❇️ مگر ما امامزمان نداریم؟
✨مسئول تیم شناسایی بودم و به دستور علی آقا باید وضعیت تنگه سومار را در می آوردم. از هر طرف که میرفتیم، میخوردیم به میدانمین و موانع و نرسیده به آنجا کپ میکردیم. دیگر خسته شده بودم.
آمدم پیش علی آقا و گفتم: نمیشود.
جوابی نداد. گفتم: از هر طرف که رفتیم به سیمخاردار و میدان موانع برمیخوریم.
معلوم بود که علی آقا عصبانی شده. وقتی عصبانی می شد، چشمهای سبزش را گوشه ای میدوخت.
با عصبانیت داد زد: مگر ما امامزمان نداریم؟
این جمله را با تمام وجودش گفت.
گفت: همین الان می رویم.
مات و مبهوت گفتم: حالا؟ توی این روز روشن؟ رفتیم و شناسایی کامل انجام شد.✴️
🌷راوی کریم مطهری همرزم شهید
#علی_چیت_سازیان
از کتاب "دلیل"
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
❇️ مگر ما امامزمان نداریم؟ ✨مسئول تیم شناسایی بودم و به دستور علی آقا باید وضعیت تنگه سومار را در
🌷شهید دفاع مقدس علی چیت سازان🌷
نام: علی چیت سازان(برادر شهید محمدامیر چیت سازان)
نام پدر: ناصر
ولادت: 1341/9/20 (همدان)
شهادت: 1366/9/4 (گامو)
وضعیت تاهل: متاهل
نام جهادی: ندارند اما معروف به عقرب زرد هستند
اخرین مقام: سرباز امام خمینی(ره)و فرمانده اطلاعات عملیات لشکر۲۲ انصارالحسین
نحوه شهادت:
در حین انجام یک ماموریت گشت شناسایی
سن شهادت: ۲۵ساله
علاقه: ــــــ
قسمتی از وصیتنامه شهید:
کسی میتواند از سیم خاردار های دشمن عبور کند که در سیم خاردار های نفسش گیر نکرده باشد.
#یادش_باصلوات
📌 ماجرای شهیدی که رهبری با شال سبز او نمازجماعت را خواند.
🔹️ قبل از یکی از عملیات ها، بچه های گردان حضرت علی اکبر(ع) پیش رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) می روند.
◇ موقع نماز وقتی حضرت آقا می خواهند نماز را شروع کنند، سید جمال که قرار بود مکبر نماز باشد، شال سبزش را می اندازد روی دوش آقا و می گوید: این را گذاشتم تا تبرک بشود و بعدا می برم تا ان شا الله در جبهه به آرزویم برسم و شهید بشوم
◇ بین نماز، سید جمال مداحی سوزناکی می کند که مورد توجه حضرت آقا قرار می گیرد.
◇ بعد از نماز، سید می رود شالش را بگیرد که آقا می فرمایند: شما ساداتی و اگر مشکلی ندارد این به عنوان تبرک پیش من بماند که سید جمال قبول می کند.
◇ حضرت آقا از رزمندگان گردان علی اکبر(ع) جویای احوال سید جمال می شود که به ایشان می گویند که سید شهید شده است.
🔹️ شهید سید جمال قریشی متولد روستای برغان از توابع کرج بود که در ۱۷ تیر ۱۳۶۵ و عملیات کربلای یک به شهادت رسید.
◇ سید جمال، سه برادر و عمو و پسر عمویش هم به شهادت رسیده اند و این خاندان، شش شهید به انقلاب هدیه کرده است.
#شهید_سیدجمال_قریشی
#رفیق_آسمانی | شهید زنده است...
🔹شهیدی به خواب مادرش آمده و گفته است: «شب جمعهها اینجا نیا، ما پنجشنبهها به زیارت اباعبدالله علیه السلام میرویم، آقا در جلسه میفرمایند: «آنهایی که مادرشان سر قبرشان آمده است برگردند و بروند، مادرشان واجبتر است.» اگر میشود یک روز دیگر بیا که زیارت اباعبدالله هم از ما گرفته نشود.» شهدا زیارت میروند!
🔸شهیدی آمده و کارنامۀ دخترش را امضا کرده است. از شهید نمونۀ امضایی در بانک بود، کارشناسهای بانک خطشناسی و امضاشناسی کردند و گفتند همین است. امضا در موزۀ بنیاد شهید هست، بروید و ببینید. شهدا هر از چندگاهی میآیند و کارهایی میکنند که به من و تو بفهمانند و حجت را تمام کنند که شهید زنده است.
ـ - - - - - - - - -
🇮🇷 شهید مهدی ناصری
🔅 ولادت: ۲ فروردین ۱۳۴۱
❣️شهادت: ۱ دی ۱۳۶۶
📍محل شهادت: شلمچه
🕌 آرامگاه: گلزار شهدای امامزاده سید علیاصغر، ساوه
ـ - - - - - - - - -
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🌷شهید دفاع مقدس علی چیت سازان🌷 نام: علی چیت سازان(برادر شهید محمدامیر چیت سازان) نام پدر: ناصر ول
📌 صدام جوان غیور ریش خرمایی را عقرب زرد نام گذاشته بود.
🔷️ تو همدان شاید کمتر کسی باشه که اسم «علی چیت سازیان» به گوشش نخورده باشه!فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصار الحسین آنقدر به زبان عربی مسلط بود که تو دل دشمن نفوذ می کرد. اصن محال بود بره شناسایی و دست خالی برگرده!
◇ فرمانده قرارگاه نجف پرسید: «جوان ریش خرمایی کیه؟»
◇؟گفتیم: «مسئوول اطلاعات و عملیات، یه اعجوبه ایه توی کار اطلاعات.» و از او خواستم گزارش آخر رو بده.
◇ مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده ی زرباطیه به بدره گذاشت.و مفصل گفت: که فرمانده تیپ عراقی کی میاد و کی می ره و حتی اینکه تا کجا او نو با سواری می آرن و بقیه ی مسیر رو تا خط با جیپ و نفر بر فرماندهی .
◇ فرمانده قرارگاه باورش نمی شد که علی و بچه هاش ظرف یک ماه ، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند! برا همین چیزا بود که صدام بهش لقب«عقرب زرد» رو داده بود!
📚زندگی به سبک شهدا، ص94-95
#شهید_علی_چیت_سازیان
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🌷سردار شهید محمدرضا تورجی زاده🌷 نام: محمدرضا تورجی زاده نام پدر: حسن ولادت: ۱۳۴۳/۴/۲۳ (شهیدا/اصف
شهید محمدرضا تورجی زاده، از بس که شیفته حضرت زهرا (س) بود، به سادات هم ارادت ویژه داشت. گردانی داشت به نام یازهـــرا (س) که بیشتر نیروهایش از سادات بودند.
داشت سوار تویوتا میشد که برود، رفتم جلو و گفتم: برادر تورجی میخواهم بیایم گردان یا زهرا.
گفت شرمنده جا نداریم. گفتم: مگر میشود گردان مادرمان برایمان جا نداشته باشد؟
تا فهمید سیـّدم، پیاده شد، خودش برگه ام را برد پرسنلی و اسمم را نوشت.
محمدرضا هم مداح بود هم فرمانده،
سفارش کرده بود روی قبرش بنویسند یازهــــــرا.
اونقدر رابطش با حضرت زهرا قوی بود که مثل بی بی شهید شد.
خمپاره خورد به سنگرش و بچه ها رفتند بالای سرش؛
دیدند ترکش خورده به پهلوی چپ و بازوی راستش...
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد...💔
۴ آبان
سالروز شهادت شهید آرمان علی وردی🖤
خاطره ای زیبا از شهید آرمان علی وردی از زبان دوستان شهید:
روزی یکی از شهدای دفاع مقدس به نام شهید عبدالله پولادوند تفحص شد. ایشان طلبه بودند؛ شهید آرمان بسیار غبطه خوردند به حال این شهید بزرگوار
در گروهی که رفقای ما پیام تفحص شهید پولادوند را اعلام کردند؛ یادم هست آرمان پیامی نوشت که متن آن پیام این بود : ((چه سعادتی این شهید داشته است . این شهید هم طلبه بودند و هم بسیجی و هم به شهادت رسیدند.)) که در آخر خود آرمان هم به همین گونه به شهادت رسید.
🌷خون این شهید بزرگوار و سایر شهدای مدافع امنیت، با آشکار کردن ماهیت واقعی بدخواهان کشور، رشد بصیرت و آگاهی بیشتر مردم را در پی خواهد داشت.
شاخه گلی به زیبایی صلوات تقدیم به ارواح طیبه شهدا خصوصا این شهید بزرگوار 🌹
شهیدآرمان_علی_وردی🕊🌹
#شادی_روحش_صلوات
🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🤲
داشتم خاکریز می زدم که آمد بالای لودر ، سلام کرد و کنارم نشست و مرتب توضیح می داد که کجا خاکریز بلندتر باشد و کجای خاکریز پایین تر و معلوم بود که خیلی وارد است .
آتش دشمن که شدیدتر شد من را فرستاد پایین و خودش پشت بولدوزر نشست .
مدتی که گذشت آمدند دنبالش و صدایش کردند و گفتند :
" آقای رضوی بی سیم از فرماندهی "
خشکم زد .
خودش بود ، مهندس محمد تقی رضوی ، قائم مقام قرارگاه مهندسی خاتم الانبیاء جهاد ، همانی که همه بچه ها به اسم
"آتقی" او را می شناختند .
🌷شهید سیدمحمدتقی رضوی به روایت مادر:
سید محمد بعد از ازدواج؛ با خانواده به اهواز رفت،
مدتها از او خبری نداشتیم
خانواده هوای دیدارش را داشتند
همه به دنبال فرصتی می گشتیم که به دیدار سید محمد و همسرش برویم.
سرانجام با آمدن عید و تعطیلات سال جدید ما نیز اسباب سفر بستیم و روانه اهواز شدیم و بعداز رسیدن به اهواز راهی خانه محمد تقی شدیم
من از زندگی محمد تصور دیگری داشتم و هیچگاه فکر نمیکردیم که زندگی او اینگونه باشد
برای همین لحظه ای حیران شدم و بی اختیار قطرات اشک از گوشه چشمم به پایین لغزید
زندگی سید محمد خیلی ساده تر از آن چیزی بود که حتی بتوان تصورش را کرد
کل زندگی آقا تقی در دو پتو خلاصه می شد که یکی زیر انداز و دیگری روانداز بود.
آنها حتی بالشی هم نداشتند که زیر سرشان بگذارند.
آقا تقی اورکتشو برای زیر سرش استفاده می کرد و خانمش هم چادرشو زیر سرش میگذاشت...
🌴 #مردان_بی_ادعا
#الگوی_عملی_برای_مسئولین
ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
شهيد رضوى در هنگام ازدواج، معيار زندگى را بر مبناى تقوا و تفاهم قرار داد
همسر شهيد در اين باره چنين نقل مى كنند: «او هميشه مى گفت:
ما براى رضاى خدا ازدواج مى كنيم، زندگى ما با زندگى سايرين فرق دارد. در زندگى ما نه خانه اى خواهى ديد، نه ماشينى و نه حتّى سفره عقد آن چنانى. براى من، انسانيّت و ايمان مهم است.»
#ماه_عسل ‼️
▫️فرداى روز عروسى، محمدتقى بهمراه همسرش به تربت حيدريه رفت و يك ماه در آنجا بود كه در طى اين مدّت مشغول خدمت بمحرومين و روستاييان بود. پس از آن به سوى اهواز رهسپار شدند.
🌷مناجاتی از شهید #سید_محمد_تقی_رضوی
خدایا! عاشق ترم کن به دیدارت
خدایا! خطا کردم به بزرگی و عظمتت ببخشم
خدایا! با همه گناهانم ببخش و بیامرزم و شهادت نصیبم گردان
خدایا! نمیدانم بااین بار گناهان با چه رویی به پیشگاهت برسم .با این همه عشق دیدارت دیگر تحملم را بریده است.
خداایا! با دیدن یاوران صدیقت احساس حسادت میکنم راه مرا در کنار یاورانت قرار ده.
خدایا! در این شبهای با عظمت طلوع فجر در کنار رزمندگان اسلام مراهم در کنار یاورانت قرارده
خدایا! خانواده شهدافرزندان شهدامنتظر پیروزی اسلام هستند نصرت نهایی را هرچه زودتر عطا فرما.
🌷سردار شهید دفاع مقدس علی اصغر ارسنحانی🌷
نام: علی اصغر ارسنجانی
نام پدر: عباسعلی
ولادت: 1337/11/1
شهادت: 1366/1/19
وضعیت تاهل:متاهل
نام جهادی: معروف بودند به فرمانده داش مشتی ها
اخرین مقام: فرمانده گردان میثم تمار لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بود
نحوه شهادت: محمدرضا فاضلی دوست از نحوه شهادت ایشان چنین می گوید:
به او گفتم «حاجی، تابلو اعلانات درست کردی!» او هم خندید و گفت «میدانم که برویم جلو، برگشتی نداریم و همانجا میمانیم؛ بعدها که بچهها آمدند برای برگرداندن جنازههایمان از این اسامی، جنازه را شناسایی کنند».
همین هم شد
سن شهادت: 29 ساله
علاقه: ___
قسمتی از وصیتنامه شهید:
اطلاعاتی از وصیتنامه ایشان یافت نشد.
ولی شهید ارسنجانی در مناجاتش با معبود نوشته است: بارالها برای رضای تو به جبهه میروم و در راه تو میجنگم و اگر شهادت را نصیب ما گردانیدید، فقط شهادت در راه خودت را نصیب ما بگردان.
#یادش_باصلوات