#استخارهای_که_منجر_به_آتشباری_شد!!
🌷برای عملیات فتح یک، رزمندگان اسلام ۲۴ ساعت یکسره پیاده رفتند و فقط برای نماز توقف کردند. سلاح سنگین هم از لب مرز از زیر پاسگاههای عراق وارد و در سلیمانیه نگهداری شد. کار حمل سلاحهای سنگین با بیش از ۳ هزار بار قاطر در مدت ۱۰ شب وارد عراق شد که شامل ۳ هزار گلوله، بیش از ۱۰ قبضه از یک نوع سلاح، ۱۳ قبضه از یک نوع سلاح دیگر، تیربار و دوشکا بود، یعنی هر شب ۳۰۰ قاطر در ۱۰ روز کار انتقال تجهیزات و مهمات را انجام دادند. سلاح و مهمات از سلیمانیه تا نزدیکیهای کرکوک با ۳۰ تراکتور، ماشینهای ۱۰ تن و تویوتا برده شد. البته رزمندگان اسلام به خاطر ناامنی مسیرها، پیاده رفتند.
🌷شب قبل از عملیات، دشمن چون متوجه شده بود، ارتفاعات را تقویت کرده بود. قرار بر این بود که ادوات را روی ارتفاعات و تمام تپهها مستقر کنند و از آنجا به تأسیسات نفتی و اقتصادی کرکوک که از قبل شناسایی شده بود، حمله کنند. فرماندهان مردد شدند، استخاره گرفتند و این آیه آمد «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...»، فهمیدند که باید سرعت عمل به خرج دهند و از یک طرف هم آتشباری درست و حسابی خواهند داشت. در نهایت با توکل به خدا عملیات را آغاز کردند. نیروهای کُرد تردید داشتند و وحشت بر آنها غالب شده بود. اما فرماندهان ایرانی اصرار بر عملیات داشتند. در نهایت کار بزرگی انجام شد. کاری که در طول جنگهای چریکی دنیا سابقه نداشت.
🌷با انفجار پالایشگاه کرکوک، نور آسمان را فرا گرفت. ارتفاع آتش به بیش از ۱۰۰ متر رسید. تأسیسات اصلی برداشت نفت کرکوک منفجر شد. مقر منافقین در کرکوک شناسایی شد و مورد حمله قرار گرفت. مردم کرکوک بعد از این اتفاق روی پشتبامها آمدند و خوشحالی میکردند. طرفداران رژیم بعث هم فکر کرده بودند که رزمندگان اسلام تا کرکوک پیشروی کردند و به سرعت در حال تخلیه شهر بودند. بعد از انجام عملیات، رزمندگان اسلام به سرعت عقبنشینی کردند و دشمن هم نتوانست کاری انجام دهد و اینگونه شد که عملیات چریکی فتح یک بدون حتی یک شهید و تنها با ۳ تا زخمی انجام شد.
راوی: سردار شهید اکبر آقابابایی قائممقام فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین (ع) و فرماندهی عملیات نیروی قدس (ایشان در شهریور۱۳۷۵ به یاران شهیدش پیوست.)
🌷 ۴ شهریور ۱۳۷۴ - سالروز شهادت جانباز سید محمد صنیع خانی
سرداری که نقش بی بدیلی در پشتیبانی از جبهه های نبرد در طول #دفاع_مقدس داشت.
کسی که در دهه شصت و پس از آن در پشت جبهه و مناطق مختلف و عمدتاً محروم کشور منشأ بسیاری از خدمات عمرانی بود.
#سید_خدوم
#خدمتگزار_بی_منت
⚪️ «سیدمحمد صنیع خانی» به تاریخ پانزدهم دی ماه سال ۱۳۳۲ شمسی در «قم» متولد شد. پس از پیروزی انقلاب «سید محمد» از پایه گذاران کمیته انقلاب نازی آباد (منطقه ۱۳) تهران بود و در بهار سال ۱۳۵۸ شمسی به عضویت رسمی «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در آمد و پدتی بعد به واحد اطلاعات سپاه منتقل شد. «سید محمد» از ابتدای جنگ تحمیلی با ایجاد مرکز اعزام نیروی سپاه در محل «لانه جاسوسی آمریکا»، مسئولیت اعزام رزمندگان را به مناطق عملیاتی را بر عهده گرفت . «سید محمد صنیع خانی» را باید بنیانگذار و فرمانده «ترابری سپاه پاسداران» به شمار آورد. وی نقش موثر و تعیین کننده ای در ایجاد تحرک در یگانهای رزم و پشتیبانی و رفع کمبود وسائل نقیله سنگین ایفا نمود و به شایستگی از عهده این ماموریت بر آمد.
پس از پایان جنگ تحمیلی، حضوراو در منطقه ی زلزله زده ی «رودبار» و «منجیل» و شهر سیل زده ی «زابل» منشاء خدمات فراوانی به مردم مصیبت زده ی این مناطق شد. پس از رحلت «حضرت روح الله» ساخت حرم مطهر آن امامِ سفرکرده، به او واگذار شد و «سید محمد» تا روز اربعین حضرتش، نخستین بنای آن مرقدِ مطهر را بنا نهاد و تا زمان شهادتش، عملا مدیریت ساختِ حرم را در دست داشت.
«سید محمد صنیع خانی» در منطقه ی عملیاتی «فاو» و در عملیات والفجر۱۰ در «حلبچه» در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفته و آسیب دیده بود. این جراحت ها، در سال ۱۳۷۴ شمسی، سرباز کرد و در نهایت، روز چهارم شهریور ماه سال ۱۳۷۴ بال در بال ملائک گشود و به پاس خدمات خالصانه اش به «حرمِ امامش»، پیکرش در صحنِ حرم مطهر «حضرت روح الله» آرام گرفت.
💢 #انتشاربراینخستینبار!
دستخط شهید مصطفی صدرزاده...
🔹 عملیات نظم در خانواده!
۱_با اعضای خانواده تمام احترام رعایت شود (در اوج محبت)
۲_باید حدقل هفته یک مرتبه برای همسر گل خریده شود
۳_ساعت خوابیدن و بیدار شدن همیشه باید یکی باشد
۴_لباس های شخصی خود را حدقل بشورم
۵_ظرف های داخل آشپزخانه به محض رویت باید شسته شود
۶_هرگونه ریخته و پاش در منزل باید به سرعت جمع آوری شود
۷_باید در خانه همیشه نان تازه باشد
۸_وضعیت لباس فرزند وهمسر باید کنترل شود و زمانی برای خرید ماهانه یا سالانه مشخص شود
۹_بخشی از حقوق به خود همسر داده شود
۱۰_به هیچ وجه سر همسر و فرزند نباید داد کشید
۱۱_دیدار پدر و مادر و فامیل بسیار حساب شده و طی زمان بندی باشد
۱۲_باید برنامه های منزل از یک هفته قبل تنظیم شود
۱۳_باید زمان تفریح همسر و فرزند کامل منظم و مشخص شده باشد.
📌 #انتشاربراینخستینبار!
دستخط اخلاقی شهید مصطفی صدرزاده...
🔹 #جهاداکبر = #جهادبانفس
عملیات نظم با رمز یازهرا، یازهرا، یازهرا!
محور: نظم در عبادت
الف) نماز باید اول وقت و حتی الامکان در مسجد یا به صورت جماعت
ب) چند لحظه قبل اذان باید منتظر دستور خدا بود
د) زیارت عاشورا هر روز
ج) روزی ۵۰ آیه قرآن
ه) نماز نافله صبح اجباری
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
📌ما برای آنچه در راه خدا دادهایم توقعی نداریم
✍فرزند سردار بی سر، شهید حاج عبدالله اسکندری، از شهدای مدافع حرم:پس از شهادت پدر، صحبتهایی مطرح بود که با مبادله برخی اسرای تکفیریها یا پرداخت هزینهای، بتوانیم پیکر پدر را بازپس بگیریم. اما ما به مادرمان گفتیم مادر جان به کسانی که میخواهند پیکر پدر را باز گردانند، بگویید ما راضی نیستیم که یک ریال از بیت المال صرف این گروه خبیث شود. حتی یک اسیر هم نباید آزاد شود. پدر رفته بود تا آنها را به درک واصل کند. ما برای آنچه در راه خدا دادهایم توقعی نداریم و حاضر نیستیم که در ازای پیکر پدرمان ریالی از بیت المال هزینه شود؛ زیرا هر اقدامی کمک به آن ها محسوب میشود.
🔹در بهمن ماه سال ۱۳۹۳ مقبره نمادینی برای شهید مدافع حرم سردار بیسر حاج عبدالله اسکندری در گلزار مطهر شهدای شیراز و در کنار مقبره شهید عباس دوران ساخته شد که در آن زمان با حضور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه رونمایی شد.
mehr:
⏳6 شهریور 1361- سالروز شهادت سردار بزرگ سپاه اسلام،ناصر کاظمی
🌷شهید ناصرکاظمی، #الگوی_عملی_برای_مسئولین
🔹...تا پیش از انقلاب دانشجو بود و همزمان عضو یکی از تیم های معروف فوتبال تهران. او فوتبال را تحت مربیگری پرویز دهداری پی می گرفت. با پیروزی انقلاب عضو سپاه شد. ناآرامیهای غرب کشور موجب گردید کاظمی راهی این دیار شود. در دی ماه 58 به پاوه رفت و مدت دو سال همزمان فرمانداری شهر و فرماندهی سپاه را به عهده داشت.
در آن زمان اغلب شهرهای کردستان در تصرف ضد انقلاب بود. قصد آنها اعلام خودمختاری و جدا کردن این خطه از میهن اسلامی بود.
در ناحیه مرزی اورامانات، تمام منطقه در اختیار گرهک ها بود جز شهر پاوه. شهید کاظمی به لحاظ حساسیت منطقه به طور دائم در عملیات حضور داشت و در عین حال به امورات شهر رسیدگی می کرد از این رو فعالیت او شبانه روزی بود. سلوک و مردمداری او چنان دل های اهالی کردنشین را جذب کرده بود که مردم به او عشق می ورزیدند.
کاظمی دارای خصوصیات و ویژگی هایی بود که او را از دیگران ممتاز می کرد. او با رفتار و منش خود تبدیل به الگو و اسوه ای درخشان شده بود. تاسی به منش و سلوک فردی و اجتماعی او می تواند برای همگان به ویژه دولتمردان، مسئولین و کارگزاران نظام اسلامی و نیز نسل جوان کنونی و نسل های آینده راه گشا باشد.
ا▫️▪️▫️▪️▫️
💠 خاطره ای از شهید کاظمی:
⏳در سال 59 شهید رجایی نخست وزیر بمنظور بررسی مسائل منطقه بدون اطلاع قبلی به اتفاق استاندار وقت کرمانشاه(باختران) شهید مجید حداد عادل به منطقه اورامانات می رود. او و هیات همراهش به پاوه می روند و با ورود به شهر سراغ فرماندار را می گیرند. می گویند، فرماندار در شهر نیست و برای انجام عملیات عازم منطقه شده است. آن روز عمليات مهم « شمشير» توسط کاظمی و نیروهایش انجام گرفته بود كه در نتیجه تعدادي از نيروهاي عراقي به اسارت رزمندگان در آمده بودند. شهید رجایی چاره ای ندید جز آن که انتظار بکشد تا فرماندار از منطقه باز گردد.
با بیسیم اطلاع می دهند که نخست وزیر به پاوه آمده، لذا فرماندار پس از هدایت عملیات زودتر خود را به پاوه رساند. وقتی با شهید رجایی برخورد کرد شلوار كُردي و بلوز ورزشي بر تن داشت و كلاهی كاموایی بر سر!
💦حاضران با دیدن لب های خشکیده کاظمی که دو روز تمام در کوه ها، هدایت نیروها را به عهده داشت، اشک از چشمانشان جاری شد. گريه آنها براي سادگي و خلوص فرماندار و فرمانده بود. رجایی با دیدن ناصرکاظمی، او را گرم در آغوش گرفت و از وی تمجید نمود و گفت:
— "مسئولین ما باید همیشه چون فرماندار پاوه در خط مقدم حضور داشته باشند!"
🌷 #شهدای_کردستان
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•.
🌷 ۶ شهریور ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سردار گمنام، ناصر کاظمی
ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱
💠 مصاحبه با شهید والامقام #ناصر_کاظمی - #زمان_جنگ
🔹 فرمانده سپاه کردستان، فرمانده تیپ ویژه شهدا، قرارگاه حمزه(ع)
➖ ناصر کاظمی از زبان خودش:
🍀 من متولد سال 1325 و اهل تهران هستم . فعالیت سیاسی من تقریبا از سال 1356 شروع شد. آن موقع که دانشجوی دانشکده ی تربیت بدنی بودم ، دستگیر شدم و مدت 25 روز در زندان قصر به سر بردم . بعد از آزادی ، به طور مداوم در حرکت های مردمی و سایر امور انقلاب شرکت میکردم.
🌸 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، من خیلی زود به سپاه پیوستم و در همان سال 1358 به مدت 3 ماه برای ماموریت به زابل عازم شدم. بعد از ماموریت، حدود 20 روز در تهران بودم که دوباره به عنوان فرمانده، همراه یک گروهان از نیروهای سپاه، به مدت یک و نیم ماه به خرمشهر رفتم .
🌿 از خرمشهر که برگشتم، در پادگان ”ولی عصر (عج)” تهران با برادر ”بروجردی” آشنا شدم. او که خودش در سپاه منطقه غرب کشور مسئولیت داشت، به من پیشنهاد کرد به غرب کشور بروم. من هم پذیرفتم و با یک گروه 27 یا 28 نفری، به این منطقه آمدم. الآن از آن گروه، 2 یا 3 نفر باقی مانده و بقیه همه به شهادت رسیدهاند.
