eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.7هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
📝: 🌐شنیدنی وجذاب👌   ✍سالها پیش پسربچه‌ی فقیری از جلوی یه مغازه ی میوه فروشی رد میشد که بطور اتفاقی چشمش به میوه های داخل مغازه افتاد، صاحب مغازه که پسرک را تو اون حال دید دلش سوخت و رفت یه سیب از روی میوه ها برداشت و داد به پسربچه. 🔹پسربچه با ولع زیاد سیب را به دهانش برد و خواست یه گاز محکم به سیب بزند که یه فکری به ذهنش خطور کرد، اون با خودش گفت : بهتره این سیب را ببرم دم یه مغازه ی دیگه و با دو تا سیب کوچکتر عوض کنم و این کار را انجام داد و بعد یکی از سیبها را خورد و اون یکی را هم به یه نفر فروخت. 🔸و با پولش دوباره دوتا سیب خرید و این کار را اینقدر انجام داد تا اینکه تونست یه مقدار پول جمع کنه و بعدش با این پول ها دیگه برای خرید سیب سراغ میوه فروش نمیرفت و مستقیمأ از جایی که میوه فروش میوه تهیه میکرد میوه میخرید. چند سال گذشت و حالا دیگه اون پسرک بزرگتر شده بود و با این کارش موفق شده بود مغازه ای دست و پا کنه و کم کم با این مغازه اوضاع مالیش خوب شده بود. 🔹اون جوان دیگه به این پول ها راضی نمیشد و سعی کرد برای خودش یه کار دیگه ای دست و پا کنه و با همین هدف یه شرکت کوچیک تولید قطعات الکترونیک دست و پا کرد و چند نفر را هم سرکار گذاشت. چند سالی گذشت و اون شرکتش را گسترش داد و بجای چند نفر، چندین هزار نفر رو استخدام کرد و بجای تولید قطعات شروع به ساخت موبایل و لپ تاپ کرد. 🔸و موفق به تولید بزرگترین و با کیفیت ترین موبایل های دنیا شد، اون شخص کسی نبود بجز #"استیوجابز" مالک معتبرترین برند و دنیا "اپل" اون توی یه مصاحبه گفته علت اینکه شکل مارک جنس های من عکسه سیبه، به این دلیله که یادم نره کی بودم و هرگاه خواستم مغرور بشم گذشتم رو با دیدن این سیب به یاد بیارم...
AUD-20220513-WA0015.
زمان: حجم: 3.24M
دعای سمات ✍️این دعا از دعاهاى مشهور است که اکثر علماى بزرگ به آن عنایت داشته اند. مستحب است این دعا را در ساعت هاى آخرِ روز جمعه بخوانند. این دعا از جناب محمّد بن عثمان عَمْرى(رحمه الله) که یکى از نوّاب چهارگانه امام زمان(علیه السلام) است به سندش از حضرت امام باقر(علیه السلام)و امام صادق(علیه السلام) نقل شده است همان گونه که در روایت آمده،این دعا براى رفع شرّ و ستم دشمنان و اجابت سریع دعاها و پاداش فراوان الهى، مؤثّر است   ❇️متن دعا در لینک زیر https://erfan.ir/m43
🔴هشدار جدی👌 سایت رسمی روابط عمومی وزارت دفاع ایران از شهروندان می‌خواهد باتوجه به دوره حساس کنونی از تجهیزات نظامی در جاده‌ها عکس و فیلم نگیرند و در بازنشر آن کمک نکنند.👌👌 ‎
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 ما می رفتیم تو دل دشمن که عملیات ایذایی انجام بدهیم برای همین مهم تر از همه قضیه ی سالم برگشتن نیرو بود. فرمانده ی تیپ چند تا راهنمایی کرد. عملاً هم کارهایی صورت دادیم، حتی گرایمان را رو حساب برگشتن تنظیم کردیم. از شناسایی که برگشتیم نزدیک غروب بود بچه ها رفتند به توجیه نیروها من و عبدالحسین هم رفتیم گردان خودمان. دو تا گردان دیگر راه به جایی نبردند؛ یکیشان به خاطر شناسایی محدود، راه را گم کرده بود؛ یکی هم پای فرمانده اش رفته بود روی مین، هر دو گردان را بی سیم زدند که بکشندعقب. حالا چشم امید همه به گردان ما بود و چشم امید به لطف و عنایت اهل بیت عصمت و طهارت (عليهم السلام). شاید اغراق نباشد اگر بگویم بیشتر از همه خود عبدالحسین حال توسل پیدا کرده بود . وقت راه افتادن چند دقیقه ای برای پیدا کردن پیشانی بند معطل کرد. یعنی پیشانی بند زیاد بود، او ولی نمی دانم دنبال چه می گشت. با عجله رفتم پهلوش گفتم:«چکار می کنی حاجی؟ یکی بردار بریم دیگه» حتی یکی از پیشانی بندها را برداشتم دادم دستش نگرفت گفت:«دنبال یکی می گردم که اسم مقدس بی بی توش باشه!» حال و هوای خاصی داشت خواستم توپرش نزده باشم خودم هم کمکش کردم بالاخره یکی پیدا کردیم که روش با خط سبز رنگ و زیبایی نوشته بود یا فاطمه الزهرا (س) ادرکینی اشک تو چشم هاش حلقه زد.همان را بوسید و بست به پیشانی، تو فاصله ی چند دقیقه آماده شدیم، با بدرقه ی گرم بچه ها راه افتادیم. حقا که انقلابی شده بود ما بینمان ،ذکر ائمه (علیهم السلام) از لبهامان جدا نمی شد... آن شب تنها گردانی که رسید پای کار، گردان ما بود؛ سیصد،چهارصد ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 تا نیروی بسیجی دقيقاً پشت سرهم آرام و بی صدا قدم بر می داشتیم به سوی دشمن، تو همان دشت صاف و وسيع. سی چهل متر مانده بود برسیم به موانع یکهو دشمن منور زد، آن هم درست بالای سرما تاریکی دشت به هم ریخت و آنها انگار نوک ستون را دیدند یکدفعه سرو صداشان بلند شد. پشت بندش صدای شلیک پی در پی گلوله ها آرامش و سکوت منطقه را زد به هم صحنه ی نابرابری درست شد؛ آنها توی یک دژ ،محکم پشت موانع و پشت خاکریز ،بودند، ما تو یک دشت صاف. همه خیز رفته بودیم روی زمین، تنها امتیازی که داشتیم نرمی خاک آن منطقه بود جوری که بچه ها خیلی زود توی خاک فرو رفتند. دشمن با تمام وجودش آتش می ریخت. آرپی چی یازده، گلوله ی تانک، دولول ،چهارلول و هر اسلحه ای که داشت کار انداخته بود عوضش عبدالحسین دستور داده بود که ما حتی یک گلوله هم شلیک نکنیم اوضاع را درست و دقیق سنجیده بود " ۱ در این صورت هیچ بعید نبود که دشمن ما را با یک گروه چند نفره ی شناسایی اشتباه بگیرد و فکر کند که کلک همه را کنده است اتفاقاً همین طور هم شد. حدود یک ربع تا بیست دقیقه ریختن آتش شدید بود. رفته رفته حجمش کم شد و رفته رفته قطع شد. خودم هم که زنده مانده بودم باورم نمی شد دشمن اگر بوی عملیات به مشامش می رسید به این راحتی ها دست بردار نبود.یقین کرده بودند. پاورقی ۱ - همیشه تو سخت ترین شرایط با وجود این که حرص و جوش زیادی می زد برای حفظ جان بچه ها، ولی هیچ وقت تسلطش را به اوضاع از دست نمی داد و تو همان حال و احوال بهترین راه را انتخاب می کرد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 که ما یک گروه شناسایی هستیم به فکرشان هم نمی رسید که سیصد، چهارصد تا نیرو، تا نزدیکشان نفوذ کرده باشند. من درست کنار عبدالحسین دراز کشیده بودم گفت: «یک خبر از گردان بگیر ببین وضعیت چطوره.» سینه خیز رفتم تا آخرستون، سیزده چهارده تا شهید داده بودیم ۱ ". بعضی ها بدجوری زخمی شده بودند. همه هم با خودشان کلنجار می رفتند که صدای ناله شان بلند نشود حتی یکی دستش را گذاشته بود لای دندان هاش و فشار می داد که صداش در نیاید سریع چفیه اش را از دور گردنش باز کردم دستش را به هر زحمتی که بود از لای دندان هاش کشیدم بیرون و چفیه را کردم تو دهانش "۲". ما بین بچه ها چشمم افتاد به حسین جوانان "۳" صحیح و سالم بود بردمش عقب ستون،آهسته به اش گفتم: «هوا رو داشته باش که یکوقت صدای ناله کسی در نیاد.» پرسید: «نمی دونی حاجی برونسی می خواد چکار کنه؟» با تعجب گفتم :«این که دیگه پرسیدن نداره؛ بر می گردیم.» «پس عملیات چی میشه؟» «مرد حسابی! با این وضع و اوضاع عملیات یعنی خودکشی» منتظر سؤال دیگری نماندم دوباره به حالت سینه خیز رفتم. پاورقی ۱_ با آن حجم آتش که دشمن داشت و با توجه به موقعیت ما این تعداد شهید خودش یک معجزه به حساب می آمد. ۲- فردای آن شب که برگشته بودیم عقب دیدم از شدت فشار رد فرو رفتگی دندانها تو پوست و گوشت دستش مانده است. ۳_از فرمانده محورهای لشکر ۵ نصر و هم یکی از دستیارهای شهید برونسی که بعدها مثل فرمانده اش به فوج آسمانیان پیوست. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
در خانه هایی که نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.(وافی، ج2، ص23) رسول خدا(ص)فرمودند: 🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 نماز شب وسیله ای است برای خشنودی خدا و دوستی ملائکه. (بحارالانوار، ج87، ص 161) 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام طاعات و عباداتون قبول درگاه حق تعالی...🤲 هر شب نماز شب را هدیه میکنیم به روح شهدای والامقام🌺 امشب ثواب نماز شب را به روح شهدای (یازدهم)مرداد تواب نماز شب را هدیه به روح مطهر شهید ابراهیم هادی🌹 ان شاءالله مورد شفاعتشان قرار بگیریم.🤲  التماس دعای فرج🤲 https://eitaa.com/bashohadatashahadattt                                                     
❤️ 『هر زمان جوانۍ دعاےفرج‌مهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان‌ (عج)‌ دست‌هاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان‌ بلند میکنند و‌ براے آن ‌جوان‌ دعا میفرمایند؛چہ خوش‌ سعادتند ڪسانی‌ڪہ حداقل‌ روزے یڪبار را زمزمہ مۍڪنند:)』 به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 [اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج]♥️ https://eitaa.com/bashohadatashahadattt