یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ
خون زيادے از پای من رفتہ بود. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. #زير_لب فقط مےگفتم:
يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی
هوا تاريڪ شده بود.
#جوانے خوش سيما و نورانے بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختے باز ڪردم.
مرا بہ آرامے بلند ڪرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روے زمين گذاشت. آهستہ و آرام.
من دردے حس نمےڪردم!
آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. #او_دوست_ماست!
لحظاتے بعد #ابـراهيـم آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نورانی، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...
#شهید_ابراهیم_هادی
#خاطره
#رزق_مومن
راستی اینجا به ما خیلی خوش می گذرد چون رزق مومنین دائما برقرار می باشد رزق مومن که می دانید چیست؟ از همان سورهای امام حسینی است که دائم برقرار است و ما هم آن را توی رگ میزنیم که قوت بگیریم که اگر با دشمن روبرو شدیم با یک مشت به درک واصلشان کنیم والسلام ابراهیم هادی
#شهید_ابراهیم_هادی
#کانال_کمیل
نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت: "سلام الله علیها"
یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد
پ.ن: حالا کسی که در زورخانه و حین ورزش اینگونه است،تصور کنید که در هیئت و موقع شنیدن مصیبت مادر سادات سلام الله علیها چه حالی پیدا می کند؟
#علمدار_کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
2.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عطر_شهدا در #عصر_جدید
خواهر #شهید_ابراهیم_هادی ؛ در برنامه دیشب عصر جدید
بیاید با شهدا رفاقت کنیم...