🌼 وقتی به غرب کشور آمدم، با پیشنهاد برادر بروجردی از تاریخ 10 دی 1358 ، فرماندار پاوه شدم. آن زمان، از پاسگاه ”قازانچی” تا پاوه، دست گروهکهای ضد انقلاب بود که بعدها منطقه از آنان پاکسازی شد. 21 ماه فرماندار پاوه بودم که 12 ماه آن را با حفظ سمتِ فرمانداری، فرمانده سپاه پاوه هم بودم. اما در یک عملیات که تیر خوردم و مجروح شدم، برادر ”ابراهیم همت” را به عنوان فرمانده سپاه پاوه معرفی کردم.
🌻 الآن هم به مدت یک ماه است که باز به پیشنهاد برادر بروجردی
آمدهام و مسئولیت فرماندهی سپاه کردستان را به عهده گرفتهام .
🎤تاریخ مصاحبه: مهرماه #سال_60
📌 حاجت روا شدن دعای عباس توسط حضرت اباالفضل العباس(ع)
🔹 اربعین سال ۱۳۹۴ بود. بعد از راهپیمایی در بینالحرمین عباس را دیدم. بعد از احوالپرسی لحظاتی در کنار هم نشستیم.
◇ روبروی ما گنبد و گلدسته حرم باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس(ع) بود.
◇ عباس گفت: «بیا یه دعایی بکنیم.»
همونطور که صورتش رو به حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس(ع) بود گفت: «ان شاءالله سال دیگه در محضر اربابم حضرت اباعبدالله الحسین(ع) باشم.»
◇ بعد رو کرد به من و گفت شما هم یه دعایی واسه من بکن. وقتی دیدم درخواستش جدی است همان دعای خودش را تکرار کردم و گفتم: « السلام علیک یا اباالفضل العباس(ع)»
◇ یکلحظه دیدم عباس سرش را پایین انداخته و گویا خودش را برای آمین گفتن آماده کرده است. من گفتم: «خدایا این عبدت، عباس آقا رو سال دیگه پیش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) مهمون کن.»
◇ هرگز باور نمیکردم که به زودی دعای او به اجابت برسد. عباس اربعین سال بعد در محضر حضرت اباعبدالله شرف حضور پیدا کرد.
✍ به نقل از مهدی میرزایی (رفیق شهید)
🩸#شهید_عباس_دانشگر
یکی از شهدای مدافع حرم است که به تعبیر مقام معظم رهبری لفظ «جوان مؤمن انقلابی» شایسته اوست.
◇ وی در هیجدهم اردیبهشت سال ۱۳۷۲ در شهرستان سمنان در خانوادهای متدین به دنیا آمد و در ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ در حالی که ۲۳ بهار از سن او میگذشت در منطقه خلصه در حومه جنوبی استان حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید.
📌 رزمنده ای که هیچگاه خاک جبهه را ترک نکرد.
🔹 #سردار_شهید_حاج_حبیب_جنتمکان
متولد یکم فروردین ۱۳۴۰ در منطقه چنیبه سفلی اهواز در خانواده مذهبی به دنیا آمد.
◇ همیشه در راهپیمایی ها شرکت می کرد در زمان پیروزی انقلاب ۱۷ سال داشت، با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد، ۱۹ ساله بود که جنگ شروع شد از شروع تا پایان جنگ در جبهه حضور داشتند.
◇ بیشتر عمر گرانبهای خود را در میدان های رزم مشغول به خدمت بودند و به قول همسرش باید پرسید: که حاج حبیب چند بار به خانه آمد نه این که پرسیده شود چند بار به جبهه رفتند؟! و همیشه در بین همکارانش معروف بود به «پیک جنگ» و خبر از جنگ می آورد.
◇ وی در عملیات های مختلفی شرکت داشتند. همچنین در تیپ امام حسن(ع) و در گردان امیرالمؤمنین(ع)، جعفرطیار(ع) و در بیشتر یگان خوزستان حضور داشتند.
◇ از راویان و جانبازان دفاع مقدس بود و همراه با کاروانهای راهیان نور به مناطق عملیاتی می رفتند. و بسیار تاکید داشتند که باید واقعیت های جنگ را به مردم بگوییم.
◇ در مجموع ۹ بار مجروح شدند و ۴۵ درصد جانبازی داشت، یک ریه و یک کلیه این شهید از کار افتاده بود و در مجموع کمر ایشان ترکش داشت و نمی توانست راحت بنشید.
◇ حاج حبیب، بعد از جنگ با وجود این که مجروح بود و جسم بیماری داشت هیچ وقت آرام و قرار نداشت و هرجا که لازم می دید حضورش موثر است به آنجا می شتافت و ایفای نقش می کرد.
◇ با شنیدن خبر حمله داعشیان سفاک به عراق در آنجا به صورت داوطلبانه حضور می یابد و با حضور در لشکری که زیر نظر عتبات بود تجربیات خود در دفاع مقدس را در دفاع از اسلام به کار می بندد.
◇ سرانجام وی در منطقه بیجی استان صلاح الدین عراق در حین انجام ماموریت در روز پنجشنبه ۲۷ فروردین سال ۹۴ با بمب و تله های انفجاری کنترل از راه دور گروهک داعش به شهادت رسیدند.
◇ پیکر مطهرش شب تا صبح در حرم حضرت عباس(ع) بود که به گفته مسئولین عتبات برای هیچ شهیدی این چنین سابقه ای به یاد ندارند.
◇ در بین الحرمین مردم عراق و زائران ایرانی تشیع باشکوهی برای ایشان برگزار کردند و سرانجام روز دوشنبه(۳۱ فروردین) پیکر مطهر این شهید بزرگوار در بهشت آباد اهواز در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#شهید_حاج_حبیب_جنتمکان
🌷شهید دفاع مقدس سردار صادق ترویجی🌷
(شهیدی که امام زمان عج را میدید)
نام: صادق ترویجی
نام پدر: علی
ولادت: ۱۳۳۳/۶/۳۰(آبادان)
شهادت: ۱۳۶۳/۱/۹(البکر عراق)
وضعیت تاهل: متاهل و صاحب دو فرزند به نام های علی و نازنین
نام جهادی: ندارند
اخرین مقام: سرباز امام(ره) و مسئول امور امنیت زمینی،امنیت پرواز در یگان سکادران ضد زیر دریایی
نحوه شهادت:
هنگام عملیات اسکورت رزمی در خلیج فارس توسط موشک دشمن بعثی مورد اصابت قرار گرفت و پیکر پاکش آذین آب های نیلگون خلیج همیشه فارس شد و به فیض عظیم شهادت نایل شد.
سن شهادت: ۳۰ساله
علاقه: پرواز و خلبانی
قسمتی از وصیتنامه شهید:
«در برهه ها و لحظات بسیاری، حضور امام زمان(عج) و کمک های غیبی او را به رزمندگان جبهه اسلام دیده و از نزدیک لمس کرده ام.»
#یادش_باصلوات
(معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما)
📛 غلبه بر شهوت
... و توفیق شهادت🕊🕊
🌷 #شهیداحمدعلینیری
❇️ حضرت علی(علیه السلام):
پاداش مجاهد شهید در راه خدا بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد، ولی آلوده نمی شود. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست.
🌹شهید احمدعلی نیّری در سال ۱۳۴۵ و در روستای «آینهورزان» دماوند به دنیا آمد.
خانوادهاش در کودکی او به تهران مهاجرت کرده و در محله مولوی ساکن شدند. از همان زمان کودکی پای او به مسجد امینالدوله که آیتالله حقشناس امام جماعتش بود، باز شد.
او یکی ازشاگردان خاص آیتالله حق شناس بود و در اسفند ۱۳۶۴ در حالی که تنها ۱۹ سال داشت به شهادت رسید.
🔻احمدعلی یک عارف واصل بود به طوری که آیتالله حقشناس پس از دفنش در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلامالله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است.
بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت: تا زندهام به کسی حرفی نزنید…
احمد از عفاف چشم به این مقام رسید …
⭕️دکتر محسن نوری از دوستان شهید «احمدعلی نیّری» تعریف میکند که:
«یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم، اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من… لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند، اما دوباره سوالم را پرسیدم، بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت: بنشین تا بهت بگم.
🔻 نفس عمیقی کشید و گفت: یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید، همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار من هم راه افتادم. راه زیادی نبود از لابهلای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم:
🤲 «خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
🔻 بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند و من هم مشغول آتش درست کردن بودم. خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همینطور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
🔻من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم:
🤲«یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح)‼️
🔻 وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!»
🌱 احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن»
منبع: کتاب عارفانه« شرح حال شهید احمد علی نیری»
جهت خشنودی امام زمان«عج» این متن را در گروهها و کانالهای مختلف قرار دهیم، إنشاءاللھ انگیزهای باشد برای ترک گناه جوانان و مومنان
🌷🕊🍃
وقتی عشقِ حسین (ع)
در جانت ریشه کرد
دیگر قدرت ماندن نداری
در قافله حسین (ع)
کسی قصدِ ماندن ندارد
همه بار سفر کربلا بستهاند..
