🌷 #شهید #عبدالمهدی_مغفوری
اوائل زندگیمان بود و حاج مهدی بعضی از جلسههای کاری را توی خانه میگرفت. فکر میکردم پذیرایی از کسانی که در این جلسه شرکت میکنند سخته. به همین خاطر به مادرم گفتم بیاد برای کمک. همین که مهدی متوجه شد گفت: نه! برای این جلسه نه قراره خودت به زحمت بیوفتی نه دیگران، خودم همهی کارها رو انجام میدم.
🌹🍃🌹🍃
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊توصیههای شهید احمد کاظمی دربارهٔ هدف و نیت در کارها
#شهید_احمد_کاظمی🕊
🌹🍃🌹🍃
🔻حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟»
🔻گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه زننده سر کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتشو رد میکنم شورای انقلاب.»
🔻با اصرار ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم.»
🔻رفتیم در خانه و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم ها گفت و از حجاب همسرش، از خون شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن قدر زیبا حرف میزد که من هم متاثر شدم.
🔻ابراهیم همان جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر میشه افراد رو اصلاح کرد.
🔻یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می کنه.»
🌹🍃🌹🍃
●شهدا مسافران
جنت رضوان هستنند
که بال ملائک فرش قدوم
آن هاست که ملائک
عالم قدس بدان تبرک می جویند
ولی زمینیان
از مقام آنان بی خبر اند...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سید_ابراهیم
#شهید_مهدی_صابری
🌹🍃🌹🍃
🔸جاےشهید احمدےروشن خالے ڪه:
🔶به مادرش گفتن:مادر ناراحت نیستی بچتو شهید کردن؟
مادرش دستش را گذاشت روی شانه نوه اش و گفت:خب یک مصطفای دیگر تربیت میکنم
#شهیدمصطفےاحمدےروشن
#سالروزشهادت
#یادش_باصلوات
🌹🍃🌹🍃
1.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ی_حس_خوب ارامش💚😍
هنرنمایی استاد علیرضا_افتخاری
تو نسیم خوش نفسی •• من کویر خار و خسم
گر به فریادم نرسی •• همچو مرغی در قفسم
آدینه تون بخیر وخوشی دوستان💐
1.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 اهمیت #نماز_اول_وقت در هنگام مرگ
🎙 حجت الاسلام #حسینی_قمی
.
مادر دانشآموز #شهید_سبحان_علیزاده میگفت: سبحان مدرسه داشت، کلی اصرار کرد باید اجازهم رو از معلممون بگیری تا بریم کرمان، سالگرد حاج قاسم. گفتم مامان، وقت امتحاناته نباید غیبت کنی. کلی گریه کرد، آخرش اجازهش رو گرفتیم و رفت.
پدر سبحان میگفت: سبحان همش باما بود که داداشش گم شد، من و مادرش رفتیم دنبال داداشش، سبحان با دوتا خالهش رفتن جلوتر که انفجار رخ داد، سبحان و خالههاش به شهادت رسیدند.
مادربزرگ سبحان میگفت: سبحان قبل رفتن به مزار حاج قاسم گفت: "مامان یه ناهار مشتی درست کن برگشتم بخورم، نوشابه هم داشته باشه، فرداهم تعطیلیم شبم خونتون پیش خودت میخوابم."
رفت دیگه ندیدمش😭
روستای بابتنگل زرند کرمان
برگرفته از کتاب شهیدنوید📒
✍ همسرشهید:
قلبم از همیشه تندتر میزد. خودم را توی آغوش صاحب حرم میدیدم. تکیه داده بودیم به یکی از ستونهای سنگی شبستان امامخمینی، تو انگار که بخواهی حرف مهمی بزنی کمرت را راست کردی و چهارزانو نشستی🥲. با انگشتهایت شکل یک قلب را روی سنگ مرمر کشیدی و گفتی: «ببین خانمم، امام صادق گفته: القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله؛ یعنی دل حرم خداست پس در حرم خدا غیر خدا را ساکن نکن. ما ولی همهجور محبتی رو میذاریم توی این قلب و یه گوشه هم محبت خدا رو میذاریم🥰. زن و شوهر باید خیلی همدیگه رو دوست داشته باشن؛ ولی باید حواسمون باشه هر محبتی که توی قلبمون هست برای خدا باشه، اصل محبت خداست، همهچی تحتالشعاع اون محبت اصلیه♥️!»
#شهیدنویدصفری...🌷🕊
#شادیروحشهداصلوات
✍_ رفتم پیش ابراهیم؛ هنوز متوجه حضور من نشده بود. با تعجب دیدم هر چند لحظه، سوزنی را به پشت پلکـش می زند!.
گفتم: «چیکار میکنی داش ابـرام؟!» تا متوجه من شد، از جـا پرید و گفت: «هیچـی! چیزی نیـست!»
گفتم: «بایـد بگـی!» مکـثی کـرد و آهستـه گفت: «سـزای چشمی که به نامحـرم بیفته همینه..!»
🔹 حتـی بـرای صحبت با بستگان نامحـرم
سـرش را بـالا نمی گـرفت.
📚 سلام بر ابراهیـم / نشر شهید هـادی
#شهید_ابراهیم_هادی...🌷🕊
#از_شهدا_بیاموزیم
💚
220.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تظاهرات در حمایت از یمن و فلسطین مقابل کاخ سفید در واشنگتن