eitaa logo
داداش شهیدم ابراهیم هادی
357 دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
76 فایل
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة في سبیلک @zolfaqar4
مشاهده در ایتا
دانلود
••|🌿🕊|•• ♦️ از شخصـے پرسیدند : تا بهشت چقدر راه است ؟ گفت : یڪ قدم گفتند : چطور ؟! گفت : مثل یڪ پایتان را ڪہ روے نفس شیطانـے بگذارید پاے دیگرتان در بهشت است . °°💜°° …>⭕️<… ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt
توکل چه کلمه زیباییست "تو" و "کل"... وقتی"تو" ، "کل"را داری... به چه می اندیشی؟ ناراحت چه هستی؟ وقتی با کلْ هستی.. با کل دنیا با کل جهان هستی دلت قرص باشد.. چه زیباست "توکل".... 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این شهدا ستاره هستن؛ یعنی راهو به ما نشون میدن. 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt
ببینید ای اهل آسمان 🌥اینان ستاره‌های کهکشان✨ ابوالفضل‌العباس(ع) هستند و شیدای عشق بر محور وفا سماع می‌کنند. نورشان از نور (ع) است و طینتشان از خاک قتل‌گاه (..☀️🌻..) (°°⭐️°°) : 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
از شهید بابائے پرسیدند: +عباس چخبر ، چڪار میڪنے!؟ _گفت: "بہ دل♥️مشغولیم تا ڪسے جز وارد نشود" ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt
از📞: قرارمون این نبود. بی‌حجابی نبود. بی‌غیرتی نبود. قرار شد بعد از ماها ‹› رو ادامه بدید اما دارید ‹› ادامه میدید...🚶🏿‍♂' چفیه‌هامون خونی شد تا خاکی نشود عکسِ ماها رو میبینید عکسِ ما‌ عمل میکنید! ما شھید نشدیم که مرغ و میوه ارزان بشه ما شدیم که بی‌حیایی ارزان نشود. حرفِ آخر..↓ این رسمش نبود💔🕊!' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید.مهدی رسولی چه غوغایی میکنه.رحمت خدا برچنین مداح هایی. شیرمادر ورنج‌پدر حلالتان🌺 خدارحمت کنه پدرومادرت باپدرومادر اعضای گروه🤲 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt
فرمانده گردانی می‌گفت : خواب زمان عجل‌الله رو دیدم ؛ آقا بهم گفت لیست گردان رو بهم بده لیست گردان رو بهشون دادم ایشون با خودکار زیر بعضی اسما رو خط کشید .. هر کدوم از اون رو کھ آقا اون شب زیرشون خط کشید شدن!‌🚶🏻‍♂ ❤️🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃
رفیق شهید : یه شب من بیمار شدم و بابڪ نورے هم منو رسوند بعد از درمانگاه. باهم دیگه رفتیم یه آبمیوه فروشے و باهم یه چیزے خوردیم در همون حال که داشتیم باهم صحبت میکردیم برگشت به من گفت داداش من برم دیگه برنمیگردم این به من الهام شده... من اولش جدے نگرفتم و گفتم انشاالله صحیح و سالم برمیگرده ولے به فیض بزرگ نائل شد .. 🕊 هنوز که دارم میسوزم.. :) •♥️• 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
🍃آرزو دارم عصر زیباتون 🍓پر از ملودی شـاد 🍃پر از آرامش 🍓پراز لبخند از تہ دل 🍃و پراز زیبایی باشہ 🍓عصرتون سرشار از عشق شادی  🍃رنگ دلتون شـاد 🍓وطعم زندگیتون شیرین 🕊باشهداتاشهادت🕊 @bashohadatashahadattt
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌻 💥 بابا هم از سرکار آمد و وقتی پدر یوسف را دید و داستانش را شنید ،خدا را شکر کرد که بالاخره این پدر و پسر بعداز سالها جدایی مثل حضرت یوسف و پدر بزرگوارش به هم می‌رسند .گرچه دوست داشتم پدر یوسف را ببرم بالا خونه خودم وپذیزایی کنم اما با اصرار پدر وما رم خونه بابا موندیم،ازصبح تا شب از شب تا سحر مدام یوسف را میگرفتم اما باز هم در دسترس نبود... آخه سابقه نداشت یوسف حتی زمانی که درگیر عملیات بود اینهمه مدت مرا از خودش بی خبر بذاره دلم به تلاطمی عجیب بود و انگار خبر از وقایعی هول انگیز میداد. صبح زود بود وبا صدای صحبت کردن پدرم واقای سبحانی از عالم دلشوره بیرون آمدم رو انداز بچه ها را صاف کردم واماده بیرون رفتن از اتاق میشدم که با صدای زنگ در خانه بر جای خود میخکوب شدم... یعنی کی میتونه باشه؟این وقت صبح سابقه نداشت که.. برگشتم وچادرم را سر کردم وهمزمان صدای باز شدن در هال اومد وپشت سرش... دارد.... 📝نویسنده: ط، حسینی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