#خاطرات_شهید
●علی اصغر در سال ۱۳۴۱ در کرمانشاه دیده به جهان گشود و در خانواده ای مذهبی و متدین دوران کودکی اش را سپری نمود و سپس وارد مدرسه شده و تا چهارم دبیرستان تحصیل نمود.
●سپس وارد سپاه گردید به علت علاقه شدید به امام (ره) و انقلاب و اسلام و مقید بودنش نسبت به مملکت اسلامی ایشان را راهی جبهه های حق علیه باطل نمود.
●شهید بزرگوار بسیار مومن و با تقوی بود و یکی از خصوصیات برجسته ایشان منظم بودن و با شخصیت بودن ایشان بود و با توجه به اینکه تک فرزند (پسر) خانواده بود اما بخاطر اینکه موقعیت مملکتی جنگ بود ترجیح داد که به جبهه برود ایشان در سال ۵۹ ازدواج نمود که ثمره ازدواجش یک فرزند پسر به جا ماند.
●شهید عزیز و بزرگوار در مورخه ۶۵.۱۰.۲۴ در منطقه کربلای ۵ شلمچه در نبرد با مزدوران بعثی عراق به علت اصابت ترکش نارنجک به درجه رفیع شهادت نایل گردید و پیکر پاک شهید را در گلزار شهدای کرمانشاه به خاک سپردند.
#سالروز_شهادت
#شهید_علی_اصغر_سیبی🌷
🌹🍃🌹🍃
#خاطرات_شهید
●اگر ایشان درمنزل بود،حتماخود رابرای انجام فعالیتی سرگرم میکرد.یابابچه هابازی ویادرکارهای منزل کمک میکرد.
●گاهی ظرف میشست گاهی خانه راجارو میکشید.بچه ها نیز سرگرم بازی باپدرمی شدندو وقتی پدر نبود، بهانه گیری آنها بیشتر میشد.
●نه تنهابافرزندان خودمان ،بلکه باتمام بچه ها ارتباط خوبی داشت.
درمهمانی هابچه هاراجمع وباخواندن قرآن وشعر سرگرم و درنهایت نیزباتقدیم هدیه کوچکی خوشحالشان میکرد.
✍راوی:همسرشهید
#شهید_کمال_شیرخانی
●ولادت : ۱۳۵۵/۱/۱۵ لواسان ، تهران
●شهادت : ۱۳۹۳/۴/۱۴ سامرا ، عراق
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
#خاطرات_شهید🌷🕊
"شــهیدی که نشانی مزارش را برای مادرش نوشت"
چند روز مانده بود که برود جبهه، گفتم: پسرم بیا ازدواج کن، خواهرات ازدواج کردند، برادرت ازدواج کرده، من می خواهم که نشانی خانه ات را داشته باشم،
خندید و گفت: آدرس می خوای مادر؟
گفتم: بله که آدرس می خوام پسرگلم.
یک برگه کاغذ گرفت، نوشت.
گفت بخوان. خواندم: «اول خیابان لاهیجان، گلزار شهداء قطعه ۲۵۵»
فرمانده گردان زرهی لشکر ۲۵ کربلا
#شھید_اردشیر_رحمانی🌷🕊
#خاطرات_شهید 💌
خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند..اطرافیان همیشه اعتراض میکردند و به من میگفتند که شما چگونه تحمل میکنید بچهها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمیخواهی استراحت کنی؟؟
گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است...
#شهید_رحیم_کابلی
https://eitaa.com/resanehmohaleh
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#خاطرات_شهید
خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند..اطرافیان همیشه اعتراض میکردند و به من میگفتند که شما چگونه تحمل میکنید بچهها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمیخواهی استراحت کنی؟؟
گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است...
#شهید_رحیم_کابلی🌷
#شهدای_خان_طومان
🌹🍃🌹🍃
#خاطرات_شهید
💠بچه های واحد اطلاعات و عملیات لشکر 21 امام رضا علیه السلام یک شب در قرارگاه ایلام، دست به یکی کردند که هم زمان با شیرین کاری های مجید، عملیات ایذایی را اجرا نمایند تا گوشه چشمی به مجید نشان دهند.
