شب سخت دلتنگش بودم. وقتی نیمه شب از خواب بلند شدم متوجه چراغ روشن اطاقش شدم. دلم به من می گفت عباس دارد وصیت نامه می نویسد. طاقت نیاوردم جلو بروم و خلوتش را به هم بزنم. 🔆🌷 @bashohadatashahadattt ✨ادامه👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️🔴🔸️🔵🔸️🔴🔸️ عباس تواضع و مهربانی عجیبی داشت. در محل کارش، هوافضای سپاه، مسئول ارزشیابی شایستگی پاسدارها بود. با کلی سرباز سر و کار داشت، اما همیشه در برخورد با زیردستانش یک دست روی سینه داشت و با تواضع و مهربانی برخورد می‌کرد. آقای ابوالفضل محمدی یکی از سربازان برادرم بعد از شهادتش مصاحبه و از حسن اخلاق شهید تعریف کرده است. حتی مادرم به او می‌گفت: عباس جان تو چرا این قدر دست به سینه‌ای. عباس هم پاسخ می‌داد: نوکر امام حسین(ع) باید دست به سینه باشد. اعتقاد داشت اگر می‌خواهیم اسلام را تبلیغ کنیم باید از راه قلب‌ها وارد شویم. اخلاق به خصوصی هم داشت. مثلاً برای یک خانم چادری و یک خانم بدحجاب به یک اندازه ارزش قائل بود، چرا که می‌گفت میزان سنجش آدم‌ها ما نیستیم. کسی چه می‌داند که در قلب مردم چه می‌گذرد. راوی: برادر شهید 🔸️🔴🔸️🔵🔸️🔴: @bashohadatashahadattt خیلی تلاش کرد که اعزامش کنند. برادرم یک دوره‌ای با شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده و شهید سجاد عفتی  جلساتی داشت. از این دو شهید بزرگوار خیلی تأثیر گرفته بود. از سال 1393 تصمیم جدی گرفت که مدافع حرم شود. حتی می‌توانم بگویم که عاشق رفتن شده بود. می‌گفت باید دشمن را در همان جایی که سر بلند کرده خفه کنیم. منتهی محل کارش به او اجازه اعزام نمی‌دادند. به سال 1394 که رسیدیم دیگر تاب ماندن نداشت. اردیبهشت همان سال تقاضای استعفا داده بود که نپذیرفته بودند. از تیر ماه هم که دنبال نامه عدم‌ نیاز بود. فرماندهانش می‌گفتند خیلی وقت‌ ها عباس پشت در اتاق جلسات ‌شان می‌ایستاده تا بلکه نامه عدم‌نیازش را امضا کنند که موافقت نمی‌کردند. برادرم اواخر آبان 1394 در مراسم پیاده‌روی اربعین شرکت کرد. کلاً در امر زیارت خیلی پر روزی بود. سالی چهار، پنج بار مشهد می‌رفت و یک یا دو بار هم به کربلا مشرف می‌شد. اگر یک سال به کربلا نمی‌رفت انگار چیزی گم کرده باشد، تمام سال پکر بود. به هر حال وقتی از پیاده‌روی اربعین 1394 برگشت، پدرمان پرسید آن جا دعا کردی که خدا یک دختر خوب نصیبت کند. عباس هم با لبخند گفت از هر دو ارباب شهادتم را طلب کردم. کمی بعد دعایش در کربلا مستجاب شد و فرمانده‌اش نامه عدم ‌نیازش را امضا کرد و توانست مجوز اعزام بگیرد. از قبل آموزش‌های لازم را گذرانده بود. از طرفی خودش هم ورزش می‌کرد. با ما باستانی کار می‌کرد. در تکواندو و دوی سرعت هم که قهرمانی داشت. والیبالیست خوبی هم بود. بعدها فهمیدم که در آموزش‌هایش دوره‌های دراگانت(قناسه جدید) و توپ23 را تخصصی گذرانده است. . راوی: برادر شهید 🔸️🔴🔸️🔵🔸️🔴🔸️  ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─      15 دی ماه 1394 از خانه رفت و 16 دی به سوریه پرواز کرده بودند. تنها پنج روز بعد طبق پیش ‌بینی‌هایش در روز 21 دی ماه به شهادت رسید. عباس قبل از اعزامش گفته بود که من بروم خیلی زود شهید می‌شوم. مادرم که این حرف را شنید به او گفت چرا شهید شوی. برو به جنگ و برگرد. اما عباس گفت در سوریه چیزی جز شهادت در انتظارش نیست. یادم است شب چهارم دی ماه با هم خلوت کردیم. خیلی از حرف‌هایش را با من در میان می‌ گذاشت. غیر از برادری مثل دو تا دوست بودیم. آن شب به من گفت: تمام شد. گفتم چی تمام شد؟ گفت شهادت نزدیک است. آرام ضربه‌ای به شانه‌اش زدم و گفتم اول رضایت پدر و مادرت را بگیر بعد. گفت قانونی هم که حساب کنیم از 22 سالگی دیگر کسب اجازه والدین مطرح نیست. فهمیدم که تصمیمش جدی است. چند روز بعد رفت و پنج روز بعد از اعزامش در خان ‌طومان به همراه شهدایی مثل عباس آبیاری، میثم نظری، مهدی حیدری، مصطفی چگینی، مجید قربان خانی، محمد آژند و. . . به شهادت رسیدند. مقاومت آن ها باعث شده بود تا خیلی از نیروها اسیر یا کشته نشوند. برادرم جزو 15 نفری بود که روی یک تپه مقاومت می‌کردند و از میان آن ها 13 نفر شهید و دو نفر مجروح شدند. راوی: برادر شهید 🔸️🔴🔸️🔵🔸️🔴🔸️ عباسم با گذراندن دوره‌های تخصصی و به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرمین ائمه معصومین(ع) راهی سوریه شد و پس از حضور در مناطق تحت کنترل گروه تروریستی داعش، در تاریخ ۲۱ دی ماه 1394 در نبرد با تروریست های تکفیری در استان حلب در شمال سوریه به دست عوامل این گروه تکفیری-صهیونیستی به مقام والای شهادت رسید. یکی از دوستانش برای ما تعریف می کرد که در سوریه سختی زیاد کشیدیم و چند روزی بود که به جز چند خرما چیزی برای خوردن نبود اما عباس همیشه لبخند می زد و می گفت زیاد فکرش را نکنید درست می شود. دوستانش می گفتند عباس و ۳ نفر دیگر بالای تپه ای رفته بودند و شجاعانه می جنگیدند تا از کشته شدن افراد بیشتر جلوگیری کنند. او از قلب و پهلو تیر خورد و در نهایت به آرزوی دیرینه اش رسید و جام شهادت را از دست مولای بی کفن نوشید. راوی: مادر شهید 🌼🍃🌷🌼🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم عباس آسیمه🕊 [🕊🌿🌻] این حقیر در ایام اربعین سید سالار شهیدان در مقابل حرم حضرت ارباب(ع)، از خداوند خواسته و امام حسین(ع) را به عنوان واسطه قرار دادم تا این جهاد و پیکار نصیبم گشته و روزی این بنده سراپا تقصیر گردد. اگر عزم رفتن به سوریه کردم و از خداوند خواستار این موضوع گشتم به این دلیل بود که نمی توانستم نسبت به مظلومیت مردم سوریه، در خطر بودن حرم آل الله که اگر فداکاری آن ها نبود چیزی از اسلام باقی نمانده بود و تلاش تکفیری ها در جهت مخدوش ساختن چهره ی اسلام در عالم و البته ندای رهبر فرزانه انقلاب که فرمودند سوریه نباید سقوط کند، که اگر در این مقطع زمانی و مکانی در مقابل شان ایستادگی نکنیم باید در مرزهای خودمان شاهد آغاز درگیری ها بودیم. به برکت انقلاب اسلامی و خون پاک شهیدان این راه امروز جمهوری اسلامی به حدی از توان نظامی و دفاعی رسیده که نه تنها هیچ قدرتی توان دست درازی به خاک پاک آن را ندارند بلکه آماده ی دفاع و یاری مظلومین عالم نیز هست. همان طور که قرآن کریم می فرماید برای احیای حق و مبارزه با ظلم تک تک قیام کنید حتی اگر در این راه تنها بودید چرا که خداوند یار و یاور مظلومین است. مادرجان عاشقانه ترین لحظاتم را با تو گذرانده ام بعد از خدا تو را بسیار بسیار دوست دارم و از تو می خواهم آرامش خودت را حفظ کنی چرا که آرامش تو خانواده را مدیریت خواهد کرد پس هر زمان به یادم افتادی یاد حضرت زینب(س) باش و از او صبر بخواه. خانواده عزیز و مهربانم ، تمامی عاشقان مکتب اهل بیت ، هم سن و سالان ، همکاران خوبم و دوستان عزیزم را به خواندن زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام سفارش می کنم و  لحظه ای از آن غافل نباشید .   ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ : @bashohadatashahadattt 🍃🌻🕊🍃🌻🕊
🚩قرائت زیارت عاشورا 🕯️به یاد "شهید عباس آسیمه" 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ @bashohadatashahadattt
AUD-20220806-WA0119.mp3
زمان: حجم: 8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ___🌤🌺🌤_____ @bashohadatashahadattt
2.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواهی که شود زنده دلت در ره آن یار خواهی که رسی بر قدم دلبر و دلدار این ذکر بگو هر دم و غافل منشین تو تا زنده شود جان و دلي که شده بیمار "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃 🎥ذکری از علامه حسن‌زاده آملی برای زنده کردن‌ دل @bashohadatashahadattt
‍ ‍ ✍ ای از همرزم شهید قاسم غریب قاسم غریب در آخرین ماموریت خود به سوریه مداح اهل بیت ع استاد رو با خودش به سوریه برد تا اونجا مداحی کند ⚡️ و به ایشان گفت :اگه شدم برایم در ایران به طور رایگان مداحی کن ... که استاد سلحشور هم به قولش وفا کرد و در قم و بعد از شهادت برایش مداحی کرد .. تو را آرام بی‌ما هست.. لیکن مرا بی‌تو قراری نیست جایی... 21/4/1394 ت ش ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ @bashohadatashahadattt