یاد شهیدان با صلوات
🍃🌹
🌹هر گاه فکرش به جایی نمی رسید، به مسجــد جامع می رفت و دو رکعت #نماز می خواند و از خدا کمک می گرفت.🍃
💢می گفت:
"اگر به مشکلی برخورد کردی، بهترین راه این است که #نماز بخوانی و از خدا کمک بگیری و #توسل داشته باشی.
آن وقت خدا هم راه را به شما نشان می دهد."
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🆔 @basijiyanegomnam
🔰همسر شهید مدافع حرم حجةالاسلام #سید_اصغر_فاطمی_تبار از #امیدیه
🔻مهربان بود. یک ماه اول زندگیمان که #ماه_رمضان بود بیشتر روزها سحری درست می کرد و با هم میخوردیم؛ عادت هم داشت که تا من نمیآمدم سر سفره بنشینم، دست به غذا نمیزد.
میگفت: خانم شما اول بفرمایید بنشینید بعد با هم میخوریم.
ده سال #طلبه بود؛ ولی سختش بود لباس #روحانیت را بپوشد. میگفت: مسئولیت دارد. خودش را قابل لباس پیامبر نمیدانست. خیلی مراقب رفتارش بود؛ چون میگفت: من در مقابل این لباس مسئولم، باید احترامش را حفظ کنم.
نمیگذاشت نمازهایش را من ببینم. میرفت در یک اتاق دیگر که اتفاقا خیلی هم گرم بود، در را میبست و #نماز میخواند. خیلی هم نمازهایش طول میکشید. با بچه های کم سن و سال دوست میشد تا به سمت #مسجد جذبشان کند.
سید دلسوز و فداکار بود. هر کسی از سید اصغر کمک میخواست، دریغ نمیکرد؛ بعضی وقت ها که کسی پول لازم داشت اگر خودش هم نداشت، سعی میکرد از جایی برایش فراهم کند. به رهبری و مقام ولی فقیه هم علاقه داشت و هم احترام قائل بود. اگر در خانه دراز کشیده بود و یک دفعه تلویزیون آقا را نشان می داد، سید اصغر بلند میشد و مینشست.
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
🌟زن #باحجاب هر کجا که برود امنیت دارد مردان بیمار به زنان محجبه نگاه نمی کنند☝️ زیرا چیزی برای نمایش دادن ندارند.
✨اگر می خواهید در کارهایتان گشایشی یابید به #نماز متوسل شوید سعی کنید در وقتهایی که بیکار هستید نماز مستحبی بخوانید.
📸شهید مدافع حرم
#عبدالکریم_غوابش
#اهواز
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
شهدای مدافع حرم خوزستان
#دلنوشته
🌷پدرم من را خیلی دوست داشت. من هم خیلی او را دوست داشتم. همیشه برایم قصه میگفت، هدیه میخرید. من هم جشن تولد ۹ سالگی ام را در کنار خانه بابا یعنی مزارش گرفتم. خواستم بابا هم در تولد من باشد. بابای من پیش خداست و زنده است. او ما را نگاه میکند.
خوشحالم که بابا بعد از سالها به آرزویش رسید. بابا به مراد دلش رسید. دلم برایش تنگ میشود، ولی مامان اجازه نمیدهد که برایش دلتنگی و گریه کنم. من میدانم که بابای من زنده است و اگر من گریه کنم ناراحت میشود. من هر وقت دلتنگش میشوم میروم پیش مزار شهدا. دوست دارم زود زود به بابا سر بزنم. هر وقت سر مزار بابا میروم به بابا میگویم که
بابا جان #شهادتت_مبارک.🌷
از بابا میخواهم که به مامان و داداشهایم صبر بدهد. میگویم بابا خوشحالم که پیروز شدی. من همیشه مداحیهای بابا را گوش میدهم... 🍃 #بابا به من میگفت: وقتی من #شهید شدم هیچ وقت گریه نکن. باید خوشحال باشی که پدرت به آرزویش رسیده، سعی کن کمک حال مادرت باشی. مراقب خانه باش. دختر خوبی باش و درسهایت را بخوان. معلمت هر چه میگوید گوش کن.