💠عملیات شروع شد و برنامه ها طبق نقشه پیش می رفت، تا مجید یک لیوان آب روی یکی از بچه ها ریخت، بلافاصله چند تا از بچه ها، دست و پای مجید را گرفتند، در منبع آب را باز کردند و او را داخل منبع آب سرد انداختند و درب منبع را بستند.
💠مجید با زحمت درب منبع را باز کرد و از داخل منبع بیرون آمد، هوا خیلی سرد بود! مقداری دوید تا کمی گرم شود، بعد آتش و چایی درست کرد و همه ی بچه ها را صدا زد و گفت:
💠-بچه ها ! بیایید چایی بخوریم.
💠به تک تک بچه هایی که اذیتش کرده بودند چایی داد! با هر لیوان چایی که برای بچه ها می ریخت گل صورتش بیشتر باز می شد.
#سردارشهید_مجید_افقهیفریمانی🌷
https://eitaa.com/resanehmohaleh
🌹🍃🌹🍃
یکی از دوستان سید نقل میکند:«
زمانی که در حلب بودیم یک شب سید علی را دعوت کردیم یا بهتر بگویم او را ربودیم تا در شب نشینی هم صحبت مان باشد و شب را هم پیش ما استراحت کند و بخوابد 😊
قبل از اذان صبح که بیدار شدم دیدم سید آرام آرام به همه بچه ها سر می زند و پتو رویشان می اندازد 🥲💚
#شهید_سید_علی_زنجانی
#خاطرات_شهید
#بردار_شهیدم
🌹🍃🌹🍃
🇮🇷 #خاطــرات_شـهــیـد.🌷
آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم هست و میخواد آرمان رو معاینه بکنه، گفت من نمیام.
گفتم: پسرم این خانم دکتر هستند، میخوان فقط معاینه ات بکنند.
گفت: نه پدرجان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که میشه به پزشک محرم مراجعه کرد نباید پیش پزشک نامحرم رفت...
⚡️روای:پدر شهید.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
https://eitaa.com/bashohadatashahadattt
#خاطرات_شهید
از ویژگی های بارز شهید که باعث میشد تو زندگی مشترکمون من هر روز بهش دلگرم تر بشم، چشم پاکی ایشون بود؛ من به یاد دارم وقت هایی رو که ایشان وقتی نامحرم بی حجابی رو میدید به آسمون نگاه میکرد یا مهمانی هایی که نامحرمی درآن بی حجاب بود شرکت نمیکرد، حتی عروسی فامیل بیشتر آخر مراسم میرفت هدیه میداد یا جایی مینشستند که کمتر کسی ایشان را ببیند.
در وصیت نامه شهید نوشته بود:
پشتیبان ولایت فقیه باشید و بدون شک و تردید به رهنمودهای رهبر عزیز ودلسوزمان حضرت امام خامنه ای(حفظه الله) عمل نمایید. اشاره میکنم.
#شهید_محسن_جعفری
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🌹🍃🌹🍃
#خاطرات_شهید
●یکی از بچه محل های شهید که وضع مالی خوبی نداشت و زیاد معتقد نبود بدون این که بفهمه با هزینهٔ خودش این جوون رو میفرسته کربلا و با رفتار خداپسندانه با این جوون دوست میشه و تاثیرات زیادی روش می گذاره و این بچه الان نماز شب خون شده و هنوز نمیدونه که کی بردتش کربلا...
○ ابوالفضل با قرآن انس گرفته بود همیشه قرآن در دست داشت و مشغول خواندن قرآن بود.
●اگر میخواین مثل ابوالفضل من بشین باید به پدرو مادر احترام بگذارین. ابوالفضل به ما احترام میکرد.
