9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل تصویری تفسیر آیه به آیه از ابتدای قرآن کریم توسط استاد قرائتی
تفسیر امروز:سوره مبارکه نساء آیه۲۹
وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا ﴿٣٠﴾
و هر که خوردن مال به باطل و قتل نفس را از روی تجاوز [از حدود خدا] و ستم [بر خود و دیگران] مرتکب شود، به زودی او را در آتشی [آزار دهنده و سوزان] درآوریم؛ واین کار بر خدا آسان است.
لینک کانال⬇️
@bashohadatashahadattt
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسمربالشهداوالصدیقین
📌 شهادت یک مدافع امنیت دیگر در سمیرم
🔹 شنبه دهم دیماه عدهای آشوبطلب به صورت غیرقانونی با تجمع مقابل فرمانداری سمیرم اقدام به سر دادن شعارهای هنجارشکن کردند و قصد تعرض به ساختمان فرمانداری این شهر را داشتند.
◇ در پی این تجمع غیرقانونی، اغتشاشگران که در روزهای گذشته نیز علیرغم آرام بودن فضای کشور اقدام به ناامنی و اغتشاش در سمیرم کرده بودند، تلاش کردند تجمعاتی را در چند نقطه شهر سمیرم تشکیل دهند.
◇ پلیس و نیروهای امنیتی به منظور برقراری امنیت در نقاطی از سمیرم با اشرار مسلح درگیر شدند.
◇ در پی اغتشاشات شنبه شب سمیرم مدافع امنیت #سرهنگ_پاسدار_محسن_رضایی توسط اشرار مسلح و ضدانقلاب به ضرب گلوله مستقیم جنگی به شهادت رسید.
#شهید_امنیت
#شهید_محسن_رضایی🌷
@bashohadatashahadattt
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ی_حس_خوب😇
بارش برف😍⛄️☃
:
@bashohadatashahadattt
📸 بازی در خانه پدری
🔻قابی زیبا از بازی کودکان که از حاشیه جلسه صبح دیروز رهبر انقلاب با جمعی از بانوان ثبت شد.
:
@bashohadatashahadattt
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه دنیا میریزن سرتون!
🎙حجت الاسلام #شجاعی 💛
@bashohadatashahadattt
شهید نوجوان علی یار خسروی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۲۴۸
محل ولادت: دزفول_شهید آباد
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۲
عملیات والفجر ۸
مزار: گلزار شهیدآباد دزفول
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─:
@bashohadatashahadattt
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
شهید علی یار خسروی متولد 1348 است
ایشان در سن 16 سالگی در عملیات والفجر 8 در 22 بهمن ماه64 آسمانی می شود و مزار مطهرش در گلزار شهیدآباد دزفول، زیارتگاه عاشقان است.
🌷🕊🌙
سلام بر هشت سال حماسه و ايثار و شهادت، سلام بر دلاوراني که لبيک امام خويش را با خون خود دادند و چه زيبا هشت سال در برابر دشمني تا دندان مسلح ايستادند تا ما در وادي فتنههاي زمانه اسير فتنهگران در لباس دوست گرفتارن نشويم!
ايستادند در فکه و طلائيه و شلمچه در قلههاي جبهههاي غرب تا غيرت انقلابي به ما بياموزند؛
هشت سال دفاع مقدس دانشگاهي به وسعت کل ايران بود که دانشجويان از آن خرداد 42 در اين دانشگاه ثبت نام کردند و در انقلاب امتحان خوبي دادند و در جنگ کارنامه قابل قبولي را دريافت کردند.
سلام بر آن ايامي که مساجد سنگر بود و خانه اصلي جوانان اين مرز و بوم؛ آن ايامي که همه زندگي جوان متعهد ايراني در مسجد و بسيج خلاصه ميشد؛
سلام بر پايگاه بسيج که مرکز اخلاص بسيجيان بود؛سلام بر جوانان کشورم ایران که در آن ایامی که جهان به ما یورش آورد تا نظام نوپایمان را ساقط کند از این مساجد بپا خواستند ونگذاشتن خواب دشمن تعبیر شود.
سلام بر آنان که يا زهراگويان در تپه چشمه، برقازي، ميشداغ، صالح مشطط وشلمچه و اروندحماسه آفريدند و جاودانه شدند.
سلام بر دلاورمردان کربلاي 4 و 5 سلام بر شيرمردان بدر و خيبر و والفجرها.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
@bashohadatashahadattt
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
📝روایت شفاگرفتن یک بیمار با توسل به شهید علی یار خسروی
|🌼🦋💫|
🌷عصر پنجشنبه، مادر «علی یار» ، به سنتِ هر هفته، نشسته است کنار مزارِ پسرش که زن همسایه بی تاب و پریشان خودش را می رساند به مزار علی یار و شروع می کند به پهنای صورت اشک ریختن.
