12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لاتی که از مدعیان شهادت جلو زد...
🔰#روایت_شهدا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
🌻#یوزارسیف
💥#قسمت43
از جا پاشدم رفتم سمت دسشویی ,در حالیکه اب دست وصورتم میچکید رفتم طرف اشپزخانه,خونه سوت وکور بود اما بوی,غذایی که داخل خونه پیچیده بود ,نشان میداد مادر هست...
درست حدس زده بودم مادرم دوروبر اجاق گاز مشغول بود ,اینقدر توفکربود که متوجه امدن من نشد,ارام سلام کردم...
سرش را بالا گرفت وبا مهربانی ,لبخندی به روم زد وگفت: سلام عزیزم,صبح که تمام شد,ظهرت به خیر...بعد خیره بهم شد ,انگار میخواست چیزی,بگه ,ادامه داد:زری جان میگم...میگم...هیچی برو یه چی بخور,رنگ به رو نداری...
مطمینا مامان میخوادچیزی درباره یوزارسیف بگه اما نتونست ,منم که حس کردم چیزی میخواد بگه,انقدرا به نفع من نیست,پس پاپی ادامه ی حرفش نشدم.
لیوان شیر را با یه کیک خوردم وزنگ در به صدا درامد وگفتم:مامان من باز میکنم سمیه است....
مادرم سرش را تکانی داد وگفت:برا نهار نگهش دار...
درحالیکه ایفون را میزدم گفتم:بابا کجاست ؟امروز که تعطیل بود,زرگری که نمیرفت..
مادر درحالیکه من من میکرد ارام گفت:نزدیک اذانه,وضو گرفت رفت مسجد...
وای خدای من....نکنه....نکنه....بند دلم پاره شد...
سمیه با سروصدا اومد داخل یه سلام بلند وشاداب به مادرم داد وگفت:مادر عروس خانم چطورن؟
مادرم اهی کشید ولبخندی زدوگفت:سلام دخترم,خوبم...بشین برات چای بیارم...
سمیه درحالیکه دست من را گرفته بود وبه سمت اتاقم میکشید گفت:نه نه اول کارای مهم تری هست,باید تخلیه ی اطلاعاتی صورت بگیره بعد سرفرصت چای بااون شیرینی را میخوریم.
وارد اتاقم شدیم,سمیه مثل همیشه روی مبل کنار تخت نشست ومنم پشت میز کامپیوترم روی صندلی چرخانش روبه رو سمیه نشستم...
سمیه همونطور که خیره به چشام شده بود گفت:ور پریده,اولا چرا زودتر به من نگفتی,یعنی من اینقدر نامحرمم؟یا فکر کردی میخوام از دستت درش بیارم؟بعدشم دختر خوب,مگه قلب تو هتل است که یکی بیاد ویکی بره...اگه اگه بخوای به کسی بله بگی ....پس تکلیف یوزارسیف چی میشه.....فرا فکنی هم نکن...من کاملا میدونم چی تو دلت میگذره...تمام رفتار وحرکاتت نشان میداد,یوزارسیف دلت را ربوده درسته؟؟
درحالیکه اهی ممتد میکشیدم گفتم:سمیه ..دست به دلم نزن...الان بیا چاره کاری بجوییم...
سمیه:خوب از همون ب بسم الله بگو تا من برات نسخه بپیچم...
من:راستش ناگهانی شد,اصلا من نمیدونستم قراره خواستگار بیاد,دیروز سرنهار وقتی بابا گفت که حاج محمد پیغام داده شب میان امر خیر....
سمیه با التهاب ولرزشی در صداش گفت:حاج محمد؟!! همین همسایه تان؟؟صابخونه یوزارسیف؟؟
با شیطنت سری تکان دادم وانگار که از حرکات سمیه چیزی نفهمیدم گفتم:اره خودشه ودرحالیکه بلند میشدم به سمت سمیه اومدم وخودم را تو اغوشش انداختم وگفتم:من دوسش دارم سمیه....اما خانوادم مخالفند....
سرم تو بغل سمیه بود وصدای نفس نفس زدن وتاپ توپ قلبش هرلحظه شدیدتر میشد که....
#ادامه دارد...
📝نویسنده: ط ، حسینی
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
🌻#یوزارسیف
💥#قسمت44
با دوتا دستش که به دوطرف صورت من زده بود,سرمن را از بغلش کند ودرحالیکه خیره درنگاهم شد گفت:چ چ چی؟؟تو تو تو علیرضا را دوست داشتی؟؟مگه میشه؟؟اونا اومدن خواستگاریت وتومیخوای وخانوادت نمیخوان؟؟ وبااین حرف اشک توچشاش جمع شد,دلم به حالش سوخت وفوری گفتم:علیرضا کیلویی چنده بابا....تا یوزارسیف باشه ,که توجهی به علیرضا میکنه...حاج محمد از جانب یوزارسیف پیغام اورده بود اخه بمیرم برا بچم ,پدرو مادر نداره...اصلا هیچ کس را نداره ....
