eitaa logo
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
155 دنبال‌کننده
1هزار عکس
144 ویدیو
25 فایل
اینجا میقات محبین شهدا است. او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.... گروه جهادی فرهنگی و رسانه ای نسیم مهر شماره ثبت : 4006312414011 ادمین کانال : @Ammosafer1461
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 هرگز المی چو فرقت جانان نیست... ما را به سخت جانی خود این گمان نبود.. 🔹 این روزها، روزهای بودن است، این روزها، روزهای خواستن بودن است خواستن بودن تو بودن و دیدنت، بودن و حرف‌هایت، بودن و دلگرمی‌هایت ◇ این روزها قاب عکست کارم را راه نمی‌اندازد.. چشمانت از پلک نزدن خسته نشد؟!!! تو اگر خسته نیستی،، من دیگر خسته‌ام... ◇‌ خسته‌ام، از نبودن و ندیدنت، خسته‌ام، از نشنیدن صدایت، خسته‌ام، از حرف زدن با عکسی که جوابم را نمیدهد. خسته‌ام، به اندازه تمام لحظه‌های نبودنت... ◇ این روزها، دستانم دستانت را میخواهد و دلم، حضورت را این روزها، چشمانم به دنبال بودنت میگردد... ◇ اما نیستی، نیستی تا مرهمی بر بی‌قراری‌هایم شوی، نیستی تا دل خوش شوم، از داشتن بابا این روزها،... ◇ بابا .... می‌شنوی ... ؟؟؟ باشد، و تو در کنارم نباشی.؟! امروز، روز بودن توست ... و من در حسرتِ تبریک یک روزِ پدر ... 🌷 📸 تصویر نازدانه زینبیون بازگشت پیکر بعد از دو سال از گمنامی
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
قرار بود بهش درجه ی سرلشکری بدهند. گفتیم: خب به سلامتی، مبارکه بابا. خندید. تند و سریع گفت: خوش حال
📌 توصیه های شهید صیاد شیرازی به دخترش 🔹 بابا در استفاده از وقـت خیلی منظـم بود و خساست به خرج می داد. مثلا شب ها از ساعت ۹:۴۵ تا ۱۱:۲۲ مطالعه میکرد. بماهم توصیه میکرد: «دوسـت دارم صبـح ها ورزش کـنید و همـه کارهاتون مرتب و منظم باشه و وقت تون را هدر ندید.» اما هیچ گاه وادارمان نمی کرد مثل خودش باشیم. 🔸 روی همین حساب، تلویزیون خیلی کم می دید. بیشتر اخبار و تحلیل های سیاسی را دنبال می کرد و بعضی سریال هایی مثل امام علی (ع) و مردان آنجلس. 🔹 حسرت به دلم مانده بود یکبار بیاید و همپای ما بنشیند فیلـمی، سریـالی نگاه کند. یکبار خیلی اصرارش کردم و قربان صدقه اش رفتم که بیاید همراه ما تلویزیون ببیند. بالاخره آمد و نشست. اما چه نشستنی؟! مثل اینکه روی میخ نشسته باشد. بعـد از یک ربـع گفـت: «ببخشـید! نمی خـوام ناراحـت تون کنم. امـا وقتی پـای تلویـزیون می نشینم انگـار وقتـم داره تلـف میشه؛ باید اون دنیا جواب بدم که وقتـم را بـرای چـی مصـرف کـردم. نمی تونم بنشینم و این برنامه را نگاه کنم! میشـه مـن بــرم؟!» .. معذرت خـواهی کـرد و رفت به اتاقـش! 🎙راوی: مریم صیاد شیرازی؛ دختر شهید 📚 «خدا می خواست زنده بمانی» بقلـم فاطمه غفاری / نشر روایت فتـح
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
💠پاسدار شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند. ◇شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و
🌱 ۵ بهمن ۱۳۳۵ -- سالروز ولادت عارف شهید، عبدالمهدی مغفوری نوزاد بود که به سختی مریض شد .به حضرت ابوالفضل علیه السلام متوسل شدند، بهبود یافت. از ۱۲ سالگی اذان دعای سحر و ادعیه و قرآن می‌خواند دوستانش به او عبدالله می گفتند. هر کاری را با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ شروع و با الْحَمْدُ للّهِ تمام می کرد. نیمه های شب بیدار می شد وضو می گرفت و نماز شب می خواند. با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه درآمد و به کردستان اعزام شد. مسئول روابط عمومی سپاه کرمان سپاه زرند و فرماندهی سپاه سیرجان و واحد بسیج استان کرمان و جانشین ستاد لشکر ۴۱ ثارالله را به عهده داشت. چندین بار به جبهه عزیمت و مجروح و شیمیایی شد. بزرگان اهل عرفان، به او لقب «مجسمه تقوا» داده بودند. شهیدی که در همه حال و در هر شرایطی اذان می گفت. شهیدی که هنگام تشییع و دفنش موقع اذان بود برخی صدای اذانش را از تابوت شنیدند. شهیدی که در حضور او غیبت ممنوع و با ادب تذکر می داد. شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند. شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. شهیدی که روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی ها مرا از یاد محرومان غافل می کند. شهیدی که در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت. شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. شهیدی که عارف حوزه علمیه، او را استاد خود می دانست.
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
سالگرد شهادت شهید محمد بروجردی 🌱 همرزم شهید «محمد بروجردی» گفت: بروجردی را خدا چنان حیاتی بخشیده بو
با یه موتور درب و داغون میومد کمیته🏍 ، سرو کله اش که پیدا میشد بچه ها تیکه بارش میکردند - آقای بروجردی ! پارکینگ ماشین های ضد گلوله🚍 اون طرفه ، برو اونجا پارکش کن ! - حاجی ! حیفه اینو سوار میشی ها !😉 میدونی بهش خط بیفته چی میشه☹️!؟ - حاجی بده من ببرمش روش چادر⛺️بکشم تا آفتاب نخوره ، حیفه 👀! بروجردی هم کم نمی‌آورد ، موتور رو داد به همین آخری و گفت : " بارک الله ! ببر چادر بکش روش ، فقط مواظب باشیا ، ما همین یه وسیله رو داریم 😂😂😂😂😂 او کسی نبود جز شهید محمد بروجردی: 🌷بنیان‌گذاری گروه مسلحی به نام گروه توحیدی صف 🌷مسئول تیم حفاظت از امام روح‌الله خمینی پس از بازگشت به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ 🌷عضو تیم ۱۲ نفره مؤسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمانده و بنیان‌گذار نیروی پیشمرگان کرد مسلمان در کردستان 🌷فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا 🌷فرمانده سپاه پاسداران کردستان  ملقب به
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
خاطره ای از زبان فاطمه مغنیه: "جهاد مشهد را خیلی دوست داشت. هروقت دلش می گرفت و وقت آزاد داشت، می گ
از برادر شھید مغنیه‌ پرسیدند، مستحب‌ترین‌ توصیه‌ شھید‌ چه‌ بوده‌است؟ جواب‌ داد: همیشه‌ از ارتباط‌ ما با امام‌ زمانمان‌ (عج) و لزوم تقویت این‌ ارتباط‌ و‌ حضور‌ امام‌ مھدی‌ (عج) در ھمه‌ اعمال‌ و همیشه‌ در ذهن ما، صحبت‌ می‌کرد، هميشه‌ در تمام سطوح‌ و نيز بر ديگران‌ در‌ خودسازی کار می‌کرد تا مردمی‌ باشند که‌ کشور را برای‌‌ امام‌ عصر و زمان‌ آماده‌ کنند و همه‌ اعمال‌ خود‌ را به‌ او و خداوند متعال‌ پيوند دھند.
هدایت شده از صوت انقلابی
🇮🇷امام خامنه ای: ✋به آحاد مردم توصیه میکنم، این است که نگذارید احساس و تکلیف در مقابل ، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. 👈 مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خود دفاع میکند، از انقلاب و ارزشها و دستاوردهای آن، همین‌طور کنید.( ۱۳۶۸/۰۷/۲۸ ) پ . ن : اگر قرار است از انقلاب اسلامی دفاع کنیم ، یکی از لوازمش کسب معرفت نسبت به شبهات انقلاب اسلامی است. گوش دادن به این سلسله جلسات ما را در پاسخ گویی به شبهات انقلاب اسلامی توان مند می‌کند‌. از طریق گوش دادن به ۳۰ جلسه کارگاهی براحتی در عرصه جهاد تبیین وارد شو و از چیزی که شهدا و امام ره برایش جانفشانی کردند (انقلاب اسلامی)، دفاع کن 💪😉 👈آدرس این ۳۰ جلسه اینجاست 👇 https://eitaa.com/sot_enghelabi/4087 ❇️ کانال صوت انقلابی ┏━━ 🎵 ━┓ 🆔 @sot_enghelabi ┗━━ 🎵 ━┛
👆📷 عکس حجله ای سه نفره 🌷🌹🌷سه شهید هم سن (متولد ۱۳۴۸) که به ترتیب در ششم و هفتم و هشتم بهمن ماه سال ۶۵ در عملیات کربلایی ۵ بشهادت رسیدند🕊🕊🕊 ا🚩▫️🚩▫️🚩▫️🚩▫️🚩 دی ماه ۶۵ بود. گردان حمزه که ما در آن بودیم، در خط مقدم ارتفاعات قلاویزان در مهران، مستقر بود. آن روز دوربین را آوردم رفت دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم. از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند که آمدند. هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم: - یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره. امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟" که گفتم: - خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1348 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت! ده روز بیشتر نگذشت که ما را از مهران به پادگان دوکوهه بردند و از آن جا به منطقه عملیاتی کربلای 5 در شلمچه دو سه روز بیشتر از مستقر شدن مان در خط مقدم نگذشته بود که هر سه جوان 17 ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، بشهادت رسیدند محسن کردستانی متولد: 1348 شهادت: سه ‌شنبه 7 بهمن 1365 مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 27 ردیف 88 شماره‌... احمد بوجاریان متولد: 1348 شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 خاک‌سپاری: 17 تیر 1375 مزار: بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 28 ردیف 43 مکرر شماره‌ 20 ستار امینی متولد: 1348 شهادت:دوشنبه 6 بهمن 1365 مزار:بهشت ‌زهرا (س) قطعه‌ 29 ردیف 23 شماره‌ 5 (راوی: حمید داودآبادی، نویسنده دفاع مقدس)
🏴 مرحوم آیه الله احمد سیبویه ۲۰سال امام جماعت حرم حضرت ابالفضل(ع)بود. حالات وخصائص عجیبی داشت در ۱۰۰ سالگی مثل یک نوجوان روضه میخوند وگریه میکرد موقع روضه می آمد لابلای جمعیت میگشت گریه کن ها رو شکارمیکرد یعنی میرفت زانو به زانوش براش روضه میخوند بدون میکروفن صدای رسائی داشت. یه روز توی قم بود اومد توی محراب زانو به زانوی آیه الله بهجت شد. وسط روضه یاد جوانی کرد گفت شیخ محمدتقی یادته جوانی شبهای محرم بین الحرمین تا صبح دوتائی میخوندیم وسینه میزدیم؟ این عارف فرزانه میگفت شیخ حسین سامرائی بمن گفت: شبی در سرداب سامرا تنهائی گرم اشک و (س) بودم ناگهان متوجه شدم آقائی پشت سرم نشسته که از هیبتش توان برگشتن ندارم او با زمزمه های من سخت گریه میکرد مقداری بعد از روضه که گذشت فرمود: شیخ حسین به شیعیانم بگوئید خدا را به عمه جانم قسم بدهند و برای فرجم دعا کنند سپس من توانی در خود احساس کردم برگشتم ولی دیگرکسی راندیدم. روحش شاد و با اولیای الهی محشور باد🤲
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🌷 ۱۱ شهریور ۱۳۶۵ - شهادت محمودکاوه، فرمانده لشکر ویژه شهدا، اسوه ایمان، تقوی، رشادت و دلاوری ▫️▫️▫️
💠 «خودسازی معنوی و رزمی»، صفت برجسته شهیدکاوه 🔹آیت الله میرزا احمد سیبویه سالک راه حق و عارف بالله در سفری که به مشهد مقدس داشتند علاوه بر تشرف به بارگاه ملکوتی علی ابن موسی الرضا(ع)، به زیارت قبور شهدای دفاع مقدس به ویژه سردار رشید سپاه اسلام محمود کاوه نیز نایل شدند. 🔸این مرد الهی که عمری را در عرفان و معنویت گذرانده بود از وصف کرامات، معنویت و علو درجات شهید کاوه سخن به میان آورده و کاوه را فردی توصیف نمود که همواره به دنبال خودسازی بوده است. ▪️چنین تعبیری را نیز رهبر معظم انقلاب در مورد شهید کاوه دارند: ─ این جوان جزء عناصرکم نظیری بود که او را درصددخودسازی یافتم؛ حقیقتاً اهل خودسازی بود، هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی و هم خودسازی رزمی. ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 📷 تصویر فوق:👆 آیت الله میرزا احمد سیبویه، در حال زیارت مزار شهید والامقام محمود کاوه و ذکر فضایل، کرامات و صفات معنوی شهید
رهبر انقلاب: این جوان، جزء عناصر کم نظیری بود که او را درصدد خودسازی یافتم حقیقتا اهـل خودسازی بود هم خودسازی معنوی و اخلاقی و هـم خودسازی رزمی شهید محمود کاوه ا🚩🌴🚩🌴🚩🌴🚩🌴🚩 📷سمت راست: شهید کاوه در کنار شهید صیاد شیرازی
یک ارادت خاصی به عجل الله تعالی فرجه الشریف داشتند. به جای نام علی که هر دو دوست داشتیم نام محمد مهدی را برای پسرمان انتخاب کردند . هر موقع به علیه السلام و علیه السلام ، سلام می دادند ، می گفتند : یا عجل الله تعالی فرجه الشریف نگاهت را از من برنگردان .
📌 ماجرای تفحص بند انگشت و انگشتر در فکه 🔹️ مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی "والفجر یک" در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود. ◇ عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند. ◇ ناگهان در خاک‌های اطراف چیزی سرخ رنگ نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست .... ◇ جلوتر که رفتم دیدم یک انگشتر است. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است. ◇ خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند. ◇ یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. ◇ بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بود ◇ با امام حسین (ع) در عصر عاشورا روضه ای بر پا شد ... 📚 راوی: مرتضی شادکام کتاب تفحص، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، صفحه ۲۳-۲۲٫