eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.7هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
به اين طرف و آن طرف ننگــريد. فقط نگاه ڪنيد به نائــب امـــام زمانتــان تا فــريب نخـــوريد. در گــرداب غيبــت‌ها و تهمــت‌ها نيفتيد. خدا گــواه است ڪه اين بدگويي‌ها ايمــان را مي‌خـورد و انســان را از روحــانيت اخــراج می‌ڪند. لذت مناجات با خدا را از بيـن می‌بــرد. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✌️🏻🇮🇷 دو ثمره مهم انقلاب اسلامی به روایت استاد شهریار زرشناس ✖️این اصلا شوخی نیست! چیزی که بسیاری از کشورها نتونستن به دست بیارن! اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
مذهبی ها عاشقترند ... وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم....از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من درآشپزخانه کار می کرد..ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. میگفت لباسهای کثیفم خیلی سنگین است؛ نمی توانی چنگ بزنی. گاهی فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش. شهید🕊🌹 https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
«من شهید هستم؛ چرا با من این‌گونه برخورد کرده‌اید؟». در سال 1371 بر اثر سانحه انفجار شناور در شمال خلیج فارس در هنگام گشت و حراست از آب‌های جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید. پیکر او داخل آب افتاد و مفقود شد. بعد از گذشت 20 روز پیکر او که بخشی از آن به‌خاطر آب شور و گرمای تابستان متلاشی شده بود، به ساحل روستای «امام‌زاده عبدالله» معروف به روستای «شاه عبدالله» رسید. به‌دلیل متلاشی شدن صورت و بخشی از پیکر هویت این شهید قابل شناسایی نبود. اهالی محل بعد از اعلام گزارش ناشناس بودن پیکر او به پاسگاه محل، پیکرش را با حکم دادستانی به خاک سپردند. ● محلی که پیکر مطهر این شهید در آن به خاک سپرده شده بود، بخش حاشیه‌ای و خارج از محدوده قبرستان بود. بعد از گذشت سالیانی توسط شورای روستا مصوب شد برای طرح توسعه حرم امام‌زاده عبدالله نزدیک قبرستان پارکینگی احداث شود. به همین منظور محوطه قبرستان محدود و مزار این شهید والامقام که به‌صورت ناشناس به خاک سپرده شده بود؛ در محوطه پارکینگ قرار گرفت. آن محل آسفالت و محل توقف ماشین‌های افرادی شد که برای زیارت به امام‌زاده عبدالله می‌آمدند. ● بعد از مدتی چند تن از اهالی روستا که هیچ اطلاعاتی از فرد تدفین شده در این محل نداشتند، او را در خواب رؤیت می‌کنند که به آنها اعلام می‌کند: «من شهید هستم؛ چرا با من این‌گونه برخورد کرده‌اید؟ و مزارم محل پارک ماشین‌ها شده است». ● محوطه مزار او را از پارکینگ جدا کرده برای او سنگ قبر قرار دادند. https://eitaa.com/bashohadatashahadattt ●➼‌┅═❧═┅┅───
همسرش‌میگفت‌: وقتایی ڪه ناراحت‌بودم‌با‌اینڪہ‌ سرش‌دادمی زدم‌می گفت‌ -جان‌دل‌هادی ....؟ چند‌هفته بیشتر‌از‌شهادتش‌نگذشتہ‌بود یه‌شب‌که خیلی‌دلم‌گرفتہ‌بود‌ قلم‌و‌ڪاغذ‌برداشتم‌شرو؏‌ڪردم‌ به‌نوشتن...از‌دل‌تنگم‌گفتم... از‌عذاب‌نبودنش‌براش‌نوشتم‌،هادی... فقط‌یه‌بار.... فقط‌یه‌باردیگہ‌بگو‌جان‌دل‌هادے....💔 نامہ‌رو‌تازدم‌وگذاشتم‌رومیز‌خوابیدم‌.... بعد‌شهادتش‌بهترین‌خوابی بودڪ ِمیشد ازش‌ببینم...دیدمش...صداش‌ڪردم‌... بهترین‌جوابے‌ڪ ِ‌میشد‌ازش‌بشنوم... -جان‌دل‌هادی ...؟ چیه‌فاطمه ؟ چرا‌اینقدر‌بی تابی می ڪنی...؟🙂♥️ توجات‌پیش‌خودمه شفاعت‌شده‌ای ... https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
به هرکی رسیدین درد دل نکنین شاید فکر کنین دارین خودتونو خالی می‌کنین ولی در اصل دارین اون طرف رو پُر می‌کنین تا بتونه هروقت خواست با حرفای خودتون بهتون زخم بزنه و به طرفتون شلیک کنه :))) https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕🇮🇷 یک عهد عاشقانه برای ایران گفت‌و‌گو با همسر شهید حاج صادق https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے ♥️🌿' 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•
🖤🌱 ܢܚ݅ܣࡅ࡙ܥ‌‌ߊ‌ࡍ߭ ߊ‌ܝ̇‌ ࡅ߭ܦ̇ܚࡍ ߊ‌ܦ̇ࡅ߳ߊ‌ܥ‌‌ࡅ߭ܥ‌‌ ࡅ߳ߊ ܩߊ ߊ‌ܝ̇‌ ࡅ߭ܦ̇ܚࡍ ࡅ߭ࡅ࡙ܦ̇ࡅ߳ࡅ࡙ܩ، ܦ̈ߊ‌ܩࡅ߳ߺߺܙ ܝ‌ߊ‌ܢܚࡅ߳ߺߺܙ ܭܝ‌ܥ‌‌ࡅ߭ܥ‌‌ ࡅ߳ߊ ܩߊ ܧߊ‌ܩࡅ߳ߺߺܙ ܟܿܩܢ ࡅ߭ܭࡅ߭ࡅ࡙ܩ، ܢ̣ܘ ܟܿߊ‌ܭ ߊ‌ܦ̇ࡅ߳ߊ‌ܥ‌‌ࡅ߭ܥ‌‌ ࡅ߳ߊ ܩߊ ܢ̣ܘ ܟܿߊ‌ܭ ࡅ߭ࡅ࡙ܦ̇ࡅ߳ࡅ࡙ܩܢ °