مادرِ علی یار می پرسد : «چی شده؟ این چه حال و روزیه ؟ »
و زن همسایه لابلای اشک هایی که قطره قطره، دارند روی مزار علی یار می بارند، با صدایی که گاه بغض، قطع و وصلش می کند و چانه ای که مدام می لرزد، این گونه پاسخ می دهد:
«پسرم مریضه! حالش خیلی بده! تو حالت احتضاره! نه حالش خوب میشه و نه تموم می کنه!
یکی از همسایه ها بهم گفت: برو به علی یار متوسل بشو. اومدم این جا از پسرت بخوام برا بچه م دعا کنه!» و دوباره طوفان گریه های زن وزیدن می گیرد.
مادر علی یار چند بیسکویت و کمی آب می دهد دست زن همسایه و زن، از شدت آشفتگی و اضطراب ، بدون این که حتی فاتحه ای بخواند ، اشک ریزان برمی گردد.
صبح جمعه، یکی تند و تند درب خانه را می زند. انگار آن سوی در اتفاقی رخ داده باشد، امان نمی دهد. مادرِ علی یار می خواهد خودش را برساند به درِ خانه که بچه ها در را باز می کنند و زن همسایه گریه کنان خودش را می اندازد داخل حیاط.
اول سجده می کند و زمین را می بوسد و بعد از آن، از درب خانه شروع می کند به بوسیدن تا زمین و پله ها را و خودش را می اندازد روی پاهای مادر علی یار و بوسه بارانش می کند.
مادرِ علی یار، با زحمت، شانه های زن همسایه را می گیرد و از زمین بلندش می کند.
« بلند شو! چی شده آخه؟! چه اتفاقی افتاده؟
گریه امان حرف زدن نمی دهد به زن همسایه.
شدیدتر از گریه های روی مزار علی یار، گریه می کند و شنیدن حرف هایش، لابلای آن همه بغض و آه و گریه، مشکل است:
«دیروز دلشکسته از شهیدآباد برگشتم خونه. کمی از آب رو که شما دادی، ریختم روی لبها و توی دهن پسرم. یک دفعه دیدم چشماشو باز کرد و دوباره بست. اول گمون کردم تموم کرد. حالم بد شد. به هم ریختم. شروع کردم گریه کردن که دیدم دوباره چشماشو باز کرد و گفت: مادر گرسنمه!!
با تعجب اشکامو پاک کردم و همون بیسکویت ها رو دادم بهش خورد.
الان حالش خوبه و نشسته توی خونه»
این جای داستان اشک های مادر علی یار و زن همسایه با هم می بارند، اما داستان به همین جا ختم نمی شود. زن همسایه از علی یار پیامی آورده است برای مادر:
«دیشب علی یار رو تو خواب دیدم. گفت برو به مادرم بگو جمعه ها سر مزار من نیاد. جمعه ها ما رو می برن زیارت امام حسین(ع) و اهل بیت(ع). همه ی رفیقام میرن زیارت ، اما من به احترام مادرم که میاد سر مزارم، می مونم پیشش و با بچه ها نمی رم زیارت. بهش بگو جمعه ها نیاد. . . »
سکوت، فضای خانه ی پدری «شهید علی یار خسروی» را فرا گرفته است. سکوتی که در امتزاج صدای گریه ی اهل خانه، چون موسیقی غریبی در عرش شنیده می شود.
❇ راوی: مادر شهید علی یار خسروی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
@bashohadatashahadattt
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
💠دستانی که پیکر شهید را تحویل گرفتند💠
✔شنیده ام، فردی که در شهیدآباد دزفول سال ها متولی دفن اموات و شهدا بوده است و پیکر علی یار را در قبر گذاشته است چنین روایت کرده است:
جنازه های زیادی را توی لحد گذاشته ام و افراد زیادی را دفن کرده ام، اما این بچه(شهید علی یار خسروی ) را که دفن کردم، قصه اش متفاوت بود.
پیکرش را که از بالا دادند دستم و خواستم بگذارمش توی لحد، با چشمان خودم دیدم که دو دست از توی لحد آمد بیرون و پیکر را از من تحویل گرفت. من پیکرش را بر خاک نگذاشتم، او را از دست من گرفتند.
❇راوی: دکتر محمدرضا سنگری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
@bashohadatashahadattt
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