🌿 ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ - سالروز تولد #شهید_عباس_دوران
#مردی_که_بغداد_را_لرزاند
✍️ زندگینامه:
عباس دوران ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ در شهرستان شیراز در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.
وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از گذراندن دوران ابتدایی پای به دبیرستان نهاد. عباس دوران در سال ۱۳۴۸ موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد.
وی در همین سال به استخدام فرماندهی مرکز آموزش هوایی درآمد. در سال ۱۳۴۹ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوران مقدماتی پرواز در ایران، در سال ۱۳۵۱ برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت.
عباس دوران ابتدا در پایگاه «لکلند» دوره تکمیلی زبان انگلیسی را طی کرد و سپس در پایگاه «کلمبوس» در ایالت می سی سی پی موفق به آموختن فن خلبانی و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی۴۱ - تی ۳۷ گردید.
مردی که بغداد را لرزاند...
در یکی از تمرینات ورزش اسکیت، متاسفانه در اثر برخورد با زمین پای چپ او مصدوم شد و به مدت ۲ ماه از برنامه پروازی باز ماند.
پس از بهبودی، دوباره آموزش خلبانی را ادامه داد و پس از دریافت نشان خلبانی در سال ۱۳۵۲ به ایران بازگشت و به عنوان خلبان هواپیمایی F4 ابتدا در پایگاه یکم شکاری و سپس در پایگاه سوم شکاری مشغول انجام وظیفه شد.
با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخته به دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایرانپرداخت و با ۱۰۳ سورتی پرواز جنگی در طول عمر کوتاه اما پر بارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد.
خلبان عباس دوران همواره به دوستان و همکارانش تاکید میکرد که هرگز تن به ذلت نخواهد داد و اگر در حین پرواز مورد اصابت موشک دشمن قرار گیرد، هواپیمای سانحه دیده را بر سر دشمن زبون خواهد کوبید. وی همان طور که گفته بود بر این پیمان خویش صادقانه ایستاد و جان فدا کرد.
شهید عباس دوران در هفتم آذر ۱۳۵۹ در عملیات «مروارید» حماسهای بزرگ آفرید و به کمک خلبان شهید حسین خلعتبری پنج فروند ناوچه عراقی را در حوالی اسکله الامیه و البکر منهدم ساخت و بقایای آن را به قعر آبهاب نیلگون خلیج فارس فرستاد.
به گفته یکی از همرزمان خلبانش، در یکی از نبردهای هوایی که فرماندهی دو فروند هواپیما را به عهده داشت، به مصاف ۹ فروند از جنگندههای دشمن رفت و با ابتکار عمل و مهارتی خاص، یک فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون و هشت فروند هواپیمای دیگر را مجبور به فرار از آسمان میهن کرد.
خلبان شهید عباس دوران همواره در عملیات جنگی پیش قراول بود و برای دفاع از میهن اسلامی و حفظ و حراست آن لحظهای آرام و قرار نداشت.
وی سرانجام در سحر گاه روز ۳۰ تیر ماه سال ۱۳۶۱ که لیدری دسته پرواز را به عهده داشت، به قصد ضربه زدن به شبکه دفاعی و امنیتی نفوذ ناپذیر مورد ادعای صدام، با پنج نفر از زبدهترین خلبان نیروی هوایی در حالی که هنوز ستیغ آفتاب ندمیده بود، با ارادهای پولادین به پالایشگاه الدوره یورش بردند و چندین تن بمب هواپیماهای خود بر قلب دشمن حاکمان جنگ افروز عراق ریختند و پس از نمایش قدرت و شکستن دیوار صوتی در آسمان بغداد، هنگام بازگشت، هواپیمای لیدر مورد اصابت موشک دشمن واقع شد و شهید دوران اگر چه اجازه ترک هواپیما را به همرزم خلبانش؛ ستوانیکم منصور کاظمیان در عقب کابین داد، اما خود به رغم اینکه میتوانست با استفاده از چتر نجات سالم فرود آید، صاعقهوار خود و هواپیمایش را بر متجاوزان کوبید و بدین ترتیب مانع از برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها به ریاست صدام در بغداد شد.
پس از سالها انتظار در تیرماه ۱۳۸۱ بقایای پیکر شهید دوران توسط کمیته جستجوی مفقودین به میهن منتقل شد و در پنجم مرداد ۱۳۸۱ طی مراسمی رسمی با حضور مسئولان کشوری و لشکری، خانواده شهید و بستگان در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی، بر دوش همرزمان خلبانش تشییع شد.
پیکر مطهر آن شهید تیز پرواز سپس برای خاک سپاری با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ به زادگاهش شیراز منتقل شد. شهید خلبان عباس دوران به هنگام شهادت ۳۲ سال داشت.
📌 سربازی که دائی شهیدش برایش الگوی شهادت شد.
🔷️ شهید سر افراز سعید معین درخانواده ای متدین و مذهبی در سال ۱۳۵۳ به دنیا آمد.
◇ او تنها فرزند پسر خانواده و برای پدر و خصوصا مادرش بسیار عزیز بود دوست و رفیق دوران کودکی و نوجوانی اش دایی شهیدش بود پس از شهادت او در جنگ تحمیلی عشق به شهید و شهادت در دلش شعله ور گردید.
◇ پس از رها کردن مدرسه مشغول به کار گردید و اندک در آمد خود را به پدرش میداد و مقداری را نیز پس انداز می کرد.
◇ صبور و آرام بود و مهربان سخن می گفت در کارها به خدا توکل می کرد در انجام واجبات دین به خصوص نماز و روزه بسیار مقید بود و اوقات بیکاری را با قرائت قرآن سپری می کرد.
◇ بارسیدن به سن سربازی به خدمت نظام وظیفه در آمد و در منطقه ی نظامی سلماس مشغول خدمت گردید.
◇ سر انجام بیستم مهرماه در سال ۱۳۷۳ در همان منطقه به دلیل سقوط خودرو حین انجام وظیفه به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
#شهید_سعید_معین
#شهدای_ناجا
🔸لبنانی بود و مذهبی دروزی داشت. در ۱۶ سالگی مسئول به اسارت گرفتن یک دانشمند در سرزمین های اشغالی شد و پس از کشتن برخی نیروهای رژیم اسیر می شود.
🔸در مدت اسارت به منفورترین چهره در نزد مردم رژیم غاصب و محبوبترین چهره جبهه مقاومت تبدیل شده بود. مذهب خود را تغییر و شیعه علی بن ابی طالب (ع) شد تا همانند حضرت قلعه خیبر را ویران کند.
🔸به دلیل تنفر اسرائیلیها از او و محبوبیتش در جبهه مقاومت، اسارت و آزادی اش برای هر دو طرف اهمیت بالایی داشت فلذا به هیچ وجه حاضر به آزادی اش نمی شدند!
🔸در سال ۲۰۰۴ تبادل گسترده ای از اسرا میان لبنان و رژیم انجام گرفت اما نام او در میان رزمندگان آزاد شده جبهه حق نبود! سید حسن نصرالله در آن روز اعلام نمود که یهودیان اشتباه کردند که او را آزاد نکردند و بدون شک او به دامان لبنان باز خواهد گشت.
🔸سردار حاج رضوان (عماد مغنیه) به دستور سید حسن و با نظارت حاج قاسم عملیات اسیرگیری از سربازان رژیم کودک کش را آغاز و چند نفر از آنها را به هلاکت رسانده و دو تن را نیز اسیر می کند.
🔸دو روز بعد جنگ ۳۳ روزه به بهانه آزادی این دو اسیر آغاز و رژیم شکست می خورد. سال بعد رژیم مجبور شد او را پس از ۳۰ سال اسارت با پیکر آن دو اسیر مبادله کند!
🔸سرانجام ۸ سال بعد و پس از ۴۰ سال جهاد، او در حال دفاع از حرم حضرت زینب (س) در حومه دمشق توسط رژیم کودکش به شهادت رسید.
🔸او کسی نبود جز سید الاسرای مقاومت: شهید سَمیر قَنطار
🕊و سلام بر او که میگفت:
«رفیقحواستبهجوونیتباشه
نکنهپاتبلغزه،قرارهبااینپاها
توگردانصاحبالزمان(عج)باشی»
¦⇠#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🗓 #سالگرد_تولد
#شهید_بابک_نوری...🌷
✍ _بابک عاشق امام رضا بود و هر سال شهادت امام رضا میرفت مشهد.
سال ۹۶ با اینکه از اولین اعزامش فقط ۲۷ روز گذشته بود درست ظهر شهادت امام رضا شهید شد... 💔
راوی: مادر شهید
تولدت تو آسمونا مبارک قهرمان 🌻
تاریخ تولد: ۷۱/۷/۲۱
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀شهید سید کوچک موسوی در اوایل سال1359 کارخانه ای را که در آن از حقوق و مزایای خوبی برخوردار بود به عشق امام (ره) و انقلاب رها کرد و به خیل سبز پوشان سیّد الشهدا (ع) در سپاه پيوست.
💐 درهمان ابتدای ورودش با توجه به شعله ور بودن آتش فتنه در کردستان راهی غرب کشور شد و با آغاز تهاجم رژیم بعث عراق به کشورمان او نیز از جمله رزمندگان پیشتازی بود که مهر ماه 1359 به مناطق جنگی جنوب عزیمت نمود.
🕊او از جمله عاشقان واصلی بود که با توجّه به رنجي كه از مجروحيت شیمیائی عمليات هاي خيبر و بدرمي برد اما همچنان تا جایی که جسم مجروحش روح بلندش را یاری می کرد بمدت60 ماه در جبهه ها ماند و بارها تا سرحد شهادت پیشرفت. (گویا تقدیر آسمانی اش در زمان دیگری رقم خورده بود.)
به نقل از همرزمان و دوستان: ایشان بدون راننده کمکی در مسیرهای طولانی و پرخطر رانندگی می کرد و هیچگاه آثار خستگی در چهره اش نمایان نبود دائم با لبخندی که بر لب داشت باعث آرامش اطرافیان بود . شجاعت، بی باکی خستگی ناپذیری و قدرت بدنی بالایی که داشت باعث شد تا در بین همرزمانش در مناطق عملیاتی و یگان خدمتی به بولدزر معروف شود.
🌺این سیّد خستگی ناپذیر وقتی از جبهه باز می گشت به پيگيري مراحل ساخت مسجد و جمع آوری کمک های مردمی و اعزام خانواده معظم شهداء و ایثارگران جهت زیارت حضرت امام رضا (ع)، حضرت فاطمه معصومه (س) و دیدار با امام خمینی(ره) مشغول بودند و همواره خود را خادم امام رضا (ع) و خانواده های معظم شهداء و ایثارگران می دانست.
🔶با اتمام جنگ تحمیلی او که تمام توانش را در میدان نبرد در راه خدا صرف کرده بود و از این بابت خاطرش آسوده شده بود، بدلیل وخامت وضع جسمی اش در اثر جراحات ناشی از مجروحیت ديگر قادر به فعاليت نبود و تا زمان شهادت در منزل بستری شد و روز به روز از نظر جسمی ضعیف تر می شد تا جایی که دیگر به جوانان زیر 40 سال شباهت نداشت و دوستانی که مدتي او را ندیده بودند باورشان نمی شد كه او همان بولدزر معروف باشد، در طول مجروحیت حاضر به تشکیل پرونده در بنیادجانبازان و استفاده از امکانات بنیاد نگردید.
او می گفت: اگر قرار است پرونده ای به جز پرونده پاسداریم تشکیل شود آرزو دارم آن پرونده، پرونده شهادتم باشد. این فرمانده دلير همچون سالهای دفاع مقدّس با روحیه ای استوار و محکم بود همیشه ذکر خدا برلب داشت و طلب شهادت می کرد
🕊 تا اينكه شهید دو هفته قبل از شهادت در شب 19 رمضان خواب می بیند که در جبهه و در جمع دوستان همرزمش که تعدادی از شهدا هم در آن میان حضور داشتند سردار شهيد حاج مجید سپاسی برگه ای را به او مي دهند و مي گويند، این جواز شهادت شماست که از سوی امام زمان (عج) صادر شده و ما 2 هفته ديگر منتظر آمدنت هستیم. در همان شب همسرش نيز خواب مي بينند كه برگه ای به دستش مي دهند و مي گويند: این برگه را حاج مجید سپاسی برای همسرت آورده است که 14روز ديگر ایشان را به گلزار شهداء بیاورید بعداز آن خواب، سيد برای روزموعود لحظه شماری می کرد روز به روز چهره اش نورانی تر می شد کسانی که به ملاقاتش در منزل می آمد این تغییر را متوجه می شدند.
🌷همان طور که ايشان و همسرش در خواب دیده بودند روز چهاردهم در تاريخ10/2/69 در بیمارستان نمازی شیراز در حالي كه ذکر یا علی بر لب داشت از همسرش خواست تا آمدن حضرت علی(ع) دستش را بگیرد پس از چند لحظه به ايشان اشاره می کند حالا مي توانيد دستم را رها کنيد، و دست در دست جدّ بزرگوار به خیل دوستان شهیدش كه منتظر آمدنش بودند پیوست.
🌺پیكر این سردارخستگی ناپذیر بعد از زیارت در حرم حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) بر روی دست همرزمان و مردم شهید پرور و انبوه علاقمندانش، با شکوه خاصی تشیع و در قطعه 13 گلزار شهدای شهر مقدّس شیراز،فاز 2 محمّد رسول الله (ص) رديف دهم پشت ساختمان آشپزخانه حسینیه دارارحمه در جوار سایر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.
🌸اکنون با گذشت سال ها از شهادت این فرمانده خستگی ناپذیر و دلاور تربت پاک و مطهرش بدليل کرامات متعددی که از او دیده اند یا مي بينند زیارتگاه خیل عاشقان اهل بیت (ع) و خصوصاً ارادتمندان آقا علی ابن موسی الرضا (ع) می باشد که از همین رو به سردار شهید امام رضایی معروف شده است.
#شهیدی_که_به_قمر_فاطمیون
#شهرت_داشت.
تخریب چی شهید #حسین_هریری، متولد سال ۶۸ بود و کارشناسی حقوق را از دانشگاه قوه قضاییه دریافت کرد و در قطار شهری مشهد مشغول به کار بود؛ از کودکی در پایگاه بسیج مسجد هجرت حوزه یک عمار حضور و فعالیت داشت و در برپایی تمامی برنامههای قرآنی، نماز جماعت، نماز جمعه پیش قدم میشد.
پیش از شهادت نیز به سوریه اعزام شده بود ولی قسمت بود در اربعین حسینی پیکر مطهرش در زادگاهش تشییع شود؛ از سالهای گذشته ، عشق به جهاد و دفاع از حرم اهل بیت(ع) را داشت و نیت کرده بود که برای دفاع از حرم بی بی زینب(س) به سوریه برود.
پدر و مادر این شهید در نجف مستقر بودند ولی با شهادت شهید حسین هریری به مشهد آمدند و در مشهد به آنها خبر شهادت فرزندشان را دادند؛ پدر شهید هریری از رزمندگان جبهه و جنگ بود و در تمامی مراسمات شهدای فاطمیون و مدافعان حرم حضور داشت.
زیبایی چهره شهید حسین هریری باعث شده بود در جبهه مقاومت اسلامی به «#قمر_فاطمیون» معروف شود.
او که به تازگی نامزد کرده بود، دوست نداشت ازدواجش مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت و قدم به حجله شهادت گذاشت.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حسین_هریری
📌 شهید رسول پورمراد: امیدوارم دفاع از حرم مرا به امام زمان "عج" نزدیک کند.
🔷️ شهید رسول پورمراد، ۲۶ اسفند ماه سال ۱۳۶۷ در افشاریه تاکستان به دنیا آمد.
◇ مهندس تکنولوژی و پاسدار هوافضای سپاه پاسداران تهران بود و به عنوان مدافع حرم و توسط سپاه قدس در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت.
◇ بیستم مهر ماه سال ۱۳۹۴ در قنیطره سوریه و درگیری با گروهک داعش بر اثر انفجار خمپاره و جراحات وارده شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرک مدرس از توابع بویین زهرا واقع است.
🔻 شهید پورمراد در یادداشت عاشقانه ای با خدا وامام زمان "عج" مینویسد:
◇ خدایا به شهدای عزیزت قسم و به حسین(ع) سیدالشهدا قسم ، مرگ مرا هم شهادت در پای رکاب #امام_زمان(عج) قرار بده و مرا از این نعمت بهرمند ساز و مرا عزیز گردان ..
