1.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام عـــیـد مـبـعـــث مبارک ...🌸🎉🎉🎉
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رهبر معظم انقلاب:
اگر نابسامانی و ناکارآمدی وجود دارد ما باید آن را با انتخاب درست و انتخاب خود جبران کنیم، نه با عدم انتخاب.
#انتخابات
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت تکاندهنده حاج قاسم سلیمانی از روزی که امام خمینی احساس کرد توسط ساواک ربوده شده
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨إقرَأْ بِاِسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَق…
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را، انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
💐عید مبعث پیامبر مهربانی،
حضرت محمد مصطفی «ص»
بر شما خجسته باد!🌺💚🌸
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥یا رسولالله یا محمد💐💐
💥یا نبیالله یا محمد💐💐
💠یک روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی داخل اتاق شد. گفتم فرمانده چه خبر؟ کجا بودید که اینطور خاکی و گلی شدید؟
لبخند ملیحی زد و نشست. میدانستم از گفتن موضوع خودداری می کند.
چند روزی این ماجرا تکرار شد تا اینکه یک شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم می برد و چرت می زدم که یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمانم رد شد وسوسه شدم و سایه را تعقیب کردم تا بفهمم چه خبر است.
دنبالش رفتم دیدم حجت مشغول نظافت حیاط و سرویس های بهداشتی است.
خجالت کشیدم و دویدم سمتش، خواستم ادامه کار را به من بسپارد، گفتم شما فرماندهی این کارها وظیفه ماست که نیروی شما هستیم، جواب داد کاری که برای رضای خدا باشد جایگاه انسان را تغییر نمی دهد من این کار را دوست دارم، چون می دانستم بچه ها اجازه انجامش را نمی دهند قبل از نماز صبح و توی تاریکی انجام می دهم.
از خودم خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری...
#شهید حجت باقری
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
📌 فرمانده شهیدی که سرش متلاشی شد و سینه اش شکافت
🔷️ شب اول عملیات بدر را به خوبی پشت سر گذاشتیم. تا شب نیز پشت خاکریزی که آن سوی ساحل دجله بود مستقر بودیم.
◇ شب دوم عملیات، رضا نورمحمدی که فرمانده محور عملیاتی بود نیروها را در یک کانال به ارتفاع ۱۷۰ و عرض ۷۰ سانتیمتر مستقر کرد و منتظر صدور فرمان حمله بودیم.
◇ هوا خیلی سرد بود و بالاپوش بچهها کم. من و نورمحمدی هر دو زیر یک پتو استراحت میکردیم. دشمن که گویی متوجه ما شده بود به شدت کانال و اطراف آن را زیر آتش گرفته بود
◇ چند نفر از بچهها شهید و مجروح میشدند ولی عزم ما برای ادامه عملیات جزم بود. رضا خواب بود و من هم داشتم به خواب میرفتم که خمپارهای نزدیک سرمان منفجر شد. رضا بیدار نشد.
◇ گفتم: آنقدر خسته است که خمپاره نیز حریفش نیست. لحظاتی بعد فرمانده لشکر با بیسیم رضا را صدا زد تا دستور آغاز حمله را به او بدهد.
◇ هرچه رضا را صدا زدم بیدار نشد. نگران شدم. پتو را که کنار زدم دیدم تمام لباسهایش غرق خون است و ترکشی به سینهاش اصابت کرده. البته در آن موقع سرش را ندیدم چون مغزش نیز متلاشی شده بود. درحالیکه دستانم از شدت ناراحتی میلرزید گوشی بیسیم را که مستمر میگفت: «رضا، رضا، احمد»
◇ بی سیم را برداشته با بغض گفتم: «احمد، احمد، رضا به میهمانی امام حسین علیه السلام رفت.»
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید رضا نورمحمدی
#سردار_شهید_رضا_نورمحمدی
🌹🍃🌹🍃
📸 آخرین عکس ....
آخرین عکس به جامانده از شهید محمود ثابتنیا فرمانده گردان کمیل و معاونش شهید علیرضا بنکدار میانِ رملهای منطقه فکه و در حال شناسایی منطقه قبل از عملیات والفجر مقدماتی.
این تصویر یادآور خاطرات این دو یار لشکر ۲۷ محمد رسولاللهﷺ است که در فکه حماسه ساز شدند.
#قاب_ماندگار
#قهرمانان_وطن
#عملیات_والفجر_مقدماتی
🌹🍃🌹🍃
شهید عزیز( سید حمزه علوی ) یکی از اولیاء خاص خدا بود
یکی از کسانی بود که بیشترین شباهت رو از نگاه کلامی و رفتاری به شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی داشت ❤️
ایشون با وجود بیماری فشار خون بالا و کهولت سن شب و روز مشغول اعمال مستحبی و انجام وظیفه مخلصانه به درگاه خداوند متعال بود
ایشون در ایام ماه مبارک رجب شب ها مشغول به نماز شب بودند و روزها روزه دار بودند
یکی از دوستان نزدیک به ایشون تعریف میکردند :
۶ ساعت قبل از شهادت شون رفتم تا در باره موضوعی با ایشون صحبت کنم
دیدم نیم ساعت از اذان مغرب گذشته ایشون همچنان مشغول دعا و نماز هستند
گفتم برم یک ساعت دیگه بیام انشالله حاج آقا نمازش تموم بشه
رفتم یک ساعت بعد برگشتم پیش سید عزیز دیدم هنوز هم داره نماز میخونه
گفتم اشکال نداره زمان هست میریم
یک ساعت بعد دیگه میایم
رفتم یک ساعت بعد دوباره پیش آقا سید عزیز برگشتم دیدم هنوز نمازش تموم نشده
و اینقدر نورانی شده و غرق عبادت هست که اصلا متوجه سه بار حضور من نشده
دیگه بی صبر شدم گفتم بسه حاج آقا نماز رو تموم کنید میخوام در باره موضوعی مهمی با شما صحبت کنم
این بار نمازش که تموم شد.
خیلی با گرمی ،محبت و صمیمت از من استقبال کرد گفت آقا جان خیلی خوش آمدید. بفرمایید من در خدمتم
اینقدر نورانی شده بود مثل مهتاب
انگار سید عزیز میدانست که به میهمانی خدا دعوت شده 💔
یکی دیگه از دوستان ایشون میگفت :
روز قبل از شهادت آقا سید عزیز رو دیدیم اینقدر زیبا و نورانی شده بود
انگار خورشید از آسمان به زمین آرودند 💔
شادی روح مطهر و مبارکش صلواتی عنایت کنید🤲
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
🌹🍃🌹🍃