سوی حق میروند؛جان نثار میکنند
در ره عشق جان را چه نیاز؟
#شهید_سیدروحالله_عجمیان🥀💔
#شادی_روح_پاکش_صلوات
شهید مهدی نوروزی اهل کرمانشاه معروف به شیر سامرا بود.دی ماه 93ودردفاع ازحرمین عسکریین در سامرا توسط گروهک تروریستی داعش به شهادت رسید.
❤️همسرش در مورد توصیههای شهید نسبت به شرکت در پیاده روی اربعین میگوید: 💫
آقا مهدی همیشه به بنده میگفت که سفر زیارتی امام حسین(ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن!
حتی اگر شده سالی یک مرتبه آن هم در موقع اربعین خود را به کربلا برسان،
حتی اگر شده فرش خانهات را بفروش و مقدمات سفر کربلا را مهیا کن و این سفر را ترک نکن و این شاخصترین سخنی بود که آقا مهدی درباره سفر اربعین به بنده میگفت.
خاطره شیرینی که از آخرین سفر مشترک مان به کربلا در پیادهروی اربعین در یادم مانده است این است که در بخشی از راه باران شروع به باریدن کرد، فرزندمان هم در همان زمان گریه میکرد و غذا میخواست، در آن زمان آقا مهدی پتو بالای سرم گرفت که باران روی سرم نریزد و گفت شما اینجا بنشین و به بچه غذا بده من همانجا نشستم و به آقا هادی غذا دادم.
#شهید_مهدی_نوروزی
#پیاده_روی_اربعین
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🌱گفت: آقای امینی جایگاه من توی سپاه چیه؟
سئوال عجیب و غریبی بود! ولی میدانستم بدون حکمت نیست گفتم: شما فرماندهی نیروی هوایی سپاه هستین سردار.به صندلیاش اشاره کرد گفت: آقای امینی، شما ممکنه هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم، نرسی؛ ولی من که رسیدم، به شما میگم
که این جا خبری نیست!
آن وقتها محل خدمت من، لشکر هشت نجف اشرف بود.با نیروهای سرباز زیاد سر و کار داشتم.
سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون کردی ، این برات میمونه؛
از این پستها و درجهها چیزی در نمیاد!
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🏴🌷چه کربلا نرفتهها که کربلایی شدن...
میدونستید #دانشمند_شهید_محسن_فخری_زاده، کربلا نرفته بود؟!
ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن ولی بخاطر محدودیت های امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
یه بار با اصرار زیاد میخواد ببرنش نزدیکترین جا از مرز و میبرن شلمچه و از اونجا زیارت انجام میده.
یه بار هم یکی از اعضای تیم حفاظت، از #حاج_قاسم میخوان که ایشونو به کربلا ببرن که حاج قاسم میگه خیر چون اگه اتفاقی برا فخریزاده بیفته کسی نمیتونه جاشو بگیره...
#اربعین
#شهید_محسن_فخریزاده
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🔷به او گفتند:
چهرهات به ریاست جمهوری
نمیخورد!
گفت:
بله میدانم، امّا به درد نوکری
مردم میخورد.
شهید رجایی، رئیس جمهوری که فقط ۲۸ روز توانست رئیس جمهور باشد اما به عنوان یک الگو شناخته میشود!
۸ شهریور سالروز انفجار دفتر نخست وزیری به دست منافقان کوردل و شهادت مظلومانه شهیدان #رجایی و #باهنر
#شادی_روح_پاکشان_صلوات
محمد جواد نشست کنارِ مادر. آرام و سر به زیر گفت: مادر! پارگیِ شلوارم خیلی زیاد شده ، تویِ مدرسه ...
لحظاتی مکث کرد و ادامه داد: اگه به بابا فشار نمیاد بگین یه شلوار برام بخره...
پدرش میگفت: محمدجواد خیلی محجوب بود، مواظب بود چیزی نخواهد که در توانمون نباشه...
کاش ما نیز مانند شهید باهنر اینگونه احترام پدر مادرمان را نگه میداشتیم☑️
رجایی رئیس جمهور شده بود باهنر پس از انتخاب به عنوان نخست وزیر توسط شهید رجایی طولی نکشید که این دو یار دیرین و دو مبارز صدیق در ۸ شهریور ۱۳۶۰ با انفجار بمبی💥 توسط عامل سازمان تروریستی منافقین خلق در آتش عشق الهی سوختند و به فیض شهادت نائل شدند🕊️
روحانی
#شهید_دکتر_محمدجواد_باهنر
#شهید_محمدعلی_رجایی
#شادے_روح_پاڪشان_صلوات
📌 "ان شالله هم زیارت هم شهادت..."
