eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.7هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
❌️استوری ایراندوست!! ✍️🏻یک فریم از این حقیقت که تحریم ها با همه مشکلات و فشارهایی که به وجود میارن، فرصت هم هستند! در حالی که بسیاری از فرودگاه های جهان از جمله آمریکا و آلمان و استرالیا و ... به دلیل اختلال در سیستم‌های مایکروسافت تعطیل شدن، پروازها در ایران بخاطر استفاده از نرم افزار ایرانی، بدون هیچ مشکلی در حال انجام است. ایران به دلیل تحریم ها از سرویس های مایکروسافت استفاده نمی کنه و سرویس های بومی از مدتها قبل جایگزین سرویس های خارجی شدن!
2.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم🕊💔 السلام وعلیک یا علی ابن موسی الرضا🙏
ای کسی که در مجلس اهل بیت (ع) خدمت می کنی، اگر این خدمت، به خدمت به انقلاب اسلامی منتهی نشود، مسیر را اشتباه رفته ای... چه زیبا گفت آن امام حکیم ما: "اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی" ، پس بدانیم که هیئت ناب محمدی و هیئت آمریکایی هم داریم... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره همسر شهید موسی رجبی از تشییع پیکر شهید😔 🔸 گفتند همسر شما مثل امام حسین (علیه السلام) بدون سر شهید شد. گفتم: نه اقا موسی به من قول داده، یک لحظه چشماشو باز کنه و منو ببینه... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
برای تهیه مهمات باید حاج احمد متوسلیان رو می دیدم. به طرف اتاق فرماندهی رفتم. در باز بود ، اما حاج احمد نبود ... یکی از دوستان گفت: مطمئن نیستم ، اما شاید بدونم کجاست! به طرف دستشویی ها راه افتادیم... درست حدس زده بود ... حاج احمد در حالی که سطل آب به دست داشت، مشغول نظافت دستشویی ها بود. داغ شدم ... رفیقمون رفت تا سطل رو از دستش بگیره حاج احمد یک قدم عقب کشید و به نظافت مشغول شد. نگاهی کرد و گفت: یادت باشه! فرمانده هنگام جنگ برادر بزرگتر همه است... و در بقیه مواقع کوچکتر از همه... ♥ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
4.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد دانشمند 🔴 جوون مردم رو تحقیر نکنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شهید محمدرضا تورجی‌زادهShahidToorajiZadeh_EmamZaman.mp3
زمان: حجم: 3.76M
. مناجات زیبای با آقا امام زمان عج. شهید تورجی زاده عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها و آقا امام زمان بود.
شهید ابراهیم همت: ما در قبال تمام کسانی که راه کج میروند مسئولیم! حق نداریم با آنها تند برخورد کنیم از کجا معلوم که ما در انحراف آنها نقش نداشته باشیم؟
سیره زندگی شهیده زهرا حسنی سعدی... 🔹نماز اول وقت زهرا ترک نمی‌شد اصلاً فرقی نمی‌کرد کجا بودیم حتی یک بار در هواپیما قبل از پرواز پارچه روی زمین پهن کرد و نمازش را بلافاصله بعد از اذان خواند. 🔸عادت داشت قبل از اذان آرام و با طمأنینه وضو بگیرد لباس‌هایش را مرتب کند تا وقت اذان با نهایت زیبایی و آراستگی در برابر و برای معشوقش نماز بخواند. 🔹همیشه نماز جماعت را ترجیح می‌داد و دوستانش را هم دعوت می‌کرد. 🔸ساعت یکی از کلاس‌های دانشگاه زهرا به گونه‌ای بود که زمان اذان دقیقاً وسط کلاس بود از طرفی فاصله دانشکده فیزیک تا مسجد دانشگاه شریف حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه بود. 🔹با وجود آنکه زهرا حدود نیم ساعت کلاسش را از دست می‌داد از استادش اجازه می‌خواست که میانه کلاس به مسجد برود و نماز اول را وقت بخواند. 🔸استادش هم در نهایت بزرگواری برای اینکه زحمت زهرا کمتر شود و از درس هم عقب نماند، اتاقش را به زهرا داد تا نماز اول وقتش را در همان دانشکده بخواند و بتواند سریعاً به کلاس برگردد. 💢راوی خانم مجیده ملایی مادر شهیده زهرا حسنی سعدی... شهیده
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی نذر في سبيل الله 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 اشاره کرد به پلاستیکها و گفت:« می خوام اینارو بگذارم توش» فکر کردم خودش می خواهد سهم فک و فامیل و همسایه ها را ببرد درخانه هاشان گفتم:« شما نمی خواد زحمت بکشین من خودم با بچه ها می برم.» لبخند زد انگار فکرم را خواند با لحن معنی داری پرسید:«مگر شما این گوسفند رو فی سبیل الله نذر نکردی؟» «خوب چرا.» «پس برو یک گونی بیار» رفتم آوردم. همه ی پلاستیک ها را که قسمت کرده بود ریخت توی گونی حتی یک سیر گوشت هم برای خودمان نگه نداشت کیسه را گذاشت پشت موتورش، گفت:«تو فامیل و همسایه های ما الحمدلله کسی نیست که به نون شبش محتاج باشه.» خداحافظی کرد و رفت نمی دانم گوشت ها را کجا برد و به کی ها داد ولی می دانم که یک ذره از آن گوشت ها را نه ما دیدیم و نه هیچ کدام از فامیل و در و همسایه چندتایی شان می خواستند ته و توی قضیه را در بیاورند. گوسفند رو کشتین؟ «آره.» وقتی این را می شنیدند چشم هاشان گرد می شد. «چه بی سروصدا!» حتما انتظار داشتند سهمی هم به آنها برسد شنیدم بعضی شان با کنایه می گفتند:« گوسفند رو برای خودشون کشتن!» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی نمره ی تک 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 بعدها هم اگر گوسفندی نذر داشتم، همین کار را می کرد هرچی هم می پرسیدم:«گوشت ها روکجا می برین؟» نمی گفت، هیچ وقت هم نگذاشت کسی بفهمد. ابوالحسن برونسی (فرزند ارشد شهید) از درس ما هیچ وقت غافل نمی شد هر بار می آمد مرخصی از مدرسه ی همه مان خبر می گرفت، قبل از بقیه . می آمد مدرسه ی من، خاطره ی آن روز هنوز مثل روشنایی خورشید توی ذهنم می درخشد. نشسته بودیم سر کلاس معلم دیکته گفته بود و حالا داشت ورقه ها را تصحیح می کرد ورقه ای را برداشت و نگاهی به من انداخت پیش خودم گفتم: «حتماً مال منه!» دلم شروع کرد به تند زدن می دانستم خیط کاشتم هر چه قیافه اش تو هم تر می رفت حال و اوضاع من بدتر می شد یکهو صدای در کلاس حواس همه را پرت کرد معلم با صدای بلندی گفت: «بفرمایید.» در باز شد. از چیزی که دیدم قلبم می خواست از جا کنده شود پدرم درست دم در ایستاده بود! معلم به خودش تکانی داد و زود بلند شد پدرم آمد جلو با هم احوالپرسی کردند. «اتفاقاً خیلی به موقع رسیدین حاج آقای برونسی» پدرم لبخندی زد پرسید: «چطور؟» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