بابا از من خواست وقتی به کلاس چهارم میروم و اگر او شهید شده بود، با افتخار به معلمم بگویم که پدرم شهید شده است. بابا وقتی بود خیلی من را در درسها کمک میکرد. بابا عزیز من است.
🍃درباره #حجاب و #نماز خیلی به من سفارش میکرد و میگفت حجابت را رعایت کن. سعی کن چادر سر کنی
من خیلی شهدا را دوست دارم. بابا ی من هم شهدا را دوست داشت و راه شهدا را ادامه داد تا به آرزویش رسید. خیلی از دوستای بابا که با او بودند شهید شده بودند.
من از اینجا میخواهم به بابا بگم که: #دوستت_دارم_بابا_جان
📸دختر شهید مدافع حرم #سید_جاسم_نوری
📿جهت عاقبت بخیری و آرامش قلب فرزندان شهدا و هدیہ به ارواح طیبه شهدا #صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
شهدای مدافع حرم خوزستان
#خاطره
در آبان ماه سال۹۵ پس از درگیری های زیاد با تکفیریها در غرب حلب #سوریه با تنی خسته و پر از خاک بعد از دوازده شبانه و روز آتیش سنگین فرصتی شد تا ازخط اول به عقب بیائم تا بتونیم یکم استراحت و حمام کنم خیلی بدن درد داشتم چون جنگ با جبهه النصر و #داعش خیلی سنگین بود و فشار زیادی بهمون تحمیل کرده بود ولی با لطف خدا و همت شهدا و رزمندگان مدافع حرم، بر دشمن پیروز شده بودیم به اصرار فرمانده عملیات قرارگاه رفتم مقر عملیات در عقب ولی هوا خیلی سرد بود و نه برق بود و نه آب گرم جهت استحمام!!!؟؟؟
مجبور شدم لباس بردارم و برم مقر بهداری لشکر زینبیون در منطقه ی دیگر وقتی رفتم اونجا خدا خدا میکردم بتونم حمام کنم و لباس هایم رو بشویم رفتم درب بهداری که در یکی از منازل روستایی بنام خانات حلب، وقتی در را کوبیدم #حاج_حمید_قنادپور در رو باز کرد من رو در آغوش گرفت و تحصین کرد و خسته نباشید گفت من از دیدن حمید خیلی خوشحال شدم گفت چه خبر حاجی جان گفتم الحمدلله تونستیم در منطقه عملیاتی دشمن رو شکست بدیم و خط رو تثبیت کنیم خیلی خوشحال شد گفتم حمید جان آب حمامتون گرمه گفت گرمه ولی اگر گرمم نباشه برات گرمش میکنم و من رو به داخل مقربهداری دعوت کرد رفتم داخل مستقیم رفتم حمام و یه دوش آب گرم گرفتم و لباس های خودم رو شستم ساعت حدود ده شب بود وقتی استحمام کردم حمید اتاق خودش رو گرم کرده بود و برای من پتو بشکل پشتی گذاشته بود با محبت و با صمیمیت تمام هماننده دوره هشت سال #دفاع_مقدس شام درست کرد و با هم شام خوردیم کلی با هم گپ زدیم وقتی خواستم برم نزاشت و گفت امشب باید پیشم بمونی و استراحت کنی خلاصه با اصرار حاج حمید من موندم و از شدت خستگی خوابم برد حدود ساعت سه و نیم شب از خواب پریدم، دیدم حاجی در حال خواندن #نماز_شب است اونهم با چه شور و حالی و #گریه میکردمن اونجا متوجه شدم حمید خیلی متحول شده و داره خودشو آماده ی #شهادت میکنه صبح برای #نماز بیدارم کرد و بعد از نماز و #دعا با هم صبحانه خوردیم وقتی خواستم برم بهم لباس گرم داد خیلی شب بیاد ماندی بود آخر هم به آرزوی دیرینه اش رسید و شهید شد خوش به سعادتش روحش شاد و یادش گرامی باد.
☑️از طرف هم رزم شهید مدافع حرم
دکتر #حمید_قنادپور
#اهواز
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam