eitaa logo
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
160 دنبال‌کننده
1هزار عکس
144 ویدیو
25 فایل
اینجا میقات محبین شهدا است. او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.... گروه جهادی فرهنگی و رسانه ای نسیم مهر شماره ثبت : 4006312414011 ادمین کانال : @Ammosafer1461
مشاهده در ایتا
دانلود
18.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 روایت حاج مهدی سلحشور از شهیدی که سر دربدن ندارد. | پیشنهاد می‌شود که این فیلم را نگاه کنید| 🔷️ این شهید عزیز محمد حمیدی پسر دایی مداح گرامی حاج مهدی سلحشور هستند که حاج مهدی این شهید را معرفی می‌کند. 🔻 شهيد مدافع حرم محمد حميدی سال ۱۳۵۸ در تهران متولد شد. ◇ محمد با نام جهادی «ابوزينب» در تاریخ یکم تیر ماه ۱۳۹۴ در حال خروج از مقر در شهر درعای سوریه در حالیکه پیش قراول حاج قاسم سلیمانی بود به همراه دو نفر از همکارانشان به نام های شهیدان غفاری و امرایی ، توسط پهپاد های رژیم صهیونیستی و داعش مورد اصابت موشک قرار گرفته و خودرو آنها منهدم می شود و بعد از اصابت موشک به خودرو حامل آنها سردار سلیمانی پشت سر عزیزان از مقر خارج و تکه های شهدا رو به دست خود جمع می‌ کند. ◇ شهید حمیدی در سال هاي خدمتش در سپاه پاسداران به ماموريت های مختلف داخلی و خارجی اعزام شد و در اين رفت و آمدها دچار جراحت های زيادی شد. ◇ چند ماه قبل از شهادتش يك بار از ناحيه صورت و بار ديگر از ناحيه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و براي چندمين بار مفتخر به مقام جانبازی شد.
📌 شهیدی که ۶ سال در سوریه بارها مجروح و جانباز شد. 🔷️ از ابتدای حضور مدافعان حرم در سوریه که در واقع ابتدای تجاوز تکفیری‌ها به مردم سوریه بوده است، در آنجا حضور داشت. ◇ یک مستشار زبده نظامی که کار آموزش و فرماندهی بسیج مردمی در این مناطق را بر عهده داشت. ◇ توان بالای رزمی او و آمادگی جسمانی‌اش باعث شده بود، کسی حریفش نشود. سال‌ها برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در سوریه ایستادگی کرد و ترس و واهمه از لشکریان مدافع حرم بر دل دشمن تکفیری انداخت. ◇ طی این سال‌ها بسیاری از دوستان و همرزمانش را از دست داد. شهادت آن‌ها را دید. در مراسم تشییعشان شرکت کرد و بدون آن‌ها به میدان مبارزه بازگشت. ◇ سال‌ها طول کشید تا به جمع یاران شهیدش پیوست. شهید هادی زاهد متولد 1357 اصالتاً اهل ساوه و ساکن تهران بود که در روز یک شنبه 16 آبان ماه 95 براثر انفجار مین در حلب به شهادت رسید.
✍بیاد آنکه ژنرال بود اما اهل پشت میز نشینی و لیموزین دودی و بادیگارد و شاسی سواری و برج سازی نبود !!!! قلمت بشکند تاریخ اگر ننویسی، اگر از سردار بی دست و سر ننویسی، ننویسی که دستش به زمین افتاده، بهر امنیت و آسایش ما جان داده..... ۴۱ سال به جنگ و نبرد و پیکار؛ ۴۱ سال همه خواب بودیم او بیدار... روستازاده ای که شده بین المللی.... راز و رمزش خدا بود و فرمان ولی..... آری این وطن ملک سلیمانی و طهرانی ‌هاست نه جای سگ صفتان خاوری و طبری‌هاست! 📎پ ن :عکس کمتر دیده شده از مردی که هنوز فکر رفتنش جگر را می سوزاند.او رفت اما با سپاهی از شهیدان خواهد آمد. شادی روح قاسم ایران شهید سلیمانی صلوات 🌺🌸🍃
ماجرای عکس لباس باستانی‌کاران نوجوان در دیدار رهبری 🔺 نوجوانانی که ورزش باستانی را امروز در محضر مقام معظم رهبری اجرا کردند، تصویری از شهید سعید طوقانی را بر روی پیراهن‌های خود داشتند تا یاد این ورزشکار باستانی کار را گرامی بدارند. اما سعید طوقانی که بود و از کجا ورزش را شروع کرد؟ 🔺 شهید سعید طوقانی که متولد سال ۱۳۴۸ بود و سال ۱۳۶۳ به شهادت رسید، ورزش باستانی را از سن ۶ سالگی آغاز کرد و در سن ۷ سالگی در یکی از مراسم‌هایی که با حضور مسئولان رده بالای ورزش انجام شد در ۳ دقیقه ۳۰۰ بار به دور خود چرخید و بازوبند پهلوانی کشور را با اجرای حرکات منحصر بفرد بدست آورد. 🔺 شهید پهلوان سعید طوقانی همچنین در بهار سال ۱۳۶۳ با اصرارهای فراوان، شناسنامه خود را دست کاری کرد و به جبهه رفت. 🔺 در عملیات بدر در زمستان سال ۱۳۶۳ حضور شهید پهلوان سعید طوقانی در کنار رزمندگان گردان میثم لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) حضور داشت و در همان سال به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید ۱۰ سال بعد از شهادش پیدا شد و در ورزشگاه شهیدان طوقانی در کاشان دفن شد.
📌 شهیدی که دعای توسل را حلال مشکلات معرفی کرد. 🔷️ علیرضا همیشه می گفت: «بعد از توکـل به خـدا، توسل به اهل بیت (ع) حـلال مشکلات است.» به همین خاطر هم به دعای توسل علاقه زیادی داشت. ◇ زمان عقدکنان خواهرش، پیشنهاد کرد که بعد از مراسم، دعـای توسـل بخوانیم. ◇ به مزاق بعضی ها خوش نیامد؛ اما کوتاه هم نیامد و رفت در زیر زمین خانه به تنهایی شروع کرد به خواندن دعـای توسـل. 🔻 کشف پیکر مطهرش هم با دعـای توسـل همراه شد.  ◇ شهید غلامی عادتش این بود هر وقت بدن شهیدی را پیدا می کرد، ابتدا برایش زیارت عاشورا می خواند بعد بدن را بیرون می آورد. ◇ آن روز کنار پیـکر علیرضا؛ هر چه گشت زیارت عاشورا را در مفاتیح پیدا نکرد؛ اصلا گویا چنین دعایی از اول وجود نداشته است. ◇ غلامی نگاهی به علیرضا کرد و گفت: «هــر چـه شهــدا بخـواهـند.» و اتفاقی شروع کرد به خواندن دعـای توسـل. 📚 مسـافر کـربلا / نشـر شهید هـادی زندگینامه و خـاطرات
پدرش می گفت : وقتی بچه‌اش به دنیا اومد، اسمش رو گذاشت علی اصغر. ارادت خاصی به شیرخواره (ع) داشت. زمانی که اعزام شد به سوریه، اونجا فرمانده گردانشون خطاط بود و دستخط قشنگی داشت. قبل از عملیات بعضی ها دست ها و محاسن‌شون رو حنا میزدن. مهدی هم مقداری حنا برداشت و رفت پیش فرمانده گردان و گفت که روی بازوش اسم مبارک "حضرت علی اصغر(ع)" رو بنویسه. هنوز چند روزی نگذشته بود که مهدی شد . . پیکرش رو آوردن قم و دقیقا روز "هفتم محرم" به خاک سپردند. پدرش وقتی اومد بالا قبر مهدی، بدون اینکه وصیت نامه‌ اش رو دیده باشه، میکرفون رو گرفت و ناخودآگاه روضه علی اصغر رو خوند. در حالی که مهدی وصیت کرده بود، هر زمان که سر مزارش می آیند، روضه علی اصغر بخوانند . . تاریخ : ۳۰ آبان ۱۴۰۲ _منزل شهید مهدی علیدوست_
پسر اول‌ گفت: مادر، اجازه‌ هست‌‌ برم‌ جبهه؟ گفت‌: برو عزیزم... رفت‌ و والفجـر مقدماتی شهید شد: پسر دوم‌ گفت: مادر، داداش‌ که رفت‌ من‌ هم‌ برم!؟ گفت‌: برو عزیزم... رفت‌ و عملیات‌ خیبر شهید شد: همسرش‌ گفت‌: حاج‌ خانوم‌، بچه‌ها رفتند، ما هم‌ بریم‌ تفنگ‌ بچه‌ها روی زمین‌ نمونه ... رفت‌ و عملیات‌ والفجر۸ شهید شد: مادر به خدا گفت: همه دنیام‌ رو قبول‌ کردی، خودم‌ رو هم‌ قبول‌ کن... رفت‌ و در حج‌ خونین‌ شهید شد: شادی روح شهدا ٱللَّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَىٰ‌مُحَمَّدٍ‌وَآلِ مُحَمَّدٍ‌وَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم🌱
که اهل بیت مراقبش بودن وقتی را وضع حمل می کردم، دائماً می خواندم . وقتی هم بدنیا آمده بود به جای لالایی برایش و می خواندم . یکبار لج کرده بود و هر کاری می کردم ساکت نمی شد . کولش کردم و رفتم تو کوچه ، نوازشش می دادم تا ساكت بشود ولی اصلاً ساکت شدنی نبود . یک لحظه به پشت سرم نگاه کردم ، دیدم یک آقایی قد بلند با لباسی شبیه به لباس چوپانی ، شال سبزی بر گردنش و گیوه به پایش پشت سرم ایستاده ، آمدم بگم پشت سرم چیکار می کنی که دیدم یکدفعه غیبش زد و هر چی به دور و برم نگاه کردم ندیدمش ، در همین لحظه آرام شده بود و دیگر گریه نمی کرد . راوی : شادی روح و
💐🌺🌹🕊🌹🌺💐 کفنش کرد بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر... یابن الزهرا یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرادر کفن کن از بس این به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی... روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند... در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر این بوده است: یا بن الزهرا یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرا در کفن کن وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شده است باید او را غسل دهی وقتی که می خواستم این را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این را کفن کنم. من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود. از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم ...نشناختم... منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" حجه الاسلام سید مسعود پور آقایی
16.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر٣شهیدکه دربیمارستان زیرتیغ جراحی دوام نیاورد وبیش از٢ساعت ازمرگش گذشته بود باصحبت هایی که درآن عالم با سه فرزند شهیدش داشت مجددروح به بدنش بازگشت🌹
❌❌ ۲۲ ساله‌ها حتماً بخوانند! !! 🌷از تدبیر و تفکر ویژه و منحصر بفردی برخوردار بود. فکر و نظرش همیشه برتر بود. بهترین راهکارها را ارائه می‌داد که مورد توجه جمع قرار می‌گرفت. صاحب نظر بود. در موضوعی که نظر می‌داد، نظرش بر همه نظرات برتری داشت. اهل اندیشیدن بود. خوب فکر می‌کرد تا بهترین راهکار را انتخاب کند. مطالب را به سرعت باور نکردنی می‌گرفت و سریع می‌آموخت. 🌷در هر موردی از نحوه جنگیدن مهارت داشت. به طور مثال در جمع کردن مین‌های کاشته شده توسط دشمن خیلی دقت و سرعت عمل به خرج می‌داد. می‌گفت: «مین‌ها را خنثی کنیم اما در جای خودش بگذاریم تا اگر دشمن آمد و میدان مین را چک کرد متوجه نشود که مین‌ها دست کاری و خنثی شده‌اند و معبر لو نرود.» همه این موارد را تجربی و با قدرت تفکر به دست آورده بود. چاشنی مین‌ها را باز می‌کرد و می‌آورد و مین‌ها را سر جای خودش قرار می‌داد. 🌷از شجاعت بسیار بالایی برخوردار بود. سر نترسی داشت. بسیار خلاق و خوش فکر بود و برای همه ما تحسین برانگیز بود. به عنوان مثال: تک تیراندازهای دشمن در دقیق زدن سر بچه‌ها خیلی مهارت داشتند. با این‌که در منطقه همه از کلاه آهنی استفاده می‌کردیم ولی گاهی گلوله‌ها کمانه نمی‌کرد و بچه‌ها مورد اصابت قرار می‌گرفتند. فاصله ما هم نزدیک بود و دشمن تلفات می‌گرفت. 🌷ایشان آمد یک ابتکار به‌خرج داد. آدمک‌هایی درست کرد و بلوز نظامی به آن‌ها پوشاند و کلاه آهنی روی سرشان قرار داد. هم زمان نیز رفته بود تعدادی از عرب‌های بومی منطقه که شکارچی بودند و در نقطه‌زنی و تک تیراندازی مهارت داشتند را آورده بود. به آن‌ها گفته بود که با سایر نیروهای عراقی کاری نداشته باشید، من این آدمک‌ها را حرکت می‌دهم، بالا و پایین می‌کنم؛ شما دقت کنید ببینید از کجاها به سمت این آدمک‌ها شلیک می‌شود. آن‌ها تک تیرانداز هستند، آن‌ها را بزنید. 🌷این نیروها را در فاصله‌ای جا داده بود و خودش در فاصله دیگری آدمک‌ها را تکان می‌داد وقتی تک تیراندازهای دشمن آدمک‌ها را هدف قرار می‌دادند. عرب‌های ما هم تک تیرانداز عراقی را مورد هدف قرار دادند و بدین ترتیب با این تدبیر حسن درویش نیروهای خط از مورد هدف قرار گرفتن تک تیراندازهای عراقی خلاص شدند و آرامش نسبی به خط بازگشت. 🌷یکی دیگر از تدابیرش این بود که کانالی حفر کرد و خاک آن را به طرف دشمن ریخت که هم از گودی زمین برای تردد و هم از دپوی خاک‌های کنده شده بهره ببرند. این امر باعث شده بود تا دشمن نتواند تلفات بگیرد و نیروها راحت تردد کنند و به کارشان برسند. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده ۲۲ ساله، سردار شهید حسن درویش که در عملیات بدر شربت شهادت نوشیدند.