1.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹مداحی شهید مدافع حرم #علیاصغر #الیاسی
✍دلش شور حرم عمه سادات و دردانه ابیعبدالله را میزد، اما مادرش اجازه نمیداد. به این و آن رو انداخت تا برایش پا در میانی کنند و رضایت مادر را بگیرند. این جوان، آخرین بار پشت تلفن برای مادرش روضه حضرت زینب(س) خواند تا آرام بگیرد..
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
#نماز اول وقت
سفارش #شهدا
شهید مدافع حرم عباس #دانشگر
هیچگاه ندیدم که نماز اول وقتش ترک شود. همیشه به این موضوع اهمیت میداد و خانواده را برای خواندن نماز اول وقت تشویق و ترغیب میکرد. صدای اذان همیشه در تلفن همراهش پخش میشد. یادم است پس از شهادتش، نیمههای شب که همه خواب بودند با صدای اذان بیموقع از خواب بیدار شدم و به حیاط خانه رفتم تا ببینم اذان مسجد است یا نه! الظاهر صدا از جای دیگر بود که پس از جستجو تلفن همراه عباس را که در چمدانش بود یافتم و آن صدای اذان از این تلفن بلند میشد. ساعت اذان مطابق برساعت شرعی منطقه حلب سوریه بود. خدا را بخاطر این قربانی پاک شکر کردم و با خودم گفتم «یا قابل القربان...»
🌷🌷🌷🌷
شهيد دانشگر كمي قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامه ميكند؛ مثل ياران حسين(ع) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناك از كيفيت نمازش كم نميكند. كسي نميداند در اين نماز ميان عباس و خدا چه ميگذرد. او چند ساعت بعد به شهادت ميرسد:
یاد همه اسمانی هاجاودان
روز پنجشنبه ویاد عزیزان باذکر صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
📸 #علمدار_کمیل
🍃محال است
به خندهاش نگاه کنی
و حال دلت عوض نشود
کلا فرق دارد
حتی خندههایش...❤️
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
👈 خیلی به بحث #حجاب اهمیت میداد...
وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم میکرد...
میپرسیدم :چی شده باز ؟!
با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد😔💔
#الگوی_خودسازی
#شهیدمصطفے_صدرزاده🌹
🇮🇷
🕊
📌 یک بار از من پرسید: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانهات میمانی؟
گفتم: از همان ابتدای زمانی که حقوقم را میگیرم، منتظرم که موعد بعدی پرداخت حقوق، کی میرسه!
آهی از سر حسرت کشید و گفت:
اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا میکشند، کمی از آن را برای امامزمان (عج) میکشیدند، ایشان تاحالا ظهور کرده بودند؛ امام. منتظر ندارد...
مدافع حرم شهید #محمود_رادمهر
🔴تیری که به قلب المپیک ضد فرهنگ، ضد خانواده، ضد اخلاق و ضد دین پرتاب شد...
➕همه دنیا دیدند که نمایش افتتاحیه و اختتامیه المپیک پر بود از نمادهای شیطان پرستی و همجنسبازی!
در این المپیک شیطانی باید هم کسی که نام سرور آزادگان رو بالا میبره مورد غضب قرار بگیره
عزتت مستدام آقا #صادق_بیت_سیاح🇮🇷👏👏
1.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_ساعت_عاشقی💚
خاطراتم راکمی بالا پایین میکنم...!
تا به مشهدمیرسدحالم دگرگون میشود..
🌷#شهیـد_محسن_حججی میـگفت:
یه وقتـایی دلکندن از یه سری چیـزای "خـوب" باعـثمیشه... چیـزای بهتری بدسـتبیاریم...
🔹بـرای رسیـدن به مهدی زهـرا عجل الله تعالی فرجه الشریف ازچـی دلکندیم⁉️
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🌹✨✨ بسم رب الشهدا و الصدیقین✨✨ ✨🌹
❤️🌹 وصیت نامه سردار شهید محمدبروجردی:
❤️🌹وصیتم به برادرانم این است که :
سعی کنند توده مردم رو که عاشق انقلاب هستند،ازنظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب رو شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند،
بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.
