10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_حس_خوب ارامش 💓🌷
کلیپ لری خش🌸
شهریار کریمی
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
4.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذکرهایی که باید بلد باشی...✨
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
💢 معمار میلیاردری که شهید مدافع حرم شد
✍ _حاج حبیب بدوی جزو کسانی بود که دنیا به صورت تمام عیار به او رو کرد و همه چیز داشت ولی او خیلی به دنیا میدان نداد.
⚡️ جنگ سوریه و جسارت به حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها که راه افتاد کار و زندگیاش را رها کرد و چسبید به جنگ و جبهه؛ درآمد قابل توجه و کسب و کار پر رونقی هم داشت، اما شهید حبیب بدوی خیلی ساده از همه دلخوشیهای دنیا دل کند و رفت تا به آرزویش یعنی شهادت برسد و در نهایت ۲۰ آبان ۱۳۹۶ در البوکمال سوریه به یاران شهیدش پیوست.
🗓 ۲۰ آبان #سالروز_شهادت
#شهید_حبیب_بدوی...🌷🕊
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
او به ما فهماند
اگر شهید باشی
شهید می شوی
حالا هی برای مال دنیا بزنیم
تو سر و کله هم...
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
🌹🍃🌹🍃
شهید حسین خرازی با لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد.
آنقدر اتوبوس تکان میخورد که کودک کُردی که همراه پدرش کنار او نشسته بود، دچار تهوع شد..
او کلاه زمستانیاش را زیر دهانِ کودک گرفت و کلاه کثیف شد.
پدر بچه خواست بچهاش را تنبیه کند اما حسین خرازی با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است میشوییم، پاک میشود. ☺️
مدتها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند و کاری از دستشان بر نمیآمد!
رئیس گروهِ دشمن که با نیروهایش به آنها نزدیک شده بود، ناگهان اسلحهاش را کنار گذاشت! سردار خرازی را در آغوش گرفت و بوسید و گفت: من پدرِ همان بچهام..
با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی.
حالا فهمیدم که شما دشمنِ ما نیستی 🤝
#شهید_حسین_خرازی
📖 حدیث خوبان، ص۲۵۴
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
🌹🍃🌹🍃
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خنده حلال😂
اگه بخاطر حجاب مسخرهات کردن
صبر کنی بهتره اما اگه صبرت تموم شد اینجوری جواب بده بدون ناراحتی🤣🤣🤣
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
4.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 سوی دیار عاشقان
🤷♀پایگاه بسیح پاریس😎
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
🍃شهیدی که آرزوی زیارت کربلا داشت
🥀 شهید «توکل زینی وند» فرزند محمد شریف هفتم شهریور سال ۱۳۵۰ در روستای گرز لنگر شهرستان دره شهر دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا سال دوم راهنمایی ادامه داد و در دوران دفاع مقدس از طریق بسیج دانش آموزی راهی جبهه های نبرد با دشمن متجاوز بعثی شد.
💢 این شهید نوجوان پس از رشادتهای فراوان سرانجام در بیست و پنجمین روز از مردادماه سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی چنگوله مهران از ناحیه سر و دست مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید.
🕌 مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای روستای ارمو شهرستان دره شهر قرار دارد.
🍃فرازی از وصیت نامه شهید:
🔹سرنوشت انسانها
💢انسان یک روز به دنیا می آید و روزی هم از دنیا می رود و تنها کردارها و اعمالش برجا خواهند ماند پس مرگ سرنوشت ما می باشد و چه بهتر که انسان در راه هدفش کشته شود. از مرگ نگران نباشید زیرا نزد خداوند متعال زنده هستم و روزی می گیرم فقط جسم من از میان شماها رفته برایم سیاه نپوشید.
🌷به امید زیارت نجف و کربلا و قدس شریف که آرزوی من و همه ماست.
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
شهید#توکل_زینی_وند🕊🌹
1.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نهج_البلاغه
📿وَ الشَّقِىُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ
🟤شقاوتمند و محروم از سعادت کسى است که فريب هوا و هوس، غرور خويش را بخورد.
✍بديهى است هر گاه کسى فريب ديگرى را بخورد، مورد ملامت است; امّا اگر فريب هوا و هوس هاى نفس خويش را بخورد، در خور سرزنش و ملامت شديدترى است! چرا که با دست خود، سرمايه هاى سعادت خويش را آتش زده است.
📘#خطبه_86
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
عهد بستهایم
با شهیدان که پرچم را
به مهدی (عج) برسانیم ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
#پرچم_ایران_امانت_شهداست 🇮🇷🌷
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
🌹🍃🌹🍃
گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت ...
مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ...
#شهید_احمد_علی_نیری
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