📌 یادداشتی عجیب از شهید قجه ای در سرزنش خودش
🔹️ بعد از شهادت مظلومانه اش، خبردار شدیم بچه های واحد تعاون، موقع جمع آوری وسایل شخصی بجا مانده از او در چادر فرماندهی، دفترچه کوچکی با جلد آبی رنگ داخل ساک برزنتی اش پیدا کرده اند.
◇ سردار شهید همدانی می گوید: حسین در صفحات این دفترچه، ضمن نوشتن رخدادهای روزمره و نکات مربوط به شرح وظایف اش در گردان سلمان، برای هر روز صفحه ای را به ظرایف رفتاری خودش اختصاص داده بود.
◇ این شهید در بخشی از یادداشت نوشته بود «امروز در جمعی نشستم و به مدت نیم ساعت وقت من به بطالت و یا گوش دادن به حرف هایی گذشت که هیچ بار اخلاقی و معرفتی نداشت.»
◇ بعد هم بابت این قضیه، خودش را سرزنش کرده و به درگاه خدا استغفار میکرد.
📚 پهلوان گودِ گرمدشت / گلعلی بابایی
زندگینامه #شهید_حسین_قجهای
فرمانده گردان سلمان فارسی لشگر حضرت رسول (ص)
#از_شهدا_بیاموزیم
ادمین کانال: این شهید بزرگوار از یاران سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان و یکی از شهدایی بود که در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر کار بزرگی انجام داد و روایت شهادتش بسیار زیباست. توصیه میکنم حتما کتاب همپای صاعقه که روایت شهادت این شهید بزرگوار هم هست مطالعه بفرمایید. شهید بزرگوار در تاریخ ۱۵ اردیبهشت به شهادت رسید. مزار شهید در گلزار شهدای اصفهان می باشد.
📌 پیام یکی از رفقای شهید حسین قجه ای:
🔹️ در سال تحصیلی ۵۳ _۵۴ در دبیرستان حافظ زرین شهر با ان شهید همکلاس بودم و دوستی و ارادت من با ان شهید بزرگوار تا زمان شهادتش ادامه یافت ..
◇ از آن بزرگوار هرچه بگوئیم کم گفته ایم ..، این شهید بزرگوار ما موسس سپاه زرین شهر بود و در مقطعی از فرماندهان ارشد تیپ قمر بنی هاشم لنجان شد.
◇ حسین در اوج مظلومیتش فرمانده گردان سلمان بود که به همراه شیر بچه های گردان سلمان که همگی از سپاه زرین شهر بودند در عملیات بیت المقدس در محور خرمشهر در محاصره دشمن قرار گرفتند و آن قدر مقاومت کردند که همه شهید شدند ولی نگذاشتند وجبی از خاک جاده خرمشهر به دست بعثیان بیفتد.
روحش شاد و نامش تا ابد برفراز باد.
🌀 هدیهی امام سجادعلیه السلام
در روز شهادت امام سجادعلیه السلام شهید شد:
روز عاشورا آنقدر گریه کردمکه بیهوش شدم. آقایی اومد سمتم و یه بچه گذاشت توی آغوشم و فرمود: بزرگش کن. گفتم: من خودم بچه زیاد دارم ، وقت ندارم. فرمودند: واسه علیاصغرِ #امام_حسین علیه السلام هم وقت نداری؟ داشت ازم دور میشد،که پرسیدم: آقا شما کی هستین؟ برگشتند و فرمودند: امام سجاد علیه السلام ....
علیاصغر روز میلاد امام سجادعلیه السلام به دنیا اومد. و روز شهادت امام سجاد علیه السلام، در حال خدمت توی تیپ امام سجاد علیه السلام به شهادت رسید.
خاطرهای از زندگی شهیدعلی اصغراتحادی🌹
📚منبع: کتاب حدیث عشق، صفحه ۱۳
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🌿🍀° عده ای به شهید محمدرضا تورجیزاده تهمت زده بودند که: " به مجلس تورجی نرید او زیاد از امام ز
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#عاشقانه_شهدا
#عشق_به_مولا
#شهدا_و_امام_زمان_عج
#شهيد_والامقام
#محمدرضا_تورجی_زاده
#قسمت_اول
اولین روزهای سال 63 بود . نشسته بودم داخل چادر فرماندهی ، جوان خوش سیمایی وارد شد .
سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان نیرو نمی خواهی ؟
گفتم : تا ببینم کی باشه!
گفت : #محمدتورجی ، گفتم این #محمد آقا کی هست ؟
لبخندی زد و گفت : خودم هستم .
نگاهی به او کردم و گفتم : چیکار بلدی ؟
گفت : بعضی وقت ها می خونم .
گفتم اشکالی نداره ، همین الآن بخون!
همانجا نشست و کمی مداحی کرد . سوز درونی عجیبی داشت . صدایش هم زیبا بود . اشعاری در مورد #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) خواند .
علت حضورش را در این گردان سؤال کردم . فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده .
کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است .
گفتم : به یک شرط تو رو قبول می کنم . باید بی سیم چی خودم باشی ! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد .
مدتی گذشت . #محمد با من صحبت کرد و گفت : می خواهم بروم بین بقیه نیروها .
گفتم : باشه اما باید مسئول دسته شوی . قبول کرد . این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد .
بچه ها خیلی دوستش داشتند . همیشه تعدادی از نیروها اطراف #محمـــد بودند .
چند روز بعد گفتم م#حمـــد باید معاون گروهان شوی .
قبول نمی کرد ، با اسرار به من گفت : به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی !
با تعجب گفتم : چطــور؟
با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس !
قبول کردم و #محمد معاون گروهان شد . مدیریت #محمد خیلی خوب بود .
#ادامه_دارد
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#قسمت_دوم
مدتی بعد دوباره #محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گروهان بشی .
رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم .
گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری !
کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی !
گفتم : صبــر کن ببینم . یعنی چی که تو باید شرط بذاری ؟! اصلا بگو ببینم . بعضی هفته ها که نیستی کجا می ری ؟
اصرار می کرد که نگوید . من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی .
بالأخره گفت : حاجی تا زنده هستم به کسی نگو ، من سه شنبه ها از این جا می رم #مسجد_جمکــــران و تا عصر چهارشنبه بر می گردم .
با تعجب نگاهش می کردم . چیزی نگفتم . بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا #جمکـــران را می رود و بعد از خواندنن #نماز_امام_زمـــان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر می گردد .
یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم . نگاهی به #محمــد انداختم .
سرش به شیشه بود . مشغول خواندن #نافله بود . #قطرات_اشک از چشمانش جاری بود.
در مسیر برگشت با او صحبت می کردم . می گفت : یکبــــار 14 بار ماشین عوض کردم تا به #جمکران رسیدم . بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌷سردار شهید محمدرضا تورجی زاده🌷
نام: محمدرضا تورجی زاده
نام پدر: حسن
ولادت: ۱۳۴۳/۴/۲۳ (شهیدا/اصفهان)
شهادت: ۱۳۶۶/۲/۵ (بانه/منطقه عملیاتی کربلای ۱۰)
وضعیت تاهل: مجرد
نام جهادی: ندارند
اخرین مقام: فرمانده گردان یازهرا(س)
نحوه شهادت:
شهر بانه در استان کردستان در ساعت هفت و سی دقیقه صبح حین فرماندهی گردان یا زهرا در سنگر فرماندهی به شهادت رسیدند . جراهتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت زهرا بود : جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش ها یی مانند تازیانه بر کمر ایشان .
سن شهادت: ۲۳ساله
علاقه: ایت الله خامنه ای،شهید بهشتی،حضرت زهرا(س)
قسمتی از وصیتنامه شهید:
آخرین پیام من این است که قدر امام و ولایت فقیه را بدانید.
خداوند میگوید : اگر شکر نعمت کردید نعمت را افزون میکنم، اگر هم کفران نعمت کنید از شما میگیرم.
شکرگزاری از خدا فقط دعا به امام نیست بلکه اطاعت از فرمانهای اوست.
قدر امام را بدانید، مواظب باشید دل امام به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به امام زمان شکایت نکند.
#یادش_باصلوات
(معرفی از ما تحقیقات بیشتر از شما )
🩸تصویر شهید حملۀ تروریستیِ شاهچراغ
▪️تصویری از حضور پیرغلام اهل بیت، شهید حاج غلامعباس عباسی در مراسم عزاداری محرم الحرام سال ۱۴۰۲، که امروز به شهادت رسید.
▪️خوشا به سعادتت که شهادت رو از ارباب گرفتی
▪️این شهید پاسدار بازنشسته سپاه و اصالتا برای شهرستان خرامه در ۷۵ کیلومتری شیراز هستند.
#پیرغلام_اهلبیت
#شهید_حاج_غلامعباس_عباسی
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#کرامات_شهدا
#شهیدی که اهل بیت مراقبش بودن
#شهید_والامقام
#حسین_گلریز
وقتی #حسین را وضع حمل می کردم، دائماً #قرآن می خواندم .
وقتی هم بدنیا آمده بود به جای لالایی برایش #روضه و #قرآن می خواندم .
یکبار #حسین لج کرده بود و هر کاری می کردم ساکت نمی شد .
کولش کردم و رفتم تو کوچه ، نوازشش می دادم تا ساكت بشود ولی اصلاً ساکت شدنی نبود .
یک لحظه به پشت سرم نگاه کردم ، دیدم یک آقایی قد بلند با لباسی شبیه به لباس چوپانی ، شال سبزی بر گردنش و گیوه به پایش پشت سرم ایستاده ، آمدم بگم پشت سرم چیکار می کنی که دیدم یکدفعه غیبش زد و هر چی به دور و برم نگاه کردم ندیدمش ، در همین لحظه #حسین آرام شده بود و دیگر گریه نمی کرد .
راوی :
#مادر_شهید
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
📌 خواهش یک شهید از زائران کربلا
🔹 شهید شرفخانلو در فرازی از وصیتنامه ی عاشوراییاش این چنین مینویسد:
◇ " چون بدون زیارت و با آرزوی زیارت کربلا از این دنیا میروم، خواهش میکنم که انشاءالله بعد از آزادی کربلا عکس مرا به عنوان زائر امام حسین(ع) به کربلا ببرید..."
◇◇ #والفجر_يك، سرآغاز طلوع فجر شهادت شهيد عزيز بود و همای شهادت در روز ۲۲ فروردين سال ۱۳۶۲ بعد از جلسهی هماهنگی شورای فرماندهی لشكر، بر سر او سایه انداخت .
◇ و وقتی برای رساندن آب به خط مقدم، عازم خط شده بود، تركش خمپارهای بهانهای ساخت برای پيوستن او به قافله شهدای آخرالزمانی امام عشق...
#زیارت_اربعین_بهنیابت_از_شهدا
#شهید_قربانعلی_شرفخانلو
🌷 به یاد شهیدی که شهادت را بهعنوان پاداشِ آزادیِ مهران از امامحسین(ع) هدیه گرفت...
🌔 شب قبل از عملیات کربلاییک حضرت اباعبدالله(ع) را در عالم رویا می بیند که با آزادی شهر «مهران» ؛ با یک مرکب از سمت جاده خسروآباد بسمت شهر «مهران» در حرکت هستند ایشان وقتی به نزد رزمندگان میرسند بازوی آنها را میبوسیدند.
☆ و هنگامی که به سید محسن میرسند او را در بغل گرفته و بازوی او را هم میبوسند و یک مُهر کربلا به سید محسن میدهند و میفرمایند: «بهعنوان پاداش آزادی مهران، این مهر را به تو میدهم».
☆ «محسن» وقتی خوابش را برایم تعریف میکرد صورتش برافروخته شده بود. هنگامی هم که به شهادت رسید "مهران" آزاد شده بود و ترکش به همان بازویی اصابت کرده بود که در عالم رویا، حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) آن را بوسیده بودند.ـ.
راوی : همرزم شهید "گلمحمد غزنوی"
#السلام_علی_الحسین
#السلام_علی_انصارالحسین
#شهید_سیدمحسن_حسنی
#فرمانده_گردان_روحالله
#لشکر۵_نصر_خراسان
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به شهدای عزیز
همخوانی دسته جمعی شهدا با مهدی رسولی با هوش مصنوعی...
یه عده پای حق که میرسه فراری و
یه عده پای حق که میرسه فدایی ان...
✍شهیدی که پیکرش در قبر سالم و از آن عطر خوشی به مشام رسید انگار همین تازه او را دفن کرده باشند.
🟢شهیدی که لات بود حضرت زهرا سلام الله در خواب به او گفت بیاید جبهه در سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله به شهادت رسید.
🌹شهید سید حمید میر افضلی سید پابرهنه
🔹در هنگام شهادت نه چشم داشت، نه دست، نه پهلو...
🔸همانند جدش آخر مادر هرکار کند بچه هایش یاد میگیرند...
🔹حسین باقری شهید شد که می خواستیم کنار شهید سید حمید خاکش کنیم.
🔸وقتی قبر را کندیم و رسیدیم به لحد شروع کردیم به کندن پایین پای سید حمید.
🟢یک لحظه آنجا سوراخ شد و من دیدم یک بوی عطری آمد من دیگر نفهمیدم چی شد.
🟠فردی که مسئول تدفین شهید حسین باقری بود گفت: این بوی عطر از کجا آمد؟ گفتم: از اینجا.
🔹گفتم: برود بالا بعد دست کردم در آن حفره که ببینم بدن آن سید اولاد پیغمبر سالم است.
🟢حس کردم انگار همین یک ساعت پیش او را دفن کردهاند به این تازگی بود.
✅راوی بردار شهید میرافضلی
#شهید_سیدحمید_میرافضلی
#شادی_روح_پاکش_صلوات