◇ آقاجان! خیلی دوست دارم برای نزدیک شدن ظهورت کاری کنم و باری از روی دوش شما بردارم.
◇ امیدوارم این حضورم در سوریه و خدمت در اینجا مرا به شمانزدیک کند تا جایی که وقتی به یاد من هستی لبخند رضایت بر لب
داشته باشی.
#شهیدمدافع_حرم_رسول_پورمراد
📌 شهید رسول پور مراد در وصیت نامه اش نوشت: سرقبرم بنویسید حسین
🔷️ شهید رسول پور مراد در بخشی از وصیت نامه اش مینويسد: خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم، چون خودم بیشتر از همه به آن نیازمندم فقط چند یادآوری:
◇ ۱- نماز که انسان را از فحشا و منکر دور می کند
◇ ۲- روزه که سپر آتش جهنم است
◇ ۳- یادآوری مرگ
◇ ۴- جهاد با نفس
◇ ۵- ولایت مداری و گوش به فرمان رهبر بودن
◇ ۶- دعا برای سلامتی و فرج آقا
◇ ۷- طلب شهادت و...
🔻 راجع به محل دفن هم دوست دارم کنار مزار مادر عزیزم باشد و اگر نشد کنار مزار شهدا و اگر بازهم نشد هر طور که بزرگان صلاح دانستن عمل کنند.
◇ در پایان می خواهم از برادر دلسوز و مهربانم آقا ابوالفضل تشکر کنم که در همهی مراحل زندگی پشتیبان و راهنمای من بوده و من خود را مدیون او می دانم؛ برایش آرزوی سلامتی دارم.
◇ شعر پیشنهادی برای سنگ مزارم:
با همین سوز که دارم بنویسید حسین
هر که پرسید زِ یارم بنویسید حسین
هر که پرسید چه داری مگر از دار جهان
همه دار و ندارم بنویسید حسین
خانه آخرتم هست قدمگاه حبیب
سر در قبر مزارم بنویسید حسین
◇ رسول پور مراد - ۵ مهرماه ۱۳۹۴ ساعت ۱.۱۵ دقیقه
🌹 #شهید_تفحص_علی_محمودوند
🌹#خاطره_شهید؛
✍️ _داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقهای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛اما عراقیها اجازه عبور نمیدادند؛ با تلاش بسیار و پس از مدتها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آن روز تلخترین روز دوران تفحص بود
۴۶شهدای غواص آنجا بودند، دست و پا و چشمهای همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه میدیدم باور کردنی نبود؛ بعثیها اینها را زنده به گور کرده بودند پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند.
در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛ انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدتهای طولانی مونس من شده بود؛هر وقت کار ما گره میخورد به سراغ این دست میآمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد...
🕊 ڪلام شهیدان......🕊
❣ #شهیدمحسنحججی 🕊
یڪ طوری زندگی ڪن ڪه خداعاشقت بشه تاخوب بخرد تورو.
❣ #شهیدمرتضیعطایی 🕊
یاامام رضا: تو ڪه آخر گره رو وامیڪنی پس چرا امروزو فردا میڪنی.
❣ #شهیدحسینمعزغلامی 🕊
تا میتوانید برای ظهور دعا ڪنید ڪه بهترین دعا هاست.
❣ #شهیدمحمودرضابیضایی 🕊
شیعه به دنیا آمدیم ڪه مؤثر در تحقق ظهور باشیم.
❣ #شهیدجوادمحمدی 🕊
در اون دنیا جلوی بی حجاب ها و آنهایی ڪه تبلیغ بی حجابی میڪنند را میگیرم.
❣ #شهیدمحمدهادیذوالفقاری 🕊
آمدم به عراق برای جنگ تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
❣ #شهیدرضاسنجرانی 🕊
نمازهایتان را اول وقت بخوانید ڪه بهترین عمل است.
❣ #شهیدحسینمحرابی 🕊
هر جوان پسر یا دختری ڪه نمازش را اول وقت بخواند شفاعتش میڪنم.
❣ #شهیدحسنقاسمیدانا 🕊
از راه و اهداف انقلاب و سخنان امام خامنه ای دور نشوید.