💔🌹#به یاد سردار شهید،مسیح کردستان ،شهید محمد بروجردی
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
2.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا شهید محمد بروجردی، مسیح کردستان شد...✅
#ما مدیون شهدایم 💔
#السلام علیک یا ولی الله 🌹
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
تک ورها
#قسمت_صد_و_نود_و_هشت_
معامله ای بکنم»
«چی؟»
که هر جا من شهید شدم به حساب تو بنویسند؛ و این جا که تو داری شهید می شی برای من بنویسند.»
لبخندکمرنگی به لب های پیرمرد آمدگفت:« تو این معامله رو با من می کنی؟»
عبدالحسین گفت:«البته چرا که نه.»
پیرمرد با آن حالش گویی خوشش آمده بود از این حرف ها،باز به حرف آمد و پرسید: «چرا؟»
عبدالحسین گفت:«چون شما با این سن و سالت،تا همین جا که اومدی اندازه ی صد تا عملیات که من با این هیکل و بنیه ام برم ارزش داره؛،حالا این جا که چند قدمی دشمنه، ولی اگر تو اهواز هم شهید می شدی من با تو این معامله رو می کردم».
پیرمرد گریه اش گرفت،کم رمق گفت:«نه محل شهادت هر کی مال خودش.»
تا حرفی زده باشم گفتم:«حاج آقا پشیمون نکن، معامله خوبیه که.»
«نه هر کسی مال خودش،هر کسی مال خودش»
این را گفت و شروع کرد به خواندن تکبیر و شهادتین و صحبت با خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله).بعد هم با حال و هوای خاصی که اشک همه در آورد به مادر پهلو شکسته و به حضرت مولی و به یک یک ائمه (صلوات الله عليهم اجمعین سلام داد به اسم مقدس امام زمان (سلام الله علیه) که رسید خواست بنشیندنتوانست، بعدبا آخرین رمقش گفت:«السلام علیک یا اباعبدالله الحسین.»
و جان داد، به آرامی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
تک ورها
#قسمت_صد_و_نود_و_نه_
صحنه ی عجیبی بود عبدالحسین رو به بچه ها گفت:«این لحظه ها خیلی عبرت انگیز، این طور راحت جان دادن
نصیب هر کسی نمی شه.»
لحظه هایی بعد جنازه را فرستادیم عقب...
تو همان عملیات بود که پام رفت رومین و سریع فرستادنم پشت جبهه، تو یکی از بیمارستان ها بستری شدم.
طوری که بعداً فهمیدم؛ وضع پام خیلی ناجور می شود تا حدی که هیچ راهی نمی ماند جز قطع کردن، که قطع می کنند.
از آن به بعد هم دیگر توفیق پیدا نکردم تو جبهه،ها پا به پای عبدالحسین باشم و بجنگم
هشت نه ماهی مشهد بودم تا اوضاعم کمی روبراه شد پای مصنوعی هم گذاشتم، تو این مدت،عبدالحسین هر بار که می آمد مرخصی سری هم به ما می زد اصرار زیادی داشت که دوباره راهی جبهه شوم می گفت: «حالا یک ذره پا رو از دست دادی مبادا موندگار بشی تو شهر.»
به شوخی گفتم:«با یک پا بیام جبهه چکار کنم؟»
می گفت««اون جا قرارگاه هست چیزهایی هست تو بیا کار برات زیاده»
خودم هم چنین قصدی داشتم کم کم باز راهی جبهه شدم. منتهی دیگر مشغولیتم تو ستاد بود. درست قبل از عملیات بدر مسئوولیت ستاد نجف را داشتم تو
اسلام آباد غرب
دو سه روزی به عملیات، نمی دانم چه شد که یکدفعه هوای دیدن عبدالحسین زد به سرم، کارها را روبراه کردم و
مخصوص دیدن او رفتم محل استقرار تیپ امام جواد (سلام الله علیه)
محوطه ی تیپ باز بود و وسعتش زیاد، از دو سه نفر سراغ عبدالحسین را گرفتم نمی دانستند کجاست. بالاخره یکی سایه بانی را نشان داد و گفت:«حاج آقا اون جا داشتن اصلاح می کردن»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