سمیه که بااین حرفم از,شوک قبلی دراومده بود وبین بغضش با صدای بلند زد زیرخنده وگفت:وای یوزارسیف!!! خدای من باورم نمیشه.....چقد دل به دل راه داره ودرحالیکه میامد پایین مبل روبه روی من مینشست ،دستهام را تو دستاش گرفت وگفت:حتما یه جوجه اخوند اس وپاس,اومده خواستگاری,تک دختر اقاسعید زرگر مخالفند هااا؟؟؟
بغضم ترکید وگفتم:یوزارسیف هم درس طلبگی خونده وهم مهندسی برق...همدانشگاهی علیرضا بوده,اینقد صمیمی بودن مثل دوتا داداش...اصلا اصرار علیرضا باعث شده یوزارسیف بیاد این محله,تازه تویه شرکت هم کار,میکنند درامد ثابت داره...
سمیه از خوشحالی کف دو دستش رابهم زد وگفت :وای دختر ,یوزارسیف معرکه است معرکه...پسر به این خوشگلی,هلووو,درس خونده,با ایمان,باکمالات,تواین محله هم ,ریزودرشت قبولش دارند...اخه اخه چرا باید خانوادت نه بیارن...وای وای زری...من وتو مثل دوتا خواهر...یوزازسیف وعلیرضا هم مثل دوتا برادر...که یکدفعه حرفش را خورد وادامه نداد وگفت :نگران نباش...رگ خواب مامان جونت دست منه,اینقد براش وراجی میکنم تا نظرش را عوض کنه,اونموقع مامان خانمت هم بابات را راضی میکنه ویکدفعه انگار چیزی یادش اومده باشه,مکثی کرد وگفت:خداییش دلیل مخالفتشون چیه ؟؟ها؟؟اصلا منطقی به نظر نمیاد...
سرم را تکون دادم وقطره اشکی را که از گوشه ی چشمم داشت فرو میافتاد با انگشتم گرفتم وگفتم:اخه...اخه...
#ادامه دارد....
📝 نویسنده: ط، حسینی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خورشید سامرا و کریمِ جهان تویی
مارا بده پناه که کهفِ امان تویی
هادی تویی در این شبِ ظلمت به داد رس
گمگشته ایم و مشعله ی کاروان تویی
کاخِ ستم به لرزه فِکندی به حرف حقّ
حقّا که جانِ عدلی و حق را زبان تویی
جدت امام هشتم و سلطانِ دین رضاست
جدِّ امام عصر و ولیِّ زمان تويي
با جامعه ی کبیره سلامم شنیدنی ست
مهمانِ هر امام شَوَم ،میزبان تويي
شهادت جانسوز دهمین حجت داور و دوازدهمین خورشید فروزان عصمت نبوت بر جمال زیبای وارث انبیاء و المرسلین و بر تمامی شيعيان جهان و ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت و نیز شما ولایتمدارانِ فاطمي سرشت تسلیت و تعزیت باد...
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرباز حاج قاسم بودن افتخار ایت
فرمانده
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهیدی که اسرای عراقی را فرماندهی کرد
🔹 شهید اسماعیل دقایقی همان فرماندهای است که گردانی را از میان سربازان عراقی که به اجبار بعثیها به جنگ آمده بودند و پس از اسارت به حقانیت ایران و باطل بودن حزب بعث پی میبردند، تشکیل داد و خودش فرمانده آنها شد.
🗓 ۲۸ دی ماه، سالروز شهادت سردار شهید اسماعیل دقایقی بود
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقامجتبی تهرانی: خداوند در آسمان هفتم فرشتهای قرار داده که نامش داعی است. این فرشته در ماه رجب هر شب تا صبح ندا میدهد: خوشا به حال کسانی که خدا را یاد میکنند.
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در شب #شهادت_امام_هادی علیه السلام فیلمی کمتر دیده شده از آخرین غبارروبی حرم امام هادی(علیهالسلام) توسط شهید #حاج_قاسم سلیمانی در سامرا
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
⸤ 🌙 ⸣ ↷
•
.
_ بیداری شب برای عبادت و ارتباط با خدا اثر خاصی در باز شدن درهای معنویت انسان دارد.
روح انسان در شب فعالیت دیگری ندارد و آمادگی بیشتری برای ارتباط با خداوند دارد که بهترین زمینه برای ایجاد تمرکز است، و هر چه بیشتر انسان به خداوند توجه پیدا کند حقایق بیشتری برای او منکشف می گردد.
[ #استادتحریری🌱] قــرارمون یادت نره ---------------------:
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
در خانه هایی که نماز شب خوانده می شود و قرآن تلاوت می گردد آن خانه ها نزد آسمانیان همچون ستاره ها درخشانند.(وافی، ج2، ص23)
رسول خدا(ص)فرمودند:
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
نماز شب وسیله ای است برای خشنودی خدا و دوستی ملائکه. (بحارالانوار، ج87، ص 161)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام طاعات و عباداتون قبول درگاه حق تعالی...
هر شب نماز شب را هدیه میکنیم به روح شهدای والامقام
امشب ثواب نماز شب را به روح شهدای (پنجم ) بهمن ماه هدیه میکنیم ان شاءالله مورد شفاعتشان قرار بگیریم.
التماس دعای فرج
🤲🤲🤲🤲
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
:
🕊باشهداتاشهادت🕊
@bashohadatashahadattt
اللهمعجللولیکالفرج...:
❤️سا؏ٺ قݪبم ڪۅڪ شدھ بہ وقٺ مشھداݪࢪضا🕌
💔به نیابت از مولای غریبمان حضرت اباصالح المهدی عج بخوانیم صلوات خاصه امام رضا (علیہ اݪسݪام)
🍃🌺اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ.🌺🍃
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🦋
۱۴ مرتبه زمزمه نماییم
بحق علی بن موسی الرضا اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏻