eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: مردم گوشت کیلویی چنده؟ 💢چرا در دولت شهید رئیسی گوشت اینقدر گرون شد؟ جوابش را از این دامدار زحمتکش بشنوید. بعد به هر کی دلتان خواست و عقلتان هدایت کرد بروید و رای بدهید... ✌️🇮🇷 🤲🌷
🔰 خاطره عجیب | رسیدگی حاج احمد متوسلیان به خانواده ضد انقلاب 📌 💌 یکی از فرماندهان روبه روی حاج احمد در مریوان می جنگید. به گوش حاج احمد می رسد که زن و بچه فرمانده حزب دموکراتِ ضد انقلابِ دشمنِ تو ، در همین شهر مریوان با دارد دست و پا می زند و کسی را ندارد که کمکش کند. احمد ، ساعت ۱۱ شب بلند می شود و به خانه دشمن ضد انقلاب خود می رود. درب خانه را می زند. زن با ترس درب خانه را می بندد که حاج احمد پای خود را لابه لای درب می گذارد و به او می گوید: « نترس خواهرم؛ من احمد متوسلیانم. » زن با لحن و برخورد احمد آرام می شود. احمد دست در جیبش می کند و می گوید: « من ماهی چهار هزار تومان می گیرم. بیا این دو هزار تومان مال تو و دو هزار تومان هم مال من! خدا بزرگ است می رساند ... » راوی سردار مجتبی عسگری (برنامه ماه عسل) 🗓 ۱۴ تیرماه، سالروز ربوده شدن جاویدالاثر و یاران همراهش
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❖❖❖🍃🌸🍃❖❖ ❓به کی رأی بدیم ❓ 💚 یادمان باشد که ما برای ریاست جمهوری مردی اینگونه میخواهیم... مردی که ...کاملا ... وقف خدمت به مردم باشد.
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ما منتظریم... 🔹به یاد اعجوبه دفاع مقدس، سردار «إلی بیت المقدس» حاج احمد متوسلیان 📆 ۱۴ تیرماه، سالروز ربودن دیپلمات‌های ایرانی در لبنان توسط صهیونیست‌ها 🌷حاج احمد! در قدس به نیابت از تو نماز خواهیم خواند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادر شهید روح الله عجمیان ضمن محکومیت بی‌حرمتی به ساحت شهید سلیمانی خطاب به پزشکیان گفت: آقای پزشکیان شما در سایه امنیتی که حاج قاسم ایجاد کرده مناظره و به وی هتک حرمت می‌کنید/ قوهٔ قضاییه باید به این رویه خاتمه دهد.
2.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعت به وقت عاشقی💚 جان‌من‌زنده‌به‌تأثیرهوای‌حرم‌توست سازگاری‌نڪندآب‌وهوای‌دگرم.. 🌸🌺🌸🌺🌸
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حکم اعدام 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 ساکت شد من سراپا گوش شده بودم و داشتم مثل همیشه از حرف هاش لذت می بردم باز پی حرف را گرفت. در واقع علما الآن دارن به اسلام و به زنده کردن اسلام خدمت می کنن و خدمت و کار ما برای اون ها، خدمت و کار برای رضای خدا و برای اسلام هست. همسر شهید خیلی محتاط بود. رعایت همه چی را می کردهر وقت می خواست نوار گوش بدهد با چند تا از دوست های روحانی اش می آمد؛نوارهای حساسی بود از فرمایشات امام. ما اجاره نشین بودیم و زیر زمین خانه دست مان. صاحبخانه خودش طبقه بالا می نشست عبدالحسین و رفقاش می رفتند تو اتاق عقبی به من می گفت :«هرکی در زد سریع خبر بدی که ضبط رو خاموش کنیم.» اول ها که زیاد تو جریان کار نبودم ،می پرسیدم: «چرا؟» می گفت:«این نوارها رو از هر کی ،بگیرن مجازات داره می برن زندان» گاهی وقت ها هم که اعلامیه جدیدی از امام می رسید با همان طلبه ها می رفت توی اتاق تا می توانستند از اعلامیه رونویسی می کردند شبانه هم عبدالحسین می رفت این طرف و آن طرف پخششان می کرد. خیلی کم می خوابید، همان کمش هم ساعت مشخصی نداشت. هیچ وقت بدون غسل شهادت پا از خانه بیرون نمی گذاشت. بنایی هم 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حکم اعدام 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 که می خواست برود با غسل شهادت می رفت می گفت:« این جوری اگه اتفاقی هم بمیرم ان شاء الله اجر شهید رو دارم.» روزها کار و شب ها هم درس می خواند ۱ هم این که شدید تو جریان انقلاب زحمت می کشید. یک شب یادم هست با همان طلبه ها آمدند خانه چند تا نوار همراش بود گفت: «مال امامه، تازه از پاریس اومده» طبق معمول رفتند تو اتاق و نشستند پای ضبط. کارشان تا ساعت یازده طول کشید هنوز داشتند نوار گوش می دادند برق سر در حیات روشن بود. زن صاحب خانه باهامان قرار و مدار گذاشته بود که هر شب ساعت ده برق سر در حیات رو خاموش کنیم زن عصبانی و بی ملاحظه ای بود. دلم شور این را می زد که سر و صداش در نیاید. تو حیاط می پاییدم که یک هو سر و کله اش پیدا شد راست رفت طرف کنتور برق، نه برد و نه آورد، فیوز را زد بالا! زود هم آمد دم زیرزمین. «شما می خواین تا صبح نشینین و هر جور نواری رو گوش کنید؟!» صداش بلند بود و نخراشیده، عبدالحسین رسیدگفت: « مگه ما مزاحمتی داریم براتون حاج خانم؟» سرش را انداخته بود پایین و تو صورت زن نگاه نمی کرد زن صاحبخانه گفت:« چه مزاحمتی از این بدتر ؟! »فکر کردم شاید منظورش روشنایی لامپ سر در حیاط است رفتم بیرون گفتم :«عیبی نداره، ما فیوز رو می زنیم بالا و این لامپ رو خاموش می کنیم.» خواستم بروم پای کنتور ،نگذاشت،یکدفعه گفت:« ما دیگه طاقت این کارهای شما رو نداریم.» پاورقی ۱- شهید برونسی مدت ۵ سال در کنار کار وزندگی دروس حوزوی را هم تحصیل کرد. 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی حکم اعدام 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 «کدوم کارها؟» همین که شما با شاه گرفتین بند دلم انگار پاره شد نمی دانم از کجا فهمیده بود موضوع را ،عبدالحسین به ام گفت: «بیا پایین» رفتیم تو در را بستیم و دیگر چیزی نگفتیم صبح که می خواست برود، وسایل کارش را بر نداشت. پرسیدم « مگه نمی خوای سرکار بری؟» گفت نه می خوام برم خونه پیدا کنم این جا دیگه جای ما نیست. .... ظهر برگشت. چی شد؟ خونه پیدا کردی؟ «جاش چه جوریه؟» یک زیرزمینه تو کوی طلاب بعد از ظهر با وسایل مان رفتیم خانه جدید وقتی زیرزمین را دیدم کم مانده بود از ترس جیغ بکشم «این دیگه چه جور جاییه عبدالحسین؟» لبخند محبت آمیزی زد گفت این خونه مال یک طلبه ،است قرار شده موقتی تو زیر زمینش بشینیم تا من فکر یک جایی بردارم برای خودمون تاریکی اش ترسم را بیشتر می کرد داشت گریه ام می گرفت «اگه همون گربه رو بزنی می آد این جا؟!» زیاد سخت نگیر حالا برای موقت اشکالی نداره. تو همان زیرزمین تاریک و ترسناک مشغول زندگی شدیم. چند روز بعد همان طرف ها چهل متر زمین خرید آستین ها را زد بالا و با چند تا طلبه شروع کردند به ساختن خانه 🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
غم و شادی ۴۳.mp3
زمان: حجم: 9.72M
💫قسمت (چهل وسوم) دوراه برای رسیدن به خدا🍂 حاجیه خانم رستمی