○اگر میخواین مثل ابوالفضل بشین ، نمازشبتون ترک نشه ابوالفضل نماز شب خون بود.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
#شهید_ابوالفضل_راهچمنی🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۶۴/۱۲/۲ تهران
●شهادت : ۱۳۹۵/۱/۱۸ سوریه
🌹🍃🌹🍃
#خاطرات_شهید
●یک سال بعد از ازدواج به مشهد مقدس رفتیم وقتی روبروی ضریح مطهر رسیدیم به علی گفتم: پیش امام رضا به من قول بدهید که کاری برای من انجام بدهید.
●میدانست که اهل مادیات نیستم ولی با شوخطبعی جیبهایش را گشت و گفت اگر پول داشتم چشم، میخرم. گفتم : اگر میشود آن دنیا شفاعت من را پیش خدا بکنید.
●با روی گشاده و لبخندی گفت شما باید شفاعت ما را بکنید. تمام زحمات زندگی بر دوش شماست. از همه مهمتر بزرگ کردن فرزندانمان است، ولی اگر قسمتم شد و شهید شدم و اجازه داشتم که شفاعت یک نفر را بکنم حتما شفاعت شما را میکنم.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردان مقداد لشگر۲۷محمدرسولالله (ص)
#سردارشهید_علی_جزمانی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۲۹/۱۰/۳۰ اصفهان
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
🌹🍃🌹🍃
#خاطرات_شهید
●به من در مورد تربیت بچهها ﻣﻰﮔﻔﺖ: اﻳﻨﻬﺎ آﻳﻨـﺪه ﺳـﺎزان ﻣﻤﻠﻜـﺖ ﻫـﺴﺘﻨﺪ. ﺑـﻪ ﺑﭽ ﻪﻫﺎ اﺣﺘﺮام ﺑﮕﺬارﻳﺪ و ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﺷﺨﺼﻴ ﺖ ﺑﺪﻫﻴﺪ. ﺧﻮد ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺑﭽ ﻪﻫﺎﺧﻴﻠﻰ ﻣﺤﺒ ﺖ ﻣـﻰﻛـﺮد و آﻧﻬـﺎ را اﻣﺎﻧﺘﻬﺎى اﻟﻬﻰ ﻣﻰداﻧﺴﺖ.
●ﻓﻮق اﻟﻌﺎده ﻣﻬﺮﺑﺎن و دﻟﺴﻮز ﺑﻮد. ﻫﺮ ﺣﺮﻓﻰ ﺑﻪ دﻳﮕﺮان ﻣﻰﮔﻔﺖ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻛﺎﻣـﻞ آن در ﺧـﻮدش ﻣﺘﺠﻠّـﻰ ﺑﻮد. اﮔﺮ ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﻧﻤﺎز را او ل وﻗﺖ ﺑﺨﻮان ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴ ﻠﻢ ﺧﻮدش ﺑﻪ ﺑﺮﭘﺎﻳﻰ ﻧﻤﺎز او ل وﻗﺖ ﻣﻌﺘﻘﺪﺑﻮد.
● او اﻧﺴﺎن ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺘﻰﺑﻮد و ﻫﻤﻴﺸﻪ از ﺟﻨﺠﺎل دورى ﻣﻰﻛﺮد. ﺗﻮاﺿﻊ ﺑﺎرزﺗﺮﻳﻦ ﺻﻔﺖ او ﺑﻮد. ﻧﻤﺎز ﺟﻤﻌﻪ را ﺗﺮك ﻧﻤﻰﻛﺮد. اﮔﺮ ﻣﻴﻬﻤﺎن داﺷﺘﻴﻢ، ﺑﺎ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻬـﺎ دﺳـﺘﻪ ﺟﻤﻌـﻰ ﺑـﻪ ﻧﻤﺎز ﺟﻤﻌﻪ ﻣﻰرﻓﺘﻴﻢ.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ طرحوعملیات لشگر ۵ نصر
#سردارشهید_محمدباقر_صادقجوادی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۷/۱۱/۱۴ مشهد
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
🌹🍃🌹🍃