#وصیتنامه
خدايا! اگر ميدانستم با مرگ من يک دختر در دامان #حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
وقتی اسلام در پوشش زن و مرد و صحبت کردن و رفتار آنها سخت گیری میکند، این تنگ نظری نیست، بلکه وسعت نظر است.
اسلام نمیخواهد معنویت انسان در زباله دانی جنسیت قربانی شود.
#شهید_دکتر_بهشتی 🌷
🌹🍃🌹🍃
♨️دلنوشته خواهر بزرگوار، ریحانه رئیسی دختر بزرگوار شهید رئیسی مظلوم
"به نام خدای امام رضاعلیهالسلام"
دیگر روز چهلم تدفین شد و خیابان امام رضاع مواکب و راهپیمایی و بعد هم مراسم.
یک چله داشتیم که اصلا یادم نیست روزهایش را
و قسمتهای کمی روشن این چهل روز پایین پا بود و هست.
با دنیای آدمها بیگانه به دنبال روضه و قرآن و زیارت و حرم و خانواده شهدا و تجربه های شبیه خودم بودم.
پشت آن میله های نقره ای در چند ثانیه باید تمام دختر پدری ام را ادا می کردم و می رفتم پشت دیوارک چوبی .... کاش میله ها فقط به اندازه عرض یک بدن باریک خوابیده با دیوار فاصله داشت....
امروز شاید از سخت ترین روزها و شبها بود و لذت بخش ترینش رو به روی بابا نشستن و سر بر مزارش گذاشتن بود .
چه آرزوی چهل روزه ای بود که بالاخره خدا لطف کرد.
اما طاقت خیلی اتفاقات را دیگر ندارم .
تربیت سیاسی اسلامی یعنی این که از کودکی در خانه ای بزرگ شوی که مباحث سیاسی مطرح که نه با پوست و گوشتت مخلوط باشد و ناگزیر مباحثی را بدانی که بقیه ندانند و زبان ببندی و نگویی .... عرض و آبروی مومن خط قرمز عدالت اسلامی است .
کسی که تربیت و اخلاق سیاسی را نداند ممکن است قرآن و نهج البلاغه حفظ کند و بی جا استفاده کند و در سپاه معاویه و یزید شمشیر بزند .
کور شود و فرق علی و معاویه را نفهمد....
در حکمت ۵ سیاسی نهج البلاغه ادب را «حلل مجدده » معرفی نموده یعنی
لباس کهنه نشونده
ادب مرد به زدولت و سیاست اوست
مدام قرآن کریم اشاره دارد به کسانی که می دانند اما عمل نمی کنند یاانکار می کنند .
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ
آنها از حیوانات هم پست ترند .
قرآن خواندن و نهج البلاغه خواندن هنری نیست .
مهم عمل کردن است.
بابای خوبم یادم هست که اخیرا که #مسکن مستمندان را برای کمیته امداد افتتاح کردین و ذوق و شوق خانواده ها را به مسئول رسانه گفتید که رسانه ای شود ...
امشب انکارش می کنند آدمهایی که سابقه خویش را فراموش کرده اند و ادب را یادشان رفته از نهج البلاغه یاد بگیرند .
همان ادامه کسانی که بعد از انتخابات ۹۶ آمدند و عذرخواهی کردند و حلالیت طلبیدند بابت بی ادبی های ده روز آخر انتخابات ۹۶ شان و آدم موجه فرستادند که بعداً زنش را در حمام کشت .
اینها همچین جماعتی هستند
با بی ادبی و دروغ گویی و حرفهای هنجارشکنانه جلب #رای می کنند و وای به حال ملتی که به جای ادب و اخلاق علوی ، نقاشی های خیالی دروغ را انتخاب کنند.
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم
و نبودی از خودت از خدماتت از امیر المومنین تکه تکه شده در این انتخابات دفاع کنی و تو عندربهم یرزقون هستی و ما وارث دردهای تو
شهید شدی ولی دشمنان و بدگویانت هستند و می تازند و به سمت جهنم پیش رو اند .
و ما اینجا کنار امام رئوفمان چه قدر از سیاست کثیفشان دور و دلخوشیم و امام رضاع حواسش به دلتنگی های مردم روستاها و شهرهای آبادشده برای تو هست و پدرانه ما را در آغوش محبتش گرفته و سنت املا و استدراج خداوند هم برای این ادعاهای دروغ و فریبنده انشالا به مکر الهی ختم شود و روسیاهی به کوران پست آیه ۱۷۹ اعراف می ماند .
✍دلنوشته خواهر بزرگوار،
ریحانه رئیسی دختر بزرگوار #شهید_رئیسی
#انتخابات
#جلیلی
#در_امتداد_ابراهیم
🌹🍃🌹🍃
💢 بازگشت از جبهه به خاطر انتخابات...
🔹از جبهه برگشته بود تا چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری برای کاندیدای مورد نظرش تبلیغ کند.
🔹اعتقاد داشت که در آن شرایط کشور، قضیه انتخابات ریاست جمهوری از هر چیزی مهمتر و حیاتیتر است.
🔹میگفت: باید آقای رجایی با رای بالا انتخاب شود.
🔹برای تبلیغ حتی به روستاها نیز رفته بود و حسابی برای آقای رجایی تبلیغ کرده بود.
#شهیدسردارناصربختیاری🕊
#انتخابات
🌹🍃🌹🍃
برادران و خواهران
توصیه شدید می کنم به شما در تربیت نسل خردسال و نوجوان زیرا که تضمین آینده اسلام است. این غنچه های نشکفته را دریابید و شما هستید که از این افراد می توانید بزرگان فردا را بسازید. از این زمینه های مناسب برای رشد که شکل نگرفته استفاده کنیم و طبق احکام خدا، شکل دهیم.
#شهید_سردار_حسن_ترک🌷
🌹🍃🌹🍃
1_917056964.mp3
زمان:
حجم:
1.39M
اذان شهید باکری..
به افق دلهای بیقرار
دلتون شکست التماس دعا🤲🤲
حی علی الصلاه
التماس دعا🌹
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چهارشنبه_های_رضوی_به_نیت_فرج
🌹 امام رضا علیهالسلام:
چه نیکوست صبر و انتظار فرج؛ مگر نشنیدهاید گفتار خدا را که فرموده است: منتظر باشید که من نیز همراه شما از منتظرانم...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود انتخاباتی دکتر جلیلی
برای تبلیغ، فوقالعاده تاثیرگذاره
آفرین به سازندهاش👏😍
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
سرمازده
#قسمت_سی_و_یک_
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
به طرز کارش آشنا بودم می دانستم برای معاش زن و بچه اش مثل مجاهد در راه خدا عرق می ریزد و زحمت می کشد. تو گرمترین روزهای تابستان هم بنایی اش تعطیل نمی شد.
شب از نیمه گذشته بودمن همینطور به اصطلاح «ملات» درست می کردم و می بردم بخار سفید نفس هام تند تند از دهانم می آمد بیرون، انگشت های دست و پام انگار مال خودم نبود گوش ها و نوک بینی هم بدجوری یخ زده
بود.
یک بار گرم کار،چشمم افتاد به آن بنای دیگر به نظر آمد دارد تلو تلو می خورد. یکهو مثل کنده ی خشک درختی که از زمین کنده شود افتاد زمین! دویدم طرفش عبدالحسین دست از کار کشید آمد بالاسرش.
«چیزی نیست یه کم سرما زده شده.»
شروع کرد به ماساژ بدنش من هم کمکش.
چند دقیقه بعد به حال آمد کم کم نشست روی زمین وقتی به خودش آمد بلند شد. ناراحت و عصبی
گفت: «من
که دیگه نمی کشم خداحافظ!»
رفت؛ پشت سرش را هم نگاه نکرد
نگاه نگرانم را دوختم به صورت عبدالحسین، اگر او هم کار را نیمه تمام ول می کرد، من حسابی تو درد سر می افتادم لبخندی زد دست گذاشت روی شانه ام.
«ناراحت نباش به امید خدا خودم کار اونم می کنم...»
هر خانه ای که می،ساخت انگار برای خودش می ساخت یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود،عقیده ای که با همه وجود به اش عمل می کرد. کارش کار بود، خانه ای هم که می ساخت، واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام می آورد. همیشه می گفت:«نانی که می خورم باید حلال باشه!»
می گفت :«روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من.»
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
آب دهان هدهد
#قسمت_سی_و_دو_
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
برای همین هم زودتر از همه می آمد سر کار دیرتر از همه می رفت؛ حسابی هم از کارگرها کار می کشید.
آن شب تا نزدیک سحر بکوب کار کرد. چقدر هم قشنگ کار می کرد دیگر رمقی نداشتم. عبدالحسین ولی مثل کسی که سرحال باشد داشت می خندید از خنده اش خنده ام گرفت، حالا دیگر خیالم راحت شده بود.
سید کاظم حسینی
سه چهار سالی مانده بود به انقلاب، آن وقت ها یک مغازه .داشتم عبدالحسین از طریق رفت و آمد به همان جا مرا با
انقلاب
و انقلابی ها آشنا کرده بود تو خیلی از کارها و برنامه ها دست ما را می گرفت و به قول معروف، ما هم به
فیضی می رسیدیم.
یک بار آمدکه:«امروز می خوام درست و حسابی ازت کار بکشم، سید»
فکر کردم شبیه همان کارهای قبل است. با خنده گفتم:«ما که تا حالا پا بودیم امروزش هم پا هستیم»
لبخندی زد و گفت:«مشکل بتونی امروز بند بیاری»
مطمئن گفتم: «امتحانش مجانیه.»
دست گذاشت رو بدنه ی ترازو نیم تنه اش را کمی جلو کشید گفت:«پس یکدست لباس کهنه بردار که راه
بیفتیم.»
لباس کهنه برای چی؟
«اگر پا هستی دیگه چون و چرا نباید بکنی»
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