eitaa logo
شهدای مدافع حرم خوزستان
491 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
631 ویدیو
6 فایل
💖 کانالی شهدایی با محوریت شهدای مدافع حرم استان خوزستان (بسیجیان گمنام اهواز) ‌ شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی ‌ 🔻کانال‌ها و پیام‌رسان‌ها در اینستاگرام،‌ آپارات، ایتا، سروش، روبیکا https://takl.ink/basijiyanegomnam/ ‌ ادمین @Aletahaa69
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم هوای... شلمچه کرده سرزمین عشق سنگر های نور✨ لاله های خونین💔 خاک مقدس جبهه که... بوی بهشت می‌دهد... 💞 🆔 @basijiyanegomnam
هرگز برای کوتاهى در انجام اعمال مذهبی با ما دعوا یا برخورد تند نمی کرد بلکه با زبان نرم ما را تشویق و راهنمایی میکرد در این مورد. ما وقتی مى دیدم پدر خودش نمازش را اول وقت میخواند، مى خواند و واجباتش را انجام می دهد یاد میگرفتیم و مثل ایشان عمل می كرديم. من هیچ حرفی را از او پنهان نمیکردم. بسیار بسیار مهربان بود. به حرف هايم گوش میکرد و با هم مشورت می کردیم. صبح بسیار زود بیدار می شد و تا آخر شب خیلی سر حال و با نشاط بود ابدا احساس نمی كرديم که شاید خسته شده باشد . نمازش را اول وقت مىخواند. نماز صبح را با صدای بلند میخواند به طوریکه اعضا خانواده از خواب بیدار می شدند. شجاعت ایشان خیلی زبانزد بود و به این خصلت معروف بودند و هستند. محبت پدر و مادرم نسبت به یکدیگر خیلی زیاد و رابطه شان بسیار صمیمانه بود. از شهادت خود مطلع بود، قبل از شهادت زمانیکه سوریه بود در عالم خواب پسر عموی شهیدش را می بیند( شهید نصرت الله علیخانی که از شهدای دفاع مقدس است) که یک کفن سفیدرنگ به دست پدرم می دهد و به او میگوید محمدرضا آماده شهادت باش. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
نسبت به فرزندان دیگرم بسیار شجاع، بازیگوش و کنجکاو بود و علاقه ای به انجام کارهای کودکانه نداشت. بود و حرمت بزرگترها را بسیار نگه میداشت.بعضی از فرزندان اگر پدر یا مادر چند مرتبه به آنها تذکر بدهند دفعات بعد جواب آنها را می دهند، اما علی هرگز به من یا پدرش بی احترامی نکرد. اگر روزی چند مرتبه به او زنگ میزدم و درخواست انجام کاریمیکردم با اینکه خودش درگیر بود،حتمن می آمد و کارمان را راه می انداخت. هرگز به من « نه» نمیگفت و صدایش را بلند نمی کرد. صبح ها که سر کار میرفت، تا عصر چندین مرتبه با من تماس می گرفت و جویای حالم میشد. جدای از ما خانه داشت ولی روزی چندبار می آمد و به ما سر میزد و میرفت. اگر با ناراحتی بهش حرفی میزدیم، فقط نگاهمان میکرد و میخندید. با کسی تندی نمیکرد. دامادم میگوید در طول چند سالی که وارد خانواده شما شدم حتی یک مرتبه ندیدم علی بگوید که مثلن از رفتار فلان شخص ناراحت شده است. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
یک ماهه بود که ماه محرم آغاز شد. روز عاشورا او را در آغوش گرفتم و از منزل خارج شدم. زمانی که هیئت های عزاداری را دیدم حس عجیبی به من دست داد، کفش هایم را در آوردم و پای برهنه شروع کردم به حرکت کردن. ناگهان چشمم به گهواره نمادین علیه السلام افتاد، داوود را به مردی دادم که کنار گهواره ایستاده بود. گفتم او را درون آن قرار بدهد و مبلغ پولی که لای پر قنداقش هست را در گهواره بگذارد. در دلم گفتم فرزندم را به آقا ابا عبدالله علیه السلام هدیه می کنم. زمانی که داوود را دوباره به دستم دادند به پسرم گفتم انشاءالله سرباز خوبی برای علیه السلام باشی و راهشان را ادامه دهی. 📸نقل از مادر شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
راوی می‌گفت : رزمنـده هایی را این رودخانه با خود بُرد پس اینجـا ارونـــد نیست ... دستانت را به آب بزن و فاتحه بخوان! اینجا تنها گلزار شهدای آبی دنیاست. 🆔 @basijiyanegomnam
پوستر| فرازی از شهید مدافع حرم اما بعد از اقرار به وحدانیت خداوند یکتا و نبوت رسول‌الله و وصایت ائمه اطهار (علیهم‌السلام) با بصیرت درراه خدا قدم نهادم و برای خدا از سرزمینم هجرت نمودم تا جهاد درراه خدای تبارک و تعالی را بجای بیاورم و به فریادخواهی مظلومان بشتابم و به ندای حسین زمانم، لبیک گفته باشم. و از خدا خواسته‌ام همچون سیدالشهدا و یارانش آنچه توان دارم قطعه‌قطعه شهید شوم و اگر شهادتم همراه با اسارت باشه چه‌بهتر که نشانی از عمه سادات (سلام الله علیها) به یادگار داشته باشم. 📸شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
خیلی روی دخترمان حساس بود. تشویقش میکرد به پوشیدن روسری و سر کردن. مثلا روسری اش را خودش برایش میبست و خودش چادر سرش میکرد. به فاطمه میگفت دخترم خیلی به تو می آید و خیلی زیبا شده ای. به او میگفت خودت خوب و زیبا هستی اما با چادر خیلی بهتر میشوی. وقتی اینطور به فاطمه میگفت، فاطمه هم ذوق میکرد برای پوشیدن چادر . . . 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
مهمترین پیامی که فکر می‌کنم حاج حبیب بدوی برای نسل حاضر دارد همان دل ندادن به دنیاست. بدوی وقتی آخرین بار می‌خواست برود، به او گفتم: «تو که داری می‌روی و احتمالا شهید می‌شوی. بعد از تو سوالی که از من می پرسند اینست که تو که این همه دنیا را داری چرا می‌روی؟ من چه پاسخی بدهم؟» او گفت: «من دنیا را دیدم. انتهای این دنیا هیچ چیز نیست» احساس کرده بود این اشباع کننده روح کسانی که دغدغه دین و آرمان‌های انقلاب دارند، نیست. مسیر جهاد و و مسیر درست در خط بود. مسیر رزم و دفاع از ارزش‌ها خطی است که برای همیشه هست و منحصر به مقطع زمانی خاصی نیست و با شهادت کسی هم ختم نمی‌شود. راه حاج حبیب بدوی ها باز است. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔴روز پدر مبارک پدر ایتام شهداء شکر خدا که شیعه‌ام و منادی راه شکر خدا که آیه ولایت از آن علی است و رو به تمام مسلمین و مستضعفان و آزادگان جهان تبریک عرض می کنیم. 🆔 @basijiyanegomnam
* قول و قراری که بعد از شهادتش فاش شد علیرضا از پدرش خاطراتی دارد و همیشه می‌گوید من می‌خواهم مثل پدرم شوم. موقعی که پدرش می‌خواست به سوریه برود علیرضا خیلی ناراحت بود. یک روز علیرضا به من گفت مامان یک چیزی بگویم؟ گفتم بگو. گفت نه نمی‌گویم. گفتم هر جور راحتی. ولی معلوم بود یک مسئله‌ای او را اذیت می‌کند. بعد از شهادت پدرش، یک روز علیرضا گریه کرد و آمد در بغل من. گفت مادر می‌خواهم مرا حلال کنی. گفتم پسرم چه کار کرده‌ای که من تو را حلال کنم؟ گفت مادر حقیقتش را بخواهی، همان روزی که شما در اداره جلسه داشتی و بنیامین را هم با خودت برده بودی، دوقلوها خواب بودند و بابا مرا صدا زد. به من گفت علیرضا می‌خواهم مثل یک مرد به من قولی بدهی. گفتم بابا چه قولی؟ بابا تلویزیون را روشن کرد. جنگ در سوریه را نشان می‌داد. به من گفت علیرضا می‌دانی اینها چه کسانی هستند؟ گفتم بله اینها داعشی‌ها هستند. گفته بود می‌دانی اینها ظلم می‌کنند و مردم بی‌گناه را می‌کشند؟ گفتم بله. گفت من لیاقت نداشتم در زمان جنگ باشم و سربازی هم نرفتم که به کشورو مردمم خدمت کنم. (چون فرزند شهید بود معاف شده بود.)گفته بود می‌خواهم بروم در سوریه از مردم دفاع کنم تا افتخاری برای آقا امام زمان(عج) و امام خامنه‌ای باشم. بعد از شهادتم به مادرت بگو. ناصر به علیرضا گفته بود باید به من قولی بدهی. علیرضا گفت بغض گلوی من را گرفته بود و گفتم بابا واقعا می‌خواهی بروی؟ من خیلی کوچک هستم و به شما نیاز دارم. مرا تنها می‌گذاری شاید مادر نتواند پشت من باشد. گفت نه هم حضرت زینب(س) به مادرت کمک می‌کند و هم من خودم می‌آیم پیش مادرت و کمکش می‌کنم. علیرضا گفت پدرم مرا بوسید و گفت هیچ‌وقت مادر و خواهرهایت را رها نکن باید به من قول بدهی تا من بروم. من به پدرم قول دادم و او پیشانی مرا بوسید. علیرضا به من گفت مادر حالا از کاری که من کرده‌ام و از این حرف من ناراحتی؟ گفتم نه مادر. اتفاقا پدرت بهترین راه را انتحاب کرد. شما باید به پدرت افتخار کنی. 📸تصویر شهید https://b2n.ir/836069 💢شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
و 💔 📷 شهید مدافع حرم 🌺 یکی از دوستانش تعریف می کرد علی رغم اینکه فرمانده ما بود اما در عین رعایت مسایل شرعی و اخلاقی بسیار شوخ طبع بود و دائم لبخند بر لب داشت😊 دوستان و بچه ها که از طوایف مختلف بوده به او می گفتن یادت باشد اینقدر که تو سر به سر ما میگذری ما هم جبران خواهیم کرد و بعد از شهادتت هیچ کاری برایت نمی کنیم😄 و او باز هم با لبخندی همیشگیش جواب می دادا مطمئن باشید به طریقی از بین شما خواهم رفت که یکی به یکی شما عزادارم خواهید شد😍 روز تشیع و لحظه تدفین پیکر خونین سردار شهید حاج احمد مجدی ما اعضای خانواده فقط نظارگر خیل عظیم دوستانش بودیم که با اشگهای چشمانشان مشغول دفن و وداع با او بودن😭 شهید احمد مجدی مسئول عملیات لشکر 7ولیعصر بودن طراح و فرمانده عملیات ازادسازی حلب که با اصابت تیر به ریه به شهادت رسیدن💔 متاسفانه در بیمارستان متوجه این مسئله نشده بودن و تصور کرده بودن که تیر فقط به ناحیه دستشون اصابت کرده.😭 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
در دوران جنگ تحمیلی همرزم بود. بسیار با هم صمیمی بودند بعد از شهادت دوستش، جبارخیلی اشک ریخت و بی تابی کرد. زمانی که برادر کوچکترش به دنیا آمد از من خواهش کرد اجازه بدهم خودش نامش را انتخاب کند. یادم هست به خانه آمد و نوزاد تازه را در آغوش گرفت، اذان و اقامه را در گوشش قرائت کرد و بعد اعلام کرد به یاد دوست شهیدش نام اسماعیل را برای او انتخاب کرده است. ☑️نقل از مادر شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam