خبرگزاری بسیج البرز
6⃣
امتحان سخت
#شهید_احمدعلی_نیری
از همان دوران راهنمایی که درگیر مسائل انقلاب شدیم احساس کردم که از احمد خیلی فاصله گرفتهام! احساس میکردم که احمد خداوند را به گونهای دیگر میشناسد و به گونهای دیگر بندگی میکند!
ما نماز میخواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم، امّا دقیقاً میدیدم که احمد از نماز خواندن و مناجات با خدا لذت میبرد. شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عالم و عارف، طبیعی باشد امّا برای یک پسر بچهی دوازده ساله عجیب بود. من سعی میکردم که بیشتر با او باشم تا ببینم چه میکند. امّا او رفتارش خیلی عادی بود. زندگی ساده و معمولی همانند دیگران؛ مثل بقیهی افراد میگفت و میخندید. من فقط میدیدم، وقتی کسی راه را اشتباه میرفت خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر میداد. او امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمیکرد.
فقط زمانی برافروخته میشد که میدید کسی در جمع غیبت میکند و پشت سر دیگران حرف میزند. در این شرایط دیگر ملاحظهی بزرگی و کوچکی را نمیکرد. با قاطعیت از شخص غیبت کننده میخواست که ادامه ندهد.
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما رازدار هم بودیم. یک روز به او گفتم: احمد، من و تو از بچّگی همیشه با هم بودیم. اما یه سؤالی ازت دارم! من نمیدونم چرا توی این چند سال اخیر، شما در معنویات رشد کردی اما من …
لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند. اما من دوباره سؤالم را تکرار کردم و گفتم: حتماً یه علّتی داره، باید برام بگی؟
بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش رو داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت: بشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت: یه روز با رفقای محل و بچّههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی اون سفر نبودی. همهی رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است. برو از اونجا آب بیار. من هم راه افتادم. راه زیاد بود. کمکم صدای آب به گوش رسید.
نسیم خنکی از سمت آب به سمت من آمد. از لابهلای درختها و بوتهها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را انداختم پایین و همانجا نشستم! بدنم شروع کرد به لرزیدن. نمیدانستم چه کار کنم! همانجا پشت درخت مخفی شدم. کسی آن طرف من را نمیدید. درختها و بوتهها مانع خوبی برای من بود.
من با چشمانی گرد شده از تعجب منتظر ادامهی ماجرای احمد بودم. چرا این قدر ترسیده بود؟! … احمد ادامه داد: من میتوانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. در پشت آن درخت و در کنار رودخانه، چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.
من همانجا خدا را صدا زدم و گفتم: خدایا کمکم کن. خدایا الآن شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم، هیچ کس هم متوجه نمیشود؛ امّا خدایا من به خاطر تو از این گناه میگذرم. کتری خالی را برداشتم و سریع از آنجا دور شدم. بعد هم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچّهها. هنوز دوستان مسجدی مشغول بازی بودند.
برای همین من مشغول درست کردن آتش شدم. چوبها را جمع کردم و به سختی آتش را آماده کردم. خیلی دود توی چشمم رفت. اشک همینطور از چشمانم جاری بود.
یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: هر کس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.
همینطور که داشتم اشک میریختم گفتم: از این به بعد برای خدا گریه میکنم.
حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همینطور که اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارت، یک باره صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد. ناخودآگاه از جا بلند شدم و با حیرت به اطراف نگاه کردم.
صدا از همه سنگریزههای بیابان شنیده میشد. از همهی درختها و کوه و سنگها صدا میآمد!!
همه میگفتند: سُبوحٌ قُدّوس رَبُنا و رب الملائکه و الرُوح (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح).
وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خیره شدم. از ادامهی بازی بچهها فهمیدم که آنها چیزی نشنیدهاند! من در آن غروب، با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم. من از همهی ذرات عالم این صدا را میشنیدم!
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد!
احمد این را گفت و از جا بلند شد تا برود. بعد برگشت و گفت: محسن، اینها را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: تا من زندهام برای کسی از این ماجرا حرفی نزن!
منبع: کتاب «عارفانه» – شهید احمدعلی نیّری، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۲؛ صص ۲۸ تا ۳۱، به نقل از دکتر محسن نوری، استاد دانشگاه شهید بهشتی.
#شهید_مرتضی_آوینی:
چه روزگار شگفتی! بگذار اغیار هرگز در نیابند ڪه این همه در ڪام ما چه شیرین است. بگذار اغیار هرگز در نیابند ڪه این قلبهاے ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و سر ما در هواے کدامین یار خود را از پا نمیشناسد . . .
پ.ن: وداع مهدی تیموری رزمنده ی گردان ۱۵۵حضرت علی اصغر(ع) از تیپ ۳۲انصار الحسین(ع) پیش از رفتن به عملیات عاشورا در منطقه ی میمک
#عکاس: امیر روشنایی
#شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨
🔹کلیپ تصویری🔹
💠استاد #عالی
🔰سرنوشت قاسم بی نماز...⁉️
#از_شاگردان_سید_علی_قاضی
حجت الاسلام یوسفی؛
با عمل به مفاهیم قرآن درهای معنویت به روی انسان باز میشود
لینک خبر
http://yon.ir/lr3iu
🔺به کانال خبرگزاری بسیج در استان البرز بپیوندید🔻🌐
@basijalborz_irankochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ از طریق مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نخواهد شد
📌 #رهبر_انقلاب در دیدار با نخست وزیر ژاپن:
🔹 هیچ پیامی به ترامپ نمیدهم چون ترامپ را شایسته مبادله پیام هم نمیدانم
🔹 مذاکره زیر فشار را هیچ ملت آزادهای قبول نمیکند و اینکه آمریکا میگوید قصد تغییر رژیم ایران را ندارد دروغ میگوید، اگر میتوانست انجام میداد.
🔸مجلس عراق با اکثریت قاطع آرا 13 ژوئن، سالروز تشکیل بسیج مردمی عراق را "روز ملی" اعلام کرد.
🔹پنج سال پیش در چنین روزی با صدور فتوای جهاد آیت الله سیستانی علیه داعش، جوانان عراقی با پیوستن به "حشد الشعبی" نیرویی متکی به ایمان و مومن به یاری خداوند تشکیل داده و پیشروی های سریع و وحشیانه تروریست های تکفیری و "بازماندگان ارتش بعث صدام" را متوقف کردند.
🔹با مجاهدت های این رزمندگان بود که تروریست هایی که با سازماندهی و فرماندهی افسران وفادار به صدام، از جمله عزت ابراهیم الدوری، معاون صدام و رهبر حزب بعث هدایت می شدند و توانسته بودند نیمی از عراق و سوریه را اشغال کنند، تار و مار شدند و رویای حمله مجدد به ایران و فتح تهران و خراسان را به گور بردند.
🔸فرماندهان ارشد حشد الشعبی سابقه سال ها مبارزه با حکومت صدام و حزب بعث را دارند و تعدادی از آنها در دوران جنگ تحمیلی، دوشادوش رزمندگان ایرانی با ارتش بعث جنگیده اند.
🔺حشد الشعبی، خار چشم امریکا و سعودی ها و نوکران آنهاست و مقامات امریکایی بارها از دولت عراق خواسته اند این بخش از جبهه مقاومت را خلع سلاح کنند، اما دولت و مردم عراق معتقدند باوجود زنده ماندن و فعال بودن ژنرال هایی مانند عزت ابراهیم و سایر بعثی های باقیمانده، تقویت این نیرو برای حفظ عراق ضروری است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وداع...❤️
در گلو
بغض غریبیست
نمیدانم چیست
دل بریدن ز تو بابا
بهخدا آسان نیست...
فقط چهارده ثانیه است اما یه دنیا حرف و روایت...
#شهید_محمد_جنتی_ونازدانه_هایش
#شبتون_به_دوراز_دلتنگی
5ade1758b208749a58b03da5_4041988810851433255.mp3
6.5M
▫️ای حتمی ترین وعده خدا!
از وقتی شنیده ام قرار است سرزده و بی خبر از راه برسی، با قلبی پر از امید به استقبال یک یک لحظه ها می روم...
" ناامیدی، هرگز!"
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
💠 به رسم هر روز💠
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
◾️◈◆--💎--◆◈◆--💎--◽️
💠 السلام علیک یا امام الرئوف 💠
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
◾️◈◆--💎--◆◈◆--💎--◽️
🌾 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌾
👇👇👇👇
@basijalborz_irankochak