🔹 نوشته بود من برنمیگردم مگر با زیارت حسین(ع) یا شهادت!
◇ خوابش را دیدم. با خنده گفت:
مادر دست چپم و دو تا از دندانهایم را در حرم امام حسین جا گذاشتم!
◇ روز بعد رفتم معراج شهدا. با اصرار پیکرش را دیدم، دست چپش قطع شده، زیر لبخند زیبایش هم جای دو دندان خالی بود!
✍ فرازی از وصیت نامه شهید احمد اژدری
🔹 بنام الله پاسدار حرمت خون شهداء
میروم، میروم تا یاری دین خداکنم، میروم تا یاری امام کبیرمان خمینی بت شکن کنم.
◇ میروم تا خون ناچیز خود را به درخت اسلام و آزادگی هدیه کنم، میروم تا به معبود خود رسیده و گناهان خود را پاک کنم. میروم تا فدای هل من ناصرحسین را، لبیک گفته و راه حسین را ادامه دهیم...
🩸#غواص_شهید_احمد_اژدری
● متولد: ۱۳۴۸/۰۶/۲۰_شیراز
● شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵_شلمچه - کربلای۴
#شهدای_غواص_فارس
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🔹«مرضیه بدیحی»، همسر شهید مدافع حرم: «خواب دیدم شهید سید مجتبی علمدار با جوانی دیگر وارد کوچهی م
❣صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا ورحمت الله و برکاته بعددعلمه
🕊#شهید_فاطمی_سید_مجتبی_علمدار
.
یکی از رفقای سید مجتبی نقل می کند که:
👈انگشتر عقیقی داشت که خیلی آن را دوست داشت، روزی هنگام استحمام تشت آبی را به شوخی به رویش ریختم
اما او به شدت ناراحت شد چون با ریختن آب انگشتری که خیلی دوستش داشت را آب برد...
ودیگر دستش به انگشترش نمی رسید. 😔
خیلی ناراحت شد
دلیلش را از او پرسیدم؛ گفت همسرش سید است و این انگشتر هدیه همسرش به سید مجتبی بوده است
و دوست نداشته که با گم کردن این انگشتر دل او را بشکند....
مدتی گذشت و روزی کنار هم نشسته بودیم
که ناگهان چشمم به همان انگشتر افتاد که دست سید مجتبی بود
زیرا گوشه ای از این انگشتر از قبل پریده بودو آنرا کاملا میشناختیم
پس مطمئن شدم همان انگشتر است.👌
چشمانم گرد شد و پرسیدم: سید انگشترت را که آب به داخل چاه برده بود
چطور برگشت⁉️
طفره رفت و سعی کرد پاسخ ندهد، اما من او را قسم دادم و از او پرسیدم
پاسخ داد:
به مادرم #حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها متوسل شدم و از ایشان خواستم که مرا شرمنده همسرم نگذارد
صبح که از خواب برخاستم دیدم انگشترم بر روی کتاب مفاتیح ام قرار دارد😭😭😭
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
👈 یک روز با بچه های مسجد رفته بودیم اردوی دماوند. بچه ها که مشغول بازی بودند، یکی از بزرگ ترها کتری
🥀🏴🌹🌴🌹🏴🥀
#شهدا_و_محرم
#عارف_شهید
#احمدعلی_نیری
احمدآقا توسل به اهل بیت علیهم السلام، خصوصاً کشتی_ جات آقااباعبدالله را بهترین وسیله تقرب به پروردگار و محو گناهان می دانست. برای همین به بنده امر میکرد که برای بچه ها مداحی کنم.
در دستنوشته های احمدآقا به این امر بسیار مهم بسیار سفارش شده.
حتی توصیه میکرد که برای ازبین رفتن تاریکی قلب و روح، متوسل به شهید کربلا شوید.
در یکی از متن های جامانده در دفتر خاطرات احمدآقا، در مورد امام حسین علیه السلام آمده :
"روز اربعین وقتی به هیئت رفتم، در خود تاریکی میدیدم. مشاهده کردم قفسی در اطراف من ایجاد شده و زندانی شده ام!
اما وقتی سینه زنی و عزاداری آغاز شد، مشاهده کردم که قفس از بین رفت. این هم از کرامات مجلس سیدالشهدا علیه السلام است."
بارها شنیده بودم که میگفت: در مجالس عزای سیدالشهدا، نوری وجود دارد که منشأ آن حرم مطهر آقاست. در این مجالس، گویی خود حضرت در کنار در می ایستد و از میهمانان خود پذیرایی میکند.
از دیگر معصومین که احمدآقا زیاد به ایشان متوسل می شد، وجود نازنین صدیقه کبری، حضرت زهرا سلام الله علیها بود. نام مبارک ایشان، همیشه بر زبان احمدآقا جاری بود.
برای من جای تعجب است! بسیاری از شهدای وارسته و سالک الی الله که با شهادت از دنیا رفتند، ارادت قلبی به امّ الأئمه سلام الله علیها داشتند.
احمدآقا در یکی از یادگارهای خود آورده:
خدارا شکر، مقام بالایی نزد امّ الأئمه حضرت زهرا سلام الله علیها دارم.
#صلی_الله_علیک
#یا_اباعبدالله_الحسین_ع
💠 حیف نیست آدم ترس از خدا را ول کند، از دشمن بترسد!!؟
🌷 فرمانده لشگر ۵۵ ویژه شهدا
شهید محمود کاوه
🌱ولادت: ۱۳۴۰/۳/۱ ،مشهد مقدس
🕊شهادت: ۱۳۶۵/۶/۱۱ ،ارتفاعات ۲۵۱۹ منطقه عمومی پیرانشهر - عملیات کربلای ۲
▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ا
🌿 #مثل_شهيد_كاوه_باشيم....
🌷در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود. محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم: دیشب تیربارچیِ دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود، هیچ کس نتونست از این جا رد بشه. گفت: بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم. رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی. محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد. آهسته گفتم:...
🌷....آهسته گفتم: اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط. جور خاصی پرسید: دیگه چه کاری باید بکنیم؟! گفتم: چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه. گفت: یک کار دیگه هم باید انجام داد. گفتم: چه کاری؟ با حال عجیبی جواب داد: توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم
(راوی: همرزم شهید)
📚 منبع: حکایت فرزندان فاطمه ١، ص ٣٤
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
🌷 ۱۱ شهریور ۱۳۶۵ - شهادت محمودکاوه، فرمانده لشکر ویژه شهدا، اسوه ایمان، تقوی، رشادت و دلاوری
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
شهید صیاد شیرازی در جایی درباره شهید کاوه گفته است:
"یک نوجوان ۱۸ ساله در جبهه کردستان پیدا شده... وقتی در اتاق جنگ شرح عملیات میدهد، آدم مات و مبهوت میماند و سرا پا گوش میشود!".
🌷 شهید محمود کاوه، فرمانده لشگر ویژه شهدا
🔹 از جوانترین فرماندهان لشکر در دوران #دفاع_مقدس
🚩 او فرماندهی یکی از کلیدی ترین یگان های سپاه پاسداران در کردستان و جبهه های غرب ، موسوم به تیپ ویژه شهدا را عهده دار بود.
▫️ نگرش نظامی خارق العاده کاوه ، چنان او را شاخص نمود که در مدت کوتاهی ، تیپ تحت امر وی به لشگر ارتقا پیدا کرد.
▪️شهید حسن آبشناسان میگوید: اگر در دنیا یك چریك پاكباخته و دل باخته به اسلام و حضرت امام وجود داشته باشد، همانا محمود كاوه است .
➖ سرانجام اسطوره جنگ های کوهستان، در عملیات کربلای ۲ - منطقه عمومی حاج عمران- بر روی قله 2519 مورد اصابت ترکش گلوله خمپاره قرار گرفت و در سن 25 سالگی به شهادت رسید.
🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿
❇️شیر کوهستان
🟡مهدی خندان فرمانده تیپ عمار
لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود.
شهید همت بهخاطر رشادتهایش
به او لقب شیر کوهستان داده بود.🌱
💮زمانی که دره کانیمانگا در محاصره دشمن قرار گرفت و عملیات با مشکل برخورد کرده بود،
🟠تنها راه، شکست خط دشمن بود.
مهدی خندان برای خاموش کردن
دوشکای دشمن از جا برخواست
و با رجزخوانی به سمت دوشکای دشمن حرکت کرد تا مانع آن شود و در نهایت به شهادت رسید.🍀
🌺پیکر این شهید عزیز روی سیمخاردارهای دشمن باقی ماند و ۱۰ سال بعد به لواسان بازگشت.🌸
🌹شهید #مهدی_خندان
۱تیر ۱۳۴۰، ۲۸ آبان ۱۳۶۰، کانیمانگا
آرمیده در گلزار شهدای لواسان🌷
#شادی_روح_پاکش_صلوات