eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.7هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
💔بالا آمدن اعجازانگيز امام حسن عسکري با آب چاه مي‏ گويند: آن هنگام که امام حسن عسکري عليه‏ السلام کودک بود، روزي کنار پدر بزرگوارش قرار داشت و امام هادي عليه ‏السلام مشغول نماز بود. در اين هنگام، حضرت امام حسن عسکري عليه ‏السلام به چاه آبي افتاد و شيون زنها بلند شد. امام هادي عليه‏السلام بعد از نماز، به آنها فرمود: «باکي نيست». ناگهان همه مشاهده کردند که آب از قعر چاه، کم‏کم بالا آمد، تا اينکه به سر چاه رسيد، و حضرت امام حسن عسکري عليه ‏السلام بالاي آب بود و با آب بازي مي‏ کرد و به اين ترتيب از چاه بيرون آمد. [انوار البهیه] . (1)اثبات الهاده،ج3،،ص433،باب 31،فصل15،ح133.انوار البهیه ❌ منابع:-عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام حسن عسگری (علیه السلام)،تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس،چاپ چهارم،1386،صص503-504. -با خورشید سامرا،تحلیلی از زندگانی امام حسن عسگری(علیه السلام)،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1379،صص126-127.
علامه‌مصباح‌یزدی: وقتی دلی توجهش به شیطان و آلوده به ظلمت گناه است، دیگر لیاقت توجه به امام‌عصر و بازتاب نور حضرت را ندارد؛ اما اگر دلی آلوده نباشد، نور آن بزرگوار را منعکس می‌سازد.. ✨ •📚آفتاب‌ولایت|ص۴۴• 🌹🍃🌹🍃
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 نماهنگ "جانم رضا " کاشکی که پر بگیرم با کفترات🕊 آقای مهربونم جونم فدات جونم فدای گنبد ، صحن و سرات
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼سالروز آغاز امامت و ولایت گل سرسبد عالم هستی، آقا صاحب‌الزمان(عج) تبریک و تهنیت باد💞🌸💞 🌹🍃🌹🍃
3.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ ویژه برنامه آغاز امامت حضرت مهدی موعود(ع) ، در حرم رضوی ❤️
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به منتظران مولا صاحب الزمان🌹 🌱قطعاً روزی خواهد آمد که ما مهدیمان‌ را ببینیم...ان‌شاءالله
شهیدی که درسالروز شهادت امام حسن عسگری علیه السلام آسمانی شد شهید مدافع حرم 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ، مهری است که از روز ازل با گل آدمی سرشته شد تا مردم از ظلمات جهل به نور دانایی رهنمون شوند. یاد و خاطره معلمان شهید سرزمینمان که با قلم و عملشان رسم زندگی رابه فرزندانمان آموختند یادشهیدمدافع حرم عسگری معلم دلسوز و فداکار را گرامی میداریم شهید مجید عسگری جمكرانی از معلمان هنرستان شهدای چهارمردان قم در رشته رایانه، طلبه حوزه علمیه و از خادمان افتخاری حرم مطهر حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمكران، عضو بسیج آموزش و پرورش و عضو داوطلبان و امدادگران جمعیت هلال احمر بود. این شهید بزرگوار در مردادماه سال 1353 در شهر مقدس قم متولد شد و در جریان آزادسازی شهر بوكمال از آخرین پایگاه های داعش در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و 3 فرزند از این شهید به یادگار مانده است؛ شهید عسگری 8 سال سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم را داشت. شهید عسگری جمكرانی در ششم آذرماه سال 1396 در سالروز شهادت امام حسن عسكری(ع) به شهادت رسید وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷
1.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانی فرزند نابینای شهید مدافع حرم، مجید عسگری به یاد پدر.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی چهار راه خندق کمی بعد رادیو را خاموش کرد قیافه جدی به خودش گرفت و آهسته گفت:« اخوان یک گلوله روش نوشته برونسی، فقط اون گلوله می آد می خوره به پیشانی زندگی من، هیچ گلوله دیگه ای نمی آید، مطمئن مطمئنم.» سرهنگ عباس تیموری برونسی از آنهایی بود که از مرز خودیت گذشتند بدون اغراق می توانم بگویم که حتی تجربه ی دشوار رزمی شدن را با توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم) به دست آورد عجیب ارتباطی داشت با آن بزرگواران، یادم هست قبل از عملیات رمضان،همرزم او شدم همان وقت ها خاطره ای از او سرزبان ها بود که برام خیلی جای تأمل داشت. خاطره ای که در تاریخ دقیق جنگ ثبت شده است. پیش خودم فکر می کردم آدم چقدر باید عشق و اخلاص داشته باشد که به اذن خداوند و با عنایت ائمه ی اطهار(علیهم السلام) تو صحنه ی کارزار و درگیری به بچه ها دستور بدهد از میدان مین عبورکنند مین هایی که حتی یکیشان خنثی نشده بودند! هرچه بیشتر تو گردان او می ماندم، عشق و علاقه ام به اش بیشتر می.شد حقاً راست گفته اند که نیروها را با اخلاق و ارادتش می خرید ازش جدا نشدم تا وقتی که معاون تیپ شد و بعدهم فرمانده ی تیپ. روزهای قبل از عملیات بدر را هیچ وقت از خاطر نمی برم تو ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی چهار راه خندق سخنرانی های صبحگاهش چند بار با گوش های خودم شنیدم که گفت:«دیگه نمی تونم تو این دنیا طاقت بیارم برای من کافیه» یک جا حتی تو جمع خصوصی تری شنیدم می گفت:«اگر من تو این عملیات بدر شهید نشم، به مسلمانی خودم شک می کنم.» آن وقت ها من فرمانده ی گروهان سوم از گردان ولی الله بودم یک روز تو راستای همان عملیات بدر،،جلسه ی تلفیقی داشتیم تو تیپ یکم از لشگر هفتاد و هفت خراسان " ۱" اسم فرمانده ی تیپ را یادم نیست. من و چند نفر دیگر همراه آقای برونسی رفته بودیم تو این جلسه ،همان فرمانده ی تیپ یکم رفت پای نقشه ی بزرگی که به دیوار زده بودند شروع کرد به توجیه منطقه عملیاتی که مثلاً؛ ما چه جور آتش می ریزیم چطور عمل می کنیم وضعیت پشتیبانی مان این طوری است و آتش تهیه و آتش مستقیممان آن طوری. حرف های او که تمام شد فرمانده طلاعات - عملیات تیپ شروع کرد به صحبت زیاد گرم نشده بود که یکدفعه برونسی حرفش را قطع کرد «ببخشین، بنده عرضی داشتم.» از جا بلند شد و رفت طرف نقشه، مثل بقیه میخ او شدم هنوز نوبت او نشده بود از خودم پرسیدم:«چی می خواد بگه حاج آقا؟» آن جا رو کرد به فرمانده ی تیپ یکم و گفت: «تیمسار شما حرف های خوبی داشتین ولی نگفتین از کجا می خواید نیروها رو هدایت کنید؟ یعنی جای خودتون رو مشخص نکردین» فرمانده ی تیپ آنتن را گذاشت رو نقطه ای از نقشه گفت:«من از این جا پاورقی ۱_ آن زمان کم کم بنا شده بود ما بین ارتش و سپاه تلفیق صورت بگیرد تا از دو نیرو بشود بهتر استفاده کرد